به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

پیام حضرت استاد به نهمین همایش پیشگامان انقلاب اسلامی با محوریت 15 خرداد 42 در دانشگاه آزاد اسلامی ورامین-پیشوا .

پیام  حضرت استاد به نهمین همایش پیشگامان انقلاب اسلامی با محوریت 15 خرداد 42  در دانشگاه آزاد اسلامی ورامین-پیشوا .   


 


 أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی ‏جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِین ‏وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّین سِیَّمَا خَاتَمُ الْأَنْبِیَاءِ وَ خَاتَمُ الْأَوْصِیَاء عَلَیْهِما آلَافُ التَّحِیَّةِ وَ الثَّنَاء بِهِمْ نَتَوَلَّی ‏وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».

مقدم شما خاندان معظّم و معزّز شهدای پانزده خرداد را گرامی می‌داریم. از برگزارکنندگان این همایش وزین حق‌شناسی می‌کنیم و از همه بزرگوارانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این همایش دینی و الهی افزودند و می‌افزایند سپاسگزاریم و از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنیم به برکت خون‌های پاک شهدای انقلاب اسلامی مخصوصاً شهدای پانزده خرداد، این نظام الهی را در سایه لطف ولیّ خود امام زمان(أَرْوَاحَنَا فِداه) تا ظهور آن حضرت از هر آسیبی حفظ بفرماید.

چند نکته است که باید به عرض شما بزرگواران ورامین برسد: اوّلاً این سرزمین، سرزمین علم و دین بوده و هست. بزرگانی از این منطقه برخاستند که نه تنها در آن حوزه و آن منطقه فضای دین را روشن کردند، بلکه فضای بسیاری از مناطق دیگر را هم روشن نگه داشتند. یکی از مردان نام‌آور ورامین قطب الدین رازی است صاحب محاکمات که شهید اوّل با همه قداست معنوی و نبوغ علمی، فلسفه اسلامی را در دمشق در محضر همین قطب الدین رازی ورامینی فرا گرفت. قطب الدین رازی ورامینی آن قدر سطح والای فلسفه و حکمت الهی را دارا بود که به خود اجازه داد داور بین دو شخصیت جهان بنام اسلام، یکی خواجه طوسی، یکی فخر رازی قرار بگیرد و این داوری هم از آن روز تا کنون مقبول جوامع علمی شد.

مستحضرید که متن اشارت و تنبیهات ابن سینا را جناب فخر الدین رازی نقد و نقض کرده است. بسیاری از مطالب جناب ابن سینا را مورد خدشه قرار داد. بعد از طلوع مرحوم خواجه طوسی، این بزرگوار برخاست و جرح‌های فخر رازی را به شرح اصیل تبدیل کرد، نقدها را پاسخ داد، شبهه‌ها را برطرف کرد و مشکلات را حلّ کرد و از حریم دقت‌های بوعلی دفاع کرد. بعدها جناب قطب الدین رازی ورامینی بین این دو شخصیت ممتاز علمی داوری کرد، حاکم و قاضی این محکمه فلسفی شد و بین اینها محاکمات کرد محاکمه نوشت. گاهی هم این محکمه را در سطح ماتن این کتاب آوردند، ممکن بود بین بوعلی و بین این دو بزرگوار داوری کند. شخصیتی که به خودش اجازه داد بین خواجه طوسی و فخر رازی داور باشد. شخصیتی که داوری او از آن روز تا الآن که چند قرن می‌گذرد، مقبول صحنه‌ها و ساحت‌های فلسفی فیلسوفان بزرگ بود و هست معلوم می‌شود که ستودنی است.

سرزمین ورامین این قدرت را داشت و دارد که چنین حکیمی بپروراند. در سایه رشد علمایی از این قبیل مردم منطقه ورامین دین‌باور و معتقد و مخلص و شیعه محض بوده و هستند.

مطلب دوم آن است که پانزده خرداد را مردم ورامین به نام خود ثبت دادند؛ ولی پانزده خرداد را دوازده محرم به نام خود ثبت داده بود. این تاریخ محفوظ می‌ماند، چون از این روزهای عادی کاری ساخته نبود و نیست. اگر کاری ساخته است، از آن روزی که روزگاری را به همراه دارد از آنها ساخته است. پانزده خرداد مصادف بود با دوازده محرم. همه مردم مخصوصاً بزرگواران ورامین از حسینیه‌ها و از مراسم سوگ و ماتم و دسته‌روی‌های حسینی طعم تلخ ظلم اموی را چشیده بودند، طعم شیرین عدل‌مداری و ستم‌ستیزی بنی‌هاشم را چشیده بودند، طرز مبارزات دودمان علوی علیه اموی و سفیانی را دیده بودند، با همان منش شیعه‌گری و تشیّع نابشان حرکت کردند در برابر بیگانه ایستادند شهدای فراوانی دادند، نهراسیدند، دشمن را به عقب راندند و پانزده خرداد را به نام خود ثبت دادند، بنابراین ضمن اینکه جریان پانزده خرداد مطرح است، دوازده محرم هم باید در خاطره‌ها باشد که آن دوازده محرم بود که این را به بار آورد.

مطلب بعدی آن است که چطور محرّم توانست بعد از هزار و اندی سال این قدر قدرت دینی داشته باشد که این جوان‌های فداکار را به میدان بیاورد؟ «از علم به عین آمد و از گوش به آغوش»[1] آنچه در ذهن‌ها بود عینی کرد، آنچه در گوش‌ها بود به آغوش آورد، آنچه در خاطره‌ها بود به کف خیابان آورد و خون‌های پاک عده زیادی از این عزیزان ورامینی را نثار مقدم حسین بن علی(صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلامُهُ عَلَیْه‏) کرد برای چه بود؟ بنگرید ببینید کربلا با چه ساختاری سامان پذیرفت؟

یک وقت کسی به عنوان رهبر یک انقلاب قیام می‌کند، به عنوان حمایت از مظلوم قیام می‌کند، به عنوان سرکوب ظالم مبارزه می‌کند، چه اینکه در بخشی از سخنان نورانی حسین بن علی(صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْه‏) هم همین طور بود و هست. یک وقت یک ولیّ خدا امام معصوم، خلیفه الهی قیام می‌کند. این خلیفه الهی همان طوری که صدر و ساق هستی او توحید است، آغاز و انجام نهضت او هم توحید است.

یک بیان نورانی از حسین بن علی(صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلامُهُ عَلَیْه وَ عَلَی اَهْل بَیته) آمده است که نشان می‌دهد که کار کربلا کار خلافت الهی بود. وجود مبارک حضرت وقتی بین راه رسید هنوز به کربلا نرسیدند دیدند خیمه‌ای سر پاست. فرمودند این خیمه متعلّق به کیست؟ به عرض آن حضرت رساندند، برای عبید الله بن حرّ جعفی است. حضرت کسی را فرستاد و او را به کربلا دعوت کرد. او در پاسخ گفت من یک مرد محافظه‌کاری هستم، من برای اینکه بیطرف بمانم از کوفه به درآمدم اینجا چادر زدم، اگر در کوفه می‌ماندم با آنها بودم بر علیه شما دینم در خطر بود و اگر با شما بودم علیه آنها، دنیایم در خطر بود. من اعلام بیطرفی کردم آمدم اینجا. البته این صحنه قدری مبسوط است، اوّل حضرت عده‌ای را فرستاد بعد دوباره خودشان تشریف بردند. آن نکته حسّاس این است که عبیدالله بن حر جعفی به عرض حضرت رساند که من در کمک کردن مالی همکاری دارم؛ ولی از حضور معذورم، اسبم، شمشیرم، سپرم، نیزه‌ام، اینها را در خدمت شما قرار می‌دهم، ولی نمی‌توانم بیایم و نمی‌آیم.

وجود مبارک حسین بن علی(صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلامُهُ عَلَیْه‏) این آیه قرآن را خواند، این آیه بیان خدای سبحان است در ساختار خلقت، فرمود: ﴿وَ مَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً﴾[2] خدا فرمود در کارگاه هستی من، در نظام سپهری، در نظام زمینی، «بین الارض و السّماء»، مدبّرات فراوانی را من گماشتم، فرشتگان زیادی هستند، همه موجودات تحت تدبیر من هستند؛ اما هرگز من یک موجود بیراه، یک انسان گمراه، یک مدبّر و مسئول بیراهه را مسئولیت ندادم و کار به او واگذار نکردم: ﴿وَ مَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً﴾. «عضد»؛ یعنی بازو. چند نفر با بازوی هم کار می‌کنند می‌گویند معاضدت کردند. ساعد فاصله بین آرنج و مچ است که چند نفر که با این بخش از دست کار می‌کنند با یکدیگر هماهنگی دارند، می‌گویند مساعدت کردند. خدا فرمود من هیچ مدیر و مدبّر و کارگزاری را که بیراهه باشد در ساختار خلقتم راه نمی‌دهم: ﴿وَ مَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً﴾.

حسین بن علی(صَلَوَاتُ اللَّهِ وَ سَلامُهُ عَلَیْه‏) فرمود در صدر و ساقه نهضت من انسانی که دین را درست نشناسد و جان خود را فدای دین نکند و از این منظر گمراه باشد من او را به عنوان مدیر و خدمتگزار نمی‌پذیرم: ﴿وَ مَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً﴾. جریان عبیدالله بن حرّ جعفی یک بحث تاریخی خاص خود را دارد.[3]

غرض آن است که در نهضت سالار شهیدان جز توحید چیزی دیگر نبود. عصاره آن را می‌بینیم در مردان بزرگ ورامین جلوه کرده است این‌گونه به استقبال مرگ رفتند تا دین خود را حفظ کنند و دین خود را نسبت به عاشورای حسینی ادا کنند و حرمت دوازده محرم را که عصاره خون‌های پاک شهدا همچنان در خاطره‌ها بود حفظ کنند.

من مجدداً خاندان بزرگ و معظّم شهدا را با شهدای کربلا از ذات اقدس الهی و خاندان شهدا محشور می‌دانیم و شهدای پانزده خرداد را هم با شهدای کربلا محشور می‌دانیم و همان طوری که امام راحل(رِضْوَانِ اللَّهِ تَعَالَی عَلَیْه‏) فرمودند پانزده خرداد در سایه لطف ولیّ‌ خود تا ابد خواهد ماند و همه خانواده‌های معزّز و معظّم مشمول أدعیه خاصه ولیّ عصر باشند و نظام ما و رهبر ما و دولت و ملّت و مملکت ما در سایه امام زمان محفوظ بماند!

 روح مطهّر امام راحل و شهدا، مخصوصاً شهدای پانزده خرداد با انبیا و اولیای الهی محشور باشند و خطر بیگانگان به استکبار و صهیونیسم برگردد و این کشور ولیّ عصر همچنان تا ظهور آن حضرت از هر آسیبی مصون بماند!

«غَفَرَ اللَّهُ لَنَا وَ لَکُمْ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد