به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

متن خطبه های نماز عید قربان به امامت حضرت استاد

   

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیّما خاتمهم و أفضلهم محمّد و أهل بیته الأطیبین الأنجبین، سیّما بقیّة الله فی العالَمین، بِهم نَتولّی و مِن أعدائهم نَتبرّء اِلی الله».

«اسعد الله أیامنا و أیامکم» مقدم شما بزرگواران و نمازگزاران را گرامی می‌داریم! عید سعید قربان که از برجسته‌ترین اعیاد اسلامی است، به پیشگاه ولیّ عصر و عموم علاقهمندان قرآن و عترت و شما نمازگزاران تهنیت عرض می‌کنیم. بهترین عیدی که از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنیم، گرامیداشت معبد ما و نماز ما که وسیله قُرب ماست. چرا عید در اسلام تشکیل شد و چرا عیدیِ ما نماز است؟ عید گرچه بخش وسیع و مهمّ‌اش مربوط به ولایت است که غدیر را در پیش داریم؛ اما عیدِ مشترک، از عود و بازگشت بنده به خداست. اگر کار صالحی را سالک انجام داد، به او عیدی می‌دهند و آن عیدی هم عیدانه پُربرکت است. وقتی یک ماه انسان مهمان خدا در ماه مبارک رمضان بود، ادب میزبانی او را مشاهده کرد، وظیفه مهمانی خود را تقدیس کرد، خدا به او عیدی می‌دهد به عنوان عید فطر که عیدانه‌اش نماز است. حاجیانی که جزء «ضیوف الرحمن» و مهمان سرزمین وحی هستند، ادبی که باید در حضور میزبان رعایت بکنند کردند، حق میزبان را رعایت کردند، روز دهم با سر تراشیدن یا تقصیر، از جامه‌ احرام به در می‌آیند و جام وصال در بر می‌گیرند، خدا به آنها عیدی می‌دهد و آن نماز عید قربان است. نه به هر کس عیدی می‌دهند، نه عیدانه هر کسی نماز است، یک سفر ملکوتی وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثناء) داشت، به او عیدی داد و عیدانه او همین نماز است. نماز از معراج آمده، نه در مکه و نه در مدینه! این ﴿سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ﴾[1] ره‌آوردش نماز بود. وقتی به حضرت عرض کردند:

چنان رفته باز آمده باز پس ٭٭٭ که ناید در اندیشه هیچ کس[2]

چه آوردی؟ فرمود نماز آوردم. قبل از معراج که نماز نبود! این معراج، این عروج، عیدانه‌اش همین است که گفته شد: «الصَّلَاةُ مِعْرَاجُ المُؤْمِن‏».[3] بنابراین دستور نماز، نه به هر کسی است، نه در هر زمانی است، نه در هر زمینی است. اگر در عید فطر است، آن زمان، زمان ضیافت است و اگر در عید قربان است آن زمین، زمین ضیافت است. بگذریم آنچه آل سعودِ یهود به این روز نشسته است! ولی «عَلی أیّ حال» عید قربان محصول نماز است، محصول حج است، محصول ضیافت است.

 اما معبدی که امروز به عنوان افتتاح این مسجد، شما بزرگواران حضور پیدا کردید، باید از همه خیّرین حق‌شناسی کنیم و ذات اقدس الهی به همه پاداش دنیا و آخرت عطا کند. از هیأت محترم اُمنا حق‌شناسی کنیم، از مهندس بزرگوار و مهندسان ارجمند سپاسگزاری کنیم، از شهرداری تهران و جناب دکتر قالیباف بالخصوص حق‌شناسی کنیم که در ساخت این مسجد سعی بلیغ داشتند، سعی همه مشکور باشد. اما اینها ظاهر قضیه است، اینها بدنه است، اینها سنگ و گِل است، اینها مسجد نیست. مسجد را از این به بعد، هم آن بزرگوارانی که هیأت امنا هستند، مهندسان هستند، ساخته‌اند و هم شما، مسجد را قرآن معرّفی کرد که «المسجد ما هو»؟ یک هشت اصلی را مرحوم ابن بابویه قمی نقل کرد، هم از وجود مبارک امیر مؤمنان است، هم از وجود مبارک امام ممتحن(علیهما آلاف التّحیّة و الرّحمن)،[4] آن هشت خصلت را کمتر روحانی است که نگفته باشد یا نشنیده باشد، آنها خصال هشت‌گانه‌ای است که وظیفه عادی مسجد است؛ اما قرآن کریم وقتی مسجد را معرّفی می‌کند، می‌فرماید مسجد تنها جای تکلیف و امتثال تکلیف نیست، مسجد جای تشریف است. این جشن تشریفی که بعد از انقلاب رسمیت یافت از سنّت‌های پایدار ابن طاووس است. این ابن طاووس وقتی سنّ او به بلوغِ شرعی رسید، از دوستانش دعوت کرد که در جشنی شرکت کنید، گفتند چه جشنی است؟ گفتند جشن تشریف. من به شکرانه اینکه نمردم و زنده شدم و مشمول خطاب ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ شدم، جشن گرفتم. من مشرَّف شدم نه مکلَّف.[5] از آن به بعد در بین خواص، این جشن تشریف رونق داشت، در انقلاب و شهدای انقلاب که سهم عظیمی داشته و دارند، این جشن تشریف رسمیت پیدا کرد. ابن طاووس گفت من مشرَّف شدم، تا دیروز لایق خطاب ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ نبودم که خدا مستقیماً با من سخن بگوید و چیزی از من بخواهد. به شکرانه اینکه نمُردم، به جایی رسیدم که مخاطب خدا شدم، با او می‌توانم حرف بزنم، گفتگو کنم، خطاب او را دریافت کنم، من مشرَّف شدم، جشن می‌گیرم. قرآن کریم مسجد را نه تنها جای تکلیف می‌داند، جای تشریف می‌داند؛ نه تنها جای تشریف می‌داند، جای طهارت و قداست و نزاهت از هر نقص و از هر عیب؛ نقص چیزی است، عیب چیزی دیگر است، بین نقص و عیب فرق فراوانی است؛ نه تنها طهارت از نقص، نه تنها نزاهت از عیب، بلکه مسجد جای محبّت طهارت است، ﴿لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا﴾،[6] می‌بینید شما را می‌خواهند به خاندان عترت و اهل طهارت نزدیک کنند. این آیه تطهیر در اوج است و مختص به اهل بیت، ما که شاگردان آنها هستیم ما را می‌خواهند به این اوج نزدیک کنند، می‌گویند شما هم مطهَّر باشید، آنها در صدر هستند شما در ذیل، آنها امام هستند شما مأموم. اگر ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾[7] (علیهم افضل صلوات المصلّین)، اگر خدای سبحان آنها مطهّر معرفی کرد، خانه‌ای ساخت برای خود به نام مسجد که «بیتُ الله» است و این خانه جای آن اصول هشت‌گانه هست؛ اما آن حداقلی است. بالاتر از حداقلی، حد توسط؛ طهارت و نزاهت است. اوج این محبّتِ طهارت است، انسان دوست دارد به خاندان پیغمبر اقتدا کند، ﴿یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا﴾، کسی که علاقهمند به طهارت است، نه تنها گناه نمی‌کند، فکر گناه هم نیست.

پس «المسجد ما هو»؟ جنس و فصل مسجد را این کریمه مربوط به مسجد قبا مشخص کرد. وجود مبارک حضرت از مکه به مدینه مهاجرت کردند به قبا که رسیدند، اوّلین کاری که کردند مسجد ساختند. اگر مسجد، مسجد باشد کشور آباد است؛ نه سخن از اختلاس است، نه سخن از رباست، نه سخن از بیراهه رفتن است، نه سخن از راه دیگران را بستن است، ﴿یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا﴾. عصاره مسجد، دفاع هشت‌ساله است، اینها دوست دارند که شبیه خاندان پیغمبر باشند، این کم مقامی نیست. پس مسجد جای محبّتِ طهارتِ از «ما سوی الله» است. کسانی که با تفسیر مأنوس هستند، این جمله نورانی سوره «انسان» را ببینند که صدرش مربوط به خاندان عصمت و طهارت است و امروز هم از زیارت‌های مخصوص سالار شهیدان است، در آنجا می‌گویند: ﴿وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً﴾،[8] وقتی آثار بهشت و بهشتی‌ها را قرآن کریم تشریح کرد، فرمود ذات اقدس الهی خودش ساقی است، ساغر به دست این ساقی است، آن شراب در این ساغری است که به دست این ساقی است، به فرشته و فَلک و مَلَک امر نکرد، خودش فرمود من ساقی‌ام، ﴿وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً﴾. شما به تفسیر شریف مجمع البیانِ امین الإسلام که تقریباً جزء مشهورترین تفسیرهای دست ماست مراجعه کنید، می‌بینید اوّل ایشان این حرف را نقل می‌کند، بعد به صورت صیغه جمع مذکر سالم می‌گوید این بزرگواران این حدیث را از امام صادق نقل کردند، «بالاتّفاق». آن حدیث چیست؟ فرمود: ﴿وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً﴾، این «طَهور» صیغه مبالغه است. پاک است، یک؛ پاک کننده است، دو. این شرابی که در بهشت، خدایی که ساقی است، در ساغر غیبی می‌ریزد، به بهشتی‌ها می‌دهد، آنجا نه آلودگی است نه آلودگان، از چه پاک می‌کند؟ بهشت که آلوده در آن نیست، آلودگان در آن نیستند، آنکه آلوده است که به بهشت راه ندارد، در بهشت، خدای سبحان که شراب طهور می‌دهد اگر فرموده بود «شراب طاهر است»، این سؤال جا نداشت. فرمود این شراب پاک کننده است، از چه چیزی پاک کننده است؟ این را امام صادق می‌خواهد که معین کند، فرمود در بهشت نعمت‌ها فراوان است، هم بدنی فراوان است، هم روحی، ﴿وَ لِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾.[9] هم آنچه لذّت بدن است در آنجاست، هم آنچه لذّت جان است در آنجاست. در چنین فضایی جا برای طهور بودن نیست. این امام صادق می‌خواهد! فرمود غیر خدا که در بهشت هست، انبیا که در بهشت هستند، حوری که در بهشت هست، نعمت که در بهشت هست، خدا به این انبیا، به علی و اولاد علی شرابی می‌دهد که «یطهّرهم‏ عن‏ کلّ‏ شی‏ء سوی اللَّه اذ لا طاهر من تدنّس بشی‏ء من الأکوان الّا اللَّه‏»؛[10] هر چه غیر خداست آلودگی است، ولو بهشت، ولو حورالعین، ولو لَذّات بهشتی. به هر حال غیر خداست، ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّا، ما ادبا و شعرا کم نداشتیم، ولی هیچ حکیمی هیچ ادیبی قبل از اسلام به این پایگاه بلند شعر نمی‌گفت، این گوی و این میدان! شما یک شاعر، یک حکیم، یک ادیب قبل از اسلام بیاورید که این قدر بلند حرف زده باشد! این حرف‌های بلند از بلندای آن آیه است، فرمود این شراب وقتی به این بهشتی‌ها داده شد اینها از هر چه غیر خداست صرف نظر می‌کنند، چیزی غیر خدا نمی‌بینند. سخن از بهشت و حوری بهشت نیست:

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّا ٭٭٭ حلوا به کسی دِه که محبت نچشیدست[11]

گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی ٭٭٭ دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را[12]

چرا در سوره «انسان» این قدر ذات اقدس الهی از بهشت و بهشتیان با جلال و جبروت یاد می‌کند؟ ﴿وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً﴾، چون در صدر این سوره جریان وجود مبارک امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(علیهما السلام) امام حسن(علیه السلام)، امام حسین(علیه السلام) اینها آن قصه‌ای که روزه گرفتند و افطاری خودشان را به مسکین و یتیم و اسیر دادند، کمتر شیعه‌ای است که نشنیده باشد: ﴿وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً﴾؛[13] آن مفسّران متوسط این ضمیر ﴿حُبِّهِ﴾ را به طعام برمی‌گردانند، یعنی خودشان احتیاج داشتند.[14] وقتی ذیل این سوره را نگاه می‌کنید می‌بینیم که این ضمیر ﴿حُبِّهِ﴾ را باید به «الله» برگرداند. آن برای ابرار است که آنچه نیاز دارند به دیگران می‌دهند، ولی مقرّبانی که از غیر خدا تطهیر شده‌اند به غیر خدا دل نمی‌بندند «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‏ حُبِّ الله مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً». این سه بخش را عنایت کنید تا روشن شود چرا در پایان این سوره فرمود اینها از غیر خدا گسسته‌اند؟ به مسکین طعام دادن کار آسانی است، چون غیر از مسلمان هم اطعام می‌کنند، برای ما هم عادی است. به یتیم طعام دادن بله! اما این اسیر چه کسی بود؟ ما در مدینه اسیر نداشتیم، مسلمان اسیر نبود! جنگ‌هایی که بین مسلمین و غیر مسلمین می‌شد، گاهی آنها اسیر می‌گرفتند گاهی ما اسیر می‌گرفتیم ما از مشرک بت‌پرست اسیر می‌گرفتیم، این مشرک بت‌پرست آمده درِ خانه علی و فاطمه، آنها افطاری را به این دادند، این بیت بوسیدنی است! وگرنه در مدینه ما مسلمان اسیر نداشتیم! حرف علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم آلاف التّحیة و الثناء) این است که وقتی کار دست من است، کسی که بیراهه نمی‌رود، راه کسی را هم نمی‌بندد، ولی کافر است، این باید شکمش سیر باشد در کشور من. ما نباید گرسنه داشته باشیم، ولو بی‌دین، این حرف علی است! این اسیر چه کسی بود؟ ما در مدینه مسلمان داشتیم اسیر باشد؟ فرمود کشور شماست مستأمن شماست، شما را قبول کرده است، در پناه دولت شماست ولو مشرک، شکمش را سیر کن! به امیرالمؤمنین طبق نقل مرحوم ابن بابویه قمی گفتند شما سلحشور و یلِ میدان هستید یک یلِ جنگجو که این اسب را سوار نمی‌شود! این زره‌ای که شما بستید این به پیش‌بند آشپزها شبیه است اینکه زره نیست، چون پشت سر ندارد، این چه زرهی است پوشیدید؟ فرمود من که پشت نمی‌کنم، زره من چرا پشت داشته باشد؟ این اسبی را که می‌گویید، من که از میدان فرار نمی‌کنم، کسی هم که فرار کرد من او را تعقیب نمی‌کنم، من چرا اسب بدو بخواهم؟[15] این علی است! این علی، آن فاطمه، این حسن، این حسین(علیهم آلاف التّحیة و الثناء) می‌گویند ولو اسیر به هر حال مشرک است بت‌پرست است؛ اما در کشور ماست، او نباید گرسنه باشد! ما باید به اینجا برسیم. مسجد جای این حرف‌هاست، تنها نماز نیست. فرمود نه تنها عادل باشید، دوستدار عدالت باشید، ﴿لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُوا﴾، به تعبیر این طلاب عادی، اینها جمله خبریه‌ای است که به داعی انشا القاء شده است. این ﴿یُحِبُّونَ﴾ یعنی «أحبُّ». شما این چنین باشید، نه این چنین هستند! این نُه دعای نورانی نُه قنوت عید غدیر و عید قربان و عید فطر، بخش وسیع‌اش جمله خبریه است که به داعی انشا القاء شده است، «اللَّهُمَ‏ أَهْلَ‏ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْعَظَمَةِ»؛ یعنی مرا به این مقام برسان! «أَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ»؛ یعنی مرا به این مقام برسان! «أَهْلَ التَّقْوَی وَ الْمَغْفِرَة»؛[16] یعنی مرا به این مقام برسان، وگرنه ما مدّاح او باشیم، ستایشگر او باشیم که دعا نشد! دعا یعنی دعا، دعا انشایی است جمله انشایی است خبریه نیست، درخواست است، ولو به صورت جمله خبریه باشد. این نُه بار گفتیم ما را به کبریایی برسان! مسجد جای اینهاست. اگر مسجد به این بارگاه رسید؛ آن‌گاه می‌شود ﴿لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ﴾.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ٭ اللَّهُ الصَّمَدُ ٭ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ ٭ وَ لَمْ یَکُن لَهُ کُفُواً أَحَدٌ﴾.[17]

خدایا نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما، نمازگزاران ما و این برادران و خواهران را مشمول دعای ویژه ولیّ‌ات قرار بده!

روح مطهّر امام راحل و شهدا را با اولیای الهی محشور بفرما!

خطرات سلفی و تکفیری و داعشی و امثال اینها را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

این کشور ولیّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین سیما خاتمهم و أفضلهم محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیته الأطیبین الأنجبین سیما بقیة الله فی العالمین بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء إلی الله. اللهمّ صلّ و سلّم علی ائمة المسلمین علی بن ابیطالب و الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجة القائم المنتظر المهدی صلواتک علیه و علیهم اوصِیکُم وَ نَفسِی بِتَقوَی الله».

امیدواریم این بحث‌ها که مربوط به تقوا بود در خطبه اوّل و همچنین در خطبه دوم در خود گوینده اثر کند اوّلاً و بزرگواران شنونده متّعظ بشوند ثانیاً که ﴿لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی﴾.

جریان عید قربان، اصل قربانی و حج، از یادگارهای ابراهیم خلیل و دودمان او(علیهم الصلاة و علیهم السلام) است. قرآن کریم بعد از اینکه سنّت ابراهیم را بازگو فرمود، به ما فرمود باید تأسّی بکنید در بخش‌های فراوان؛ یکی از بخش‌های اساسی که شما باید به ابراهیم خلیل(سلام الله علیه) تأسّی بکنید آن تبرّی از مشرکین است. سنّت‌های فراوانی قرآن کریم از خلیل حق یاد کرده است، ولی در بخش برائت از مشرکین فرمود شما به اینها تأسّی کنید، ﴿إِذْ قالُوا﴾ به اعدائشان، به مخالفین، ﴿إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُم﴾.[18] این برائت از مشرکین که در سرزمین وحی انجام می‌شد و امیدواریم به بهترین وجه بعدها انجام بشود، عمل به همین دستور قرآن کریم است. بعد از جریان «خلیل من همه بتهای آزری بشکست»[19] جریان حج رسمی شد. الآن ما در بین این دوازده ماه، یک ماه را به عنوان حج و حِجّه می‌شناسیم و آن ذی الحجّة است؛ ولی در گذشت زمان، دوازده ماه را به عنوان حجّ می‌شناختند. وقتی می‌خواستند بگویند پنج سال، می‌گفتند پنج حج! وقتی موسای کلیم و شعیب(سلام الله علیهما) عقد اجاره می‌بندند به جای اینکه بگویند هشت سال، می‌گویند هشت حج، ﴿ثَمَانِیَ حِجَجٍ﴾،[20] وقتی گفتند هشت حج؛ یعنی هشت سال. از بس جریان حج بعد از خلیل حق شهرت جهانی در بین پیروان وحی پیدا کرد که به جای اینکه بگویند یک سال، می‌گفتند یک حج. این عظمت حج است! در جریان حج، ذات اقدس الهی صریحاً میزبان است، عده‌ای هم مهمان او هستند. آل سعود الآن گرفتار یک مغالطه است، آل سعود خیال کرد کعبه نظیر آنچه در تخت جمشید ایران است، جزء میراث فرهنگی ایران و ایران‌زمین است کعبه هم این چنین است! آل سعود خیال کرد کعبه نظیر اهرام مصر است، او باید بداند و بفهمد که نه مِلک احدی است نه مُلک احدی! این سرزمین این کعبه این بیت، «عتیق» است، «عتیق» یعنی آزاد از تملّک هر کسی. این از روز ازل مِلک کسی نبود، هیچ کس مالک این منطقه نبود و خلیل حق و ذبیح الهی به فرمان ذات اقدس الهی، این کعبه را این خانه را این دیوارها را سانتیمتر به سانتیمتر به قصد قربت ساختند. ببینید قرآن وقتی کیفیت کعبه‌سازی این خلیل و ذبیح را ذکر می‌کند شنیدید غالباً این کارگرها این بنّاها اینها ذکرهایی زیر لب زمزمه دارند، آنکه متعهّد است یا آیات و روایات را زیر لب زمزمه می‌کند یا اشعار سودمند را. آنکه بیهوده‌گراست یا ترانه می‌خواند یا تصنیف می‌خواند خیال می‌کند این خستگی‌اش را رفع می‌کند! به هر حال کارگر زیر لب زمزمه‌ای دارد، زمزمه این بزرگوار خلیل حق، آن بزرگوار ذبیح حق، در قرآن کریم به این صورت آمده است: ﴿وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾،[21] ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾؛ تک‌تک این سنگ‌ها، تک‌تک‌ها این مَلات‌ها، تک‌تک این جاگذارها ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾؛ چون به صورت فعل مضارع ذکر می‌کند. این فعل مضارع غیر از فعل ماضی است، نه اینکه این چنین گفته‌اند، نخیر! ﴿وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا﴾، ﴿رَبَّنَا﴾، ﴿رَبَّنَا﴾، ﴿رَبَّنَا﴾؛ یعنی در حال ساختار آنچه در زیر لب زمزمه داشتند، ﴿رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا﴾ بود، این شده کعبه و قرآن کریم هم فرمود این بیت، «عتیق» است: ﴿وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ﴾.[22] سال 68 که آن حادثه تلخ رخ داد، مقالتی نوشته شد که عصاره آن مقاله این است که آل سعود باید بفهمد کعبه مثل تخت جمشید ایران نیست مِلک کسی نیست، کعبه مثل اهرام مصر که مِلک مصر بود این نیست، این برای آل سعود نیست، این برای مردم حجاز نیست، این برای عربستان نیست، این «بیت الله» است این آزاد است؛ پس آنها مالک نیستند. تدبیر و مدیریت و نگهبانی و نگهداری‌اش هم برای اینها نیست طبق بیانی که فرمود: ﴿إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاّ الْمُتَّقُونَ﴾؛[23] حتماً این بیانی که فرمودند باید حقیقت‌یاب پیدا بشود، هم حقیقت‌یاب در آن بخش اوّل و دوم پیدا بشود هم در حادثه تلخ منا که جزء اخیر است؛ هم باید حقیقت‌یاب، مفسّر قوی پیدا بشود که «الکعبة ما هی»؟ یک وقت خواستند کعبه را مزین کنند با پرنیان و اطلس! حکیم سنایی فرمود که چرا به دنبال ابریشم می‌گردید؟ چرا به دنبال استبرق می‌گردید؟

کعبه را جامه کردن از هوس است ٭٭٭ یای بیتی جمال کعبه بس است[24]

شما می‌خواهید با استبرق و پرنیان کعبه را مزین کنید، با طلا کعبه را زینت کنی، همین سنگ سیاه یک زیور دارد و آن کلمه «یاء» ضمیر است، یک «یاء» دارد که این «یاء» زیور آن است که خدا فرمود: ﴿أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ﴾.[25]

کعبه را جامه کردن از هوس است ٭٭٭ یای بیتی جمال کعبه بس است

همین یک «یاء» را خدا به ما هم دارد؛ اما ما به دنبال سنگ و گِل می‌گردیم. مگر نفرمود: ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾![26] مگر ما را از خودش ندانست؟ مگر این «یاء» شرَف‌بخش را به ما نداد؟ مگر این «یاء» زیور و استبرق و حریر ما نیست؟ مگر نفرمود اگر این «یاء» را شما حفظ کردید من شما را به بهشتی می‌آورم ﴿عَلَی فُرُشٍ﴾[27] متّکی هستید که ﴿بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ﴾؛ بهترین فرش‌های دنیا ابریشم است، ما از ابریشم گران‌تر نداریم. فرمود فرش‌هایی که زیر پای بهشتی‌هاست، یک ابره‌ و یک آستر دارد، ابره‌ او که گرانبهاتر از آستر است چیست؟ شما نمونه‌اش را ندیدید که من بگویم! اما آسترش ابریشم است. «بطائن» جمع «بطانه» است، «الظهارة ابره دان و البطانة آستر»؛[28] آسترش فرمود استبرق است ابره‌اش چیست؟ خدا می‌داند! اینها زیر پای شماست. آن وقت حیف این معنا نیست که انسان مسجد را رها کند مسجدی نباشد طهارت نداشته باشد قداست نداشته باشد!؟ او که نمی‌خواهد بپوسد، می‌خواهد از پوست به در بیاید این حرف قرآن است فرمود شما مگر می‌خواهید بپوسید؟ مگر مرگ پوسیدن است؟ آنکه خیال می‌کند مرگ پوسیدن است راه دیگری دارد، ولی شما می‌خواهید از پوست دربیایید. اگر مرگ آخر خط بود، بگو من هر چه می‌خواهم لذّت ببرم، اما مرگ معبَر است، امروز از روزهای مخصوص زیارت سالار شهیدان است حسین بن علی بن ابیطالب(علیه افضل الصلواة المصلّین) چه کرد؟ ببینید وقتی که آن تیر آمد از طرف عمر سعد ملعون «أَقْبَلَتِ السِّهَامُ مِنَ الْقَوْمِ کَأَنَّهَا الْقَطْر»؛[29] مانند قطرات باران تیر به طرف اردوی حسین می‌آمد، در این مقطع حضرت مرگ را معنا کرد، فرمود: «صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ»،[30] مرگ پوسیدن نیست آقایان! مرگ از پوست به در آمدن است، یک؛ مرگ فرمود پلی است زیر پای شما؟ حضرت نفرمود فقط صبر کنید، مرگ را تفسیر کرد فرمود: «صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ»، این پل شماست! از این پل بگذرید همه خبرها آن طرف است، «صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ».

بنابراین این «یاء» اگر جمال کعبه بس است جمال ما هم هست، گفت: ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾؛ کم مقامی نیست؛ قرآن کریم دارد وقتی مؤمن رحلت می‌کند فرشتگان فراوانی به پیشگاه او و در بستر او حاضر می‌شوند عرض سلام می‌کنند: ﴿الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِکَةُ طَیِّبِینَ﴾،[31] ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ،[32] که در بخش دیگر است. فرمود محتضر وقتی مؤمن باشد فرشته‌ها در کمال ادب به پیشگاه او می‌آیند سلام عرض می‌کنند؛ در بخش دیگر دارد درهای بهشت باز است فرمود بفرمایید! این مقام کم است؟ حیف نیست انسان این را به بیگانه بفروشد؟ مسجد جای این حرف‌هاست.

بنابراین جریان حج از دیرزمان بود. جریان کعبه به عنوان بیت عتیق هست؛ منتها آل سعود این تفکر وهابیت خیال کرده که این مثل تخت جمشید ایران است، خیال کرد مثل اهرام مصر است، خیال کرد که آثار فرهنگی آنهاست، اینها بیگانه‌اند، فرمود این مِلک کسی نیست، یک؛ تحت مُلک و سلطه کسی نیست، این دو؛ آن کشتار بیرحمانه 1368، این هم 1394 که امیدواریم ذات اقدس الهی این بیت شریف را از شرّ آل سعود آزاد کند و شهدای شهریور؛ چه هفده شهریور چه قبل از آن، و شهدای منا و شهدای سال 1368 همه را مشمول لطف ویژه ولیّ عصر قرار بدهد! با انبیا و اولیا محشور بفرماید! به خانواده‌های معزّز و معظّم و مکرّم شهدا، صبر جمیل و اجر جزیل مرحمت بفرماید! تا اینها بدانند که آنها در روح و ریحان‌اند شهید در روح و ریحان است، هیچ نگرانی ندارد. بنابراین آنچه این سال‌ها می‌گذرد از دست همین غارتگران بین‌الملل است همین خائنان منطقه خاورمیانه است و همین مزدوران داخلی و حامیان جنگ‌های نیابتی‌اند که ما امیدواریم به برکت قرآن و عترت روزی فرا برسد که مکه، مدینه، حرمین آزاد بشوند.

من مجدّداً مقدم همه شما بزرگواران را گرامی می‌دارم، از هیأت امنا و خیّرین حق‌شناسی می‌کنیم، از مهندس بزرگوار که راضی نشد نامش برده شود و مهندسان سپاسگزاریم، از شهرداری محترم و جناب دکتر قالیباف که سعی بلیغ داشتند سپاسگزاریم و بالاتر از همه و بیشتر از همه، از شما همسایه‌های بزرگوار، هم سپاسگزاریم هم توقّع داریم، روزی که این مسجد به حرف می‌آید فقط از شما شفاعت کند؛ مبادا ـ خدای ناکرده ـ این به حرف بیاید بگوید فلان همسایه مسجد بود و نیامد! این ستون‌ها این زمان و زمین، این مکان، اینها چیز می‌فهمند. «مرا زنده پندار چون خویشتن»،[33] اینها چیز می‌فهمند، در قیامت شکایت می‌کنند،[34] در قیامت شفاعت می‌کنند. امیدواریم از همه ما شفاعت بکنند.

از برادران و خواهران حق‌شناسی می‌کنیم و از خدای سبحان مسئلت می‌کنیم آنچه خیر و صلاح و فلاح است مرحمت کند!

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ٭ اللَّهُ الصَّمَدُ ٭ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ ٭ وَ لَمْ یَکُن لَهُ کُفُواً أَحَدٌ﴾.

خدایا! نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما، جوان‌های ما، همه را در سایه امام زمان حفظ بفرما!

مشکلات اقتصاد و ازدواج جوان‌ها را در سایه لطف ولیّ‌ات برطرف بفرما!

خطر سلفی و تکفیری و داعشی را به استکبار و صهیونیسم برگردان!

کشور ولیّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطری محافظت بفرما!

روحانیت معزّز و معظّم مخصوصاً بزرگواران حاضر در مجلس را جزء اولیای الهی قرار بده!

توفیق بهره‌وری از این بزرگواران را به همگان مرحمت بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»



[1]. سوره اسراء، آیه1.

[2]. گنجور، نظامی، خمسه، شرف نامه، شرف نامه، بخش ۴ ـ در معراج پیغمبر.

[3]. کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج‏2، ص676.

[4] . الخصال، ج‏2، ص409 و 410.

[5] . ر.ک: کشف المحجة، ص 78.

[6]. سوره توبه، آیه108.

[7]. سوره احزاب، آیه33.

[8]. سوره انسان، آیه21.

[9]. سوره الرّحمن، آیه46.

[10]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏10، ص623.

[11] . دیوان اشعار سعدی، غزل شماره61.

[12] . دیوان اشعار سعدی، غزل شماره6.

[13] . سوره انسان، آیه8.

[14] . الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‏4، ص668.

[15] . الأمالی(للصدوق)، النص، ص170.

[16]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص654.

[17]. سوره اخلاص، آیات1ـ4.

[18] . سوره ممتحنه، آیه4.

[19]. دیوان سعدی، غزل40؛ «دگر به روی کَسم دیده بر نمی‌باشد ٭٭٭ خلیل من همه بت‌های آزری بشکست».

[20] . سوره قصص، آیه27.

[21] . سوره بقره، آیه127.

[22] . سوره حج، آیه29.

[23] . سوره أنفال، آیه34.

[24]. سیر العباد الی المعاد(سنایی ـ چاپ تهران)، ص101.

[25] . سوره بقره، آیه125.

[26] . سوره حجر، آیه29؛ سوره ص، آیه72.

[27] . سوره الرّحمن، آیه54.

[28] . نصاب الصبیان

[29]. اللهوف علی قتلی الطفوف(فهری)، ص100.

[30]. معانی الأخبار، ص289.

[31] . سوره نحل، آیه32.

[32]. سوره زمر، آیه73.

[33] . نظامی، خمسه، شرف نامه، بخش6 ـ در حسب حال و انجام روزگار؛ «مرا زنده پندار چون خویشتن *** من آیم به جان گر تو آیی به تن »

[34] . بحار الانوار، ج7، ص222؛ «یجِى‏ءُ یَومَ القِیامَةِ ثَلاثَةٌ یَشکُونَ: اَلمُصحَفُ وَالمَسجِدُ وَ العِترَةُ».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد