افسوس امام صادق (ع)
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِین وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّین سِیَّمَا خَاتَمُ الْأَنْبِیَاءِ وَ خَاتَمُ الْأَوْصِیَاء عَلَیْهِما آلَافُ التَّحِیَّةِ وَ الثَّنَاء بِهِمْ نَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».
مقدم شما علما، حجج، آیات و اساتید بزرگوار را گرامی میداریم و سال پُر برکت تحصیلی 97 و 98 را به نام ذات أقدس الهی و عترت طاهرین آغاز میکنیم. مسئولان عالیرتبه شورای عالی مدیریت حضور دارند، مقدم همه این بزرگواران، محترم است. ائمه محترم جمعه و جماعات، نماینده محترم ولی فقیه در استان و اساتید بزرگوار، دانشوران و اندیشمندان و طلاب عزیز شرکت کردند و جریان افتتاح سال تحصیلی را أرج مینهیم و از ذات أقدس الهی مسئلت میکنیم به همه شما و برگزارکنندگان این محفل وزین علمی خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت مرحمت کند!
چند نکته است که برای همه ما توجه به آنها سودمند است؛ اولاً داشتن مدرسه، مدیریت مدرسه، پرورش طلاب از برجستهترین آروزهای اهلبیت عصمت و طهارت(عَلَیْهِمُ الصَّلاة وَ عَلَیْهِمُ السَّلام) بود. رئیس مذهب ما وجود مبارک امام صادق(عَلَیْهِ أَفْضَلُ صَلَوَاتِ الْمُصَلِّین) همانطوری که یعقوب(سَلامُ الله عَلَیْه) در جریان یوسف شِکوه خود را به «الله» میبرد، وجود مبارک امام صادق نداشتن حوزه علمیه، نداشتن مدرسه و نتوانستن جمع کردن طلاب، این شِکوه را به ذات أقدس الهی برد. اگر یعقوب گفت: ﴿أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّه﴾،[1] وجود مبارک امام صادق(صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْه) وقتی طلاب را میدید، میفرمود: «أَشْکُو إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَحْدَتِی وَ تَقَلْقُلِی»؛[2] من از اینکه شاگردی ندارم، طلبهای ندارم، مدرسهای ندارم، حوزهای ندارم، شِکوه خود را به ذات أقدس الهی میبرم، «فَلَیْتَ هَذِهِ الطَّاغِیَةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِی الطَّائِفِ فَسَکَنْتُهُ وَ أَسْکَنْتُکُمْ مَعِی»؛ ای کاش این طاغوت زمانه عباسی به من اجازه میداد من یک مدرسه علمیه و حوزه علمیه در طائف تأسیس میکردم که حوزه دوازده ماهه باشد، چون آب و هوای مناسبی دارد، تعطیلی در آنجا راه ندارد، نه در اثر شدت سرما، نه در اثر شدت گرما جا برای تعطیل و فرار از حوزه نیست! مکانهای نظیر مدینه و امثال مدینه از آن جهت که نزدیک استوا هستند، گرم هستند، توان اینکه حوزه دوازده ماهه داشته باشند، ندارند. حضرت به خدا عرض میکرد: ای کاش این طغیانگر عصر اجازه میداد، من در طائف که بهترین منطقه است، حوزه علمیهای تأسیس میکردم، مدرسهای میساختم! «فَلَیْتَ هَذِهِ الطَّاغِیَةَ أَذِنَ لِی فَأَتَّخِذَ قَصْراً فِی الطَّائِفِ فَسَکَنْتُهُ وَ أَسْکَنْتُکُمْ مَعِی»، ای کاش مدرسهای در طائف میساختم که حجرهای برای خودم قرار میدادم، خودم هم در آن مدرسه رفت و آمد میکردم و با شما که شاگردان من هستید در یک مدرسه به سر میبردم تا شاگردانی نظیر أبان و حمران و زراره و هشامین و امثال ایشان زیاد تربیت کنم!
این اصرار امام صادق است که حوزه شیعه تعطیل نشود یا جایی مدرسه ساخته شود که دوازده ماهه باشد یا اگر چنین جایی میسور و مقدور نبود، طلاب عزیز را در تابستان، در اقلیمهایی که مکانهایی که مناسب است بپرورانند که ما تعطیلات حوزه را به حداقل برسانیم. این اصل اول که رسالت اهلبیت عصمت و طهارت در تأسیس حوزه، در ساختن مدرسه، در حرمت نهادن به اعضای مدرسه، در حرمت گذاشتن به سکونت در مدرسه و در تحصیلات مستمرّ غیر تعطیلدار تشویق کردند.
اصل دوم آن است که به برکت انقلاب اسلامی علومی که محجور بود، مشهور شد. شهرت یافت دلپذیر شد. کسانی که به حوزههای قبل از انقلاب مأنوس بودند، میدانند که حوزه در باب طهارت و صلات و صوم و زکات و خمس و حج و مانند آن خلاصه میشد. بحثهای حدود و دیات و قضا و شهادات و جهاد و اینها را میگفتند محل ابتلا نیست، کمتر بحث میکردند. به برکت نظام اسلامی بیش از پنجاه کتاب به صورت رسمی تدریس میشود، بسیاری از مسایل قضایی را که در رسالههای قبلی نبود، حوزه علمیه فعلی پاسخ میدهد. بسیاری از مسایل مربوط به حدود و دیات و قصاص که قبلاً مطرح نبود، حوزه علمیه کنونی مطرح میکنند. در جریان ولایت فقیه بسیاری از کتابهای فارسی و تازی علمی نوشته شده، در جریان حکومت اسلامی، سیاست اسلامی، روابط بینالملل، حقوق بینالملل، محیط زیست این حرفهایی که اصلاً مطرح نبود، کتابهای عمیق علمی نوشته شده، مقالات عمیق علمی نوشته شده، نقدهای عمیق علمی مطرح شده است؛ چه درباره علوم تجربی، چه درباره علوم انسانی و مانند آن.
طرح مسایل علم دینی یکی از نوآوریهای حوزه علمیه است که به لطف الهی عدهای ارباب قلم و قدم با بنان و بیان این مسئله را تقویت کردند و همچنان در شکوفایی آن میکوشند. بسیاری از بزرگان جریان نماز جمعه را یا حرام میدانستند یا شبهه میکردند و مانند آن. بعد از گشودن باب حکومت اسلامی و توسعه حوزه اسلامی بحثهای عمیقی درباره نماز جمعه شده، احتمال حرمتش رخت بربست، نماز جمعه نماز واجب تخییری است که اگر کسی در روز جمعه این دو رکعت را بخواند، دیگر هیچ لازم نیست آن چهار رکعت را بخواند. بسیاری از مسایل روز روابط بینالملل در سه بخش ملی، منطقهای و بینالمللی در خطبههای نماز جمعه، در سراسر ایران اسلامی مطرح است. موادّ علمی، مبانی، منابع آن تأمین میشود و این سخنرانان بزرگوار که تریبون نماز جمعه دست آنهاست، دارند اداره میکنند، کل کشور را با همین خطبهها آگاه میکنند، اینها از رهآوردها و دستآوردهای حوزههای علمیه، مخصوصاً حوزه علمیه قم هست که علوم فراوان و معارف بلند را در این مدت به عرض دیگران رساند.
اصل سوم آن است که در جریان کنونی آنچه که جامعه اسلامی را زنده و پویا نگه میدارد، سه اصل قرآنی است. گرچه عترت عِدل قرآن هست؛ ولی روایت عِدل قرآن نیست، روایت را باید بر قرآن عرضه کرد. هم نصوص علاجیه که میگوید اگر رویاتی معارض داشت باید بر قرآن عرضه شود، هم نصوص غیر علاجیه نصوصی که معارض ندارد، ائمه(عَلَیْهِمُ السَّلام) فرمودند؛ مثل خدا کسی سخن نمیگوید؛ اما مثل ما خیلیها حرف میزنند، دروغ جعل میکنند، هر خبری از ما به شما رسیده است بر قرآن کریم عرضه کنید.
بنابراین عترت عِدل قرآن است، یک؛ روایت عِدل قرآن نیست، دو؛ روایت چه معارض داشته باشد برابر آن نصوص علاجیه حتماً باید بر قرآن عرضه شود، سه؛ اگر معارض نداشته باشد، چون احتمال جعل است که ائمه فرمودند به نام ما جعل میکنند، دروغ میگویند؛ ولی به نام قرآن أحدی نمیتواند جعل کند، چهار؛ این دو طایفه در روایات ما فراوان است.
خدا غریق رحمت کند مجلسی را! که فرمود این حدیث که پیغمبر فرمود: «ستکثر عَلَیّ القالَة»؛[3] یعنی دروغگویان کذب خبری از یک سو، کذب مخبری از سوی دیگر فراوان هستند به نام ما دروغ جعل میکنند، هر چه از ما نقل کردند بر قرآن عرضه کنید، از پیغمبر و ائمه(عَلَیْهِم أَفْضَلُ صَلَوَاتِ الْمُصَلِّین) رسیده است که آگاه باشید، عترت عِدل قرآن است، ثقلین عترت و قرآن هستند نه روایت. حتماً روایت باید بر قرآن کریم عرضه شود.
اگر قرآن اولین منبع است که روایت چه در نصوص علاجیه چه غیر علاجیه حتماً باید بر قرآن عرضه شود، حرف اول و وسط و آخر را قرآن میزند، روایت شارح قرآن است، مفسر قرآن است، مبین قرآن است که فرمود: ﴿وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾؛[4] بعد از عرض که مخالف با قرآن نباشد، آنگاه میشود مخصص، میشود مقید، میشود شارح، میشود قرینه، میشود ذی القرینه، میشود شأن نزول و مانند آن.
مطلب بعدی آن است که اصل که قرآن است و روایت شارح آن و مبین آن است؛ سه اصل را به نظام ما، به جامعه ما و حکومت ما، به هیأت حاکمه ما، به مردم ما ابلاغ میکند؛ اصل اول اصل تعلیم است، اصل دوم اصل تزکیه است، اصل سوم اصل تذکره. در جریان تعلیم فرمود: ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ﴾،[5] بعد در بخش تعلیم یک سلسله علومی جزء رهآوردهای نو و تازه قرآنی است که در دسترس أحدی نبود و نیست. فرمود: ﴿وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾؛[6] یعنی قرآن کتاب الهی حقایقی را به شما یاد میدهد که نه تنها نمیدانید، نمیتوانید یاد بگیرید. این ﴿مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾، غیر از «یعلمکم ما لا تعلمون» است. «یعلمکم ما لا تعلمون»؛ یعنی چیزی را نمیدانید به شما یاد میدهد. ممکن است کسی بگوید ما اگر فکر کنیم، جستجو کنیم، فحص کنیم، یاد میگیریم؛ ولی این «کان» منفی آن پیام را دارد: ﴿وَ یُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾، حتی به وجود مبارک پیغمبر(عَلَیْهِ وَ عَلی آلِه أَفْضَلُ صَلَوَاتِ الْمُصَلِّین) دارد که ﴿وَ عَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُن تَعْلَمُ﴾؛[7] یعنی چیزی به تو یاد دادیم که تو آن نبودی که یاد بگیری، پس نوآوری هست و در هیچ جای عالم هم نیست. آن کسی که جهان را آفرید، انسان را آفرید، پیوند انسان و جهان را آفرید، او حرفهای تازه دارد که از آن به عنوان عقل وحیانی یاد میشود. این مسئله تعلیم است.
و اما مسئله تزکیه و طهارت روح که فرمود: ﴿وَ یُزَکِّیکُمْ﴾[8] و آثار تزکیه را در بسیاری از روایات اخلاقی و اوصافی بازگو کرد این کمال میانی است. اگر کسی عالم شد، حق توقف ندارد. باید به طهارت روح بپردازد، وگرنه این علم حجتی علیه او میشود. راهزن او میشود، نه راهبر او. بعد از تزکیه نباید در بین راه بماند.
دردی که به افسانه شنیدم همه از خلق ٭٭٭ از علم به عین آمد وز گوش به آغوش
در عاشقی آنجا که ورا پای مرا سر ٭٭٭ در بندگی آنجا که ورا حلقه مرا گوش [9]
اصرار قرآن کریم این است که ما بفهمیم، یک؛ عمل بکنیم، دو؛ بیابیم و ببینیم، سه؛ این تذکره یادآوری است، چه چیزی را یاد بیاوریم؟ آن جریان سوره «اعراف» را که فرمود: ﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی﴾،[10] خدا نه ذات خدا، خدا نه متن هستی خدا، ظهور خدا، فیض خدا، کلام خدا، اینها که جزء ظهورات الهی است، این تمام قد خود را به اولین و آخرین نشان داد. به اولین و آخرین گفت خدایتان کیست؟ همه گفتند تو! این مشهد را، این محضر را اصرار قرآن کریم این است که ما به یاد بیاوریم. این «ذکّر، ذکّر، ذکّر»ی که دارد خود قرآن تذکره است، برای همین است. فرمود ما این کار را کردیم که مبادا کسی بگوید، من نمیدانم! غافل بودم! اطلاع نداشتم! حجت بالغه الهی است: ﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی﴾ فرمود ما این کار را کردیم. مبادا کسی بگوید من در یک محیط کفر بودم یا خانواده غیر اسلامی داشتم یا جامعه غیر دینی داشتم! هیچ کس عذر ندارد، چون در درون او این نهادینه شده است.
اگر حوزههای علمیه به این بارگاه رفیع بار نیابند، در همان کارگاه عملی میمانند، آن وقت میشوند علمفروش! و به جایی نمیرسند. این شهدا به این جاها رسیدند، برای اینکه ﴿فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ﴾،[11] اول چیزی که اینها نظر کردند وجه خدا هستند. اینها این کشور را طیّب کردند. طاهر کردند. اگر جایی در اثر ذبح یک حیوان، نهر شتری خونی ریخته شود، باران آن را پاک میکند؛ اما اختلاس را، نجومی را، احتکار را، دهها تزویرهای سیاسی را فقط خون شهید پاک میکند. حوزههای علمیه اگر شهید دادند که خود مباشر تطهیر هستند، اگر شهید ندادند، مبلِّغ تطیر هستند باید بگویند که «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ»،[12] ایران اسلامی را شهدای ما طیّب کردند. این باران نیست که خون را پاک کند، این خون شهید است که جامعه را از اختلاس تطهیر میکند، از احتکار تطهیر میکند، از ایجاد بازار ملتهب تطهیر میکند، از گرانفروشی تطهیر میکند. این کار حوزه است! «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ». عترت که عِدل قرآن هستند، این بیانات نورانی را که فرمودند بارها به عرضتان رسید، این عترت همان قرآن را دارد به این صورت بیان میکند، قرآن میفرماید وقتی کشوری با خون شهید طیّب و طاهر شد، صغرا را قرآن عترت بیان کرد کبرا را قرآن بیان میکند: ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾;[13] ایران پاک شد با خون شهدا، باید میوه پاک بدهد. مدیریت، عرضه، عقل، عدل اینها میوه طیّب و طاهر یک مملکت است که این مملکت با خون شهید تطهیر شد. حوزه یعنی حوزه، وظیفه آن این است که اینها را بفهمد، محققانه منابع آن را ذکر کند، مدققانه دلیل قرآنی آن را ذکر کند، تحریر بکند با روایتها، باور بکند، بعد به جامعه منتقل کند، آن وقت جامعه میشود جامعه مهدوی و انسان گویا در حضور ذات مقدس ولی عصر دارد زندگی میکند.
من مجدداً مقدم مدیر بزرگوار حوزه علمیه را گرامی میدارم. مقدم فردفرد شما ائمه محترم جمعه و جماعات و اساتید بزرگوار حوزههای علمیه این استان و قسمتهای دیگر را هم أرج مینهیم. از ذات اقدس الهی مسئله میکنیم بر اساس ﴿وَ نَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَ آثَارَهُمْ﴾،[14] به هر قدمی که برداشتید، خیر و صلاح و فلاح دنیا و آخرت مرحمت کند!
ذات أقدس الهی به برکت قرآن و عترت امر فرج ولی عصرمان را تعجیل بفرماید!
نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، حوزههای علمیه ما، دانشگاههای ما، دولت و ملت و مملکت ما را در سایه ولی عصر، حفظ بفرماید!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولیای الهی، محشور بفرماید!
خطر بیگانگان را به استکبار و صهیونیسم، برگرداند!
این کشور ولی عصر را تا ظهور آن حضرت از هر گزندی، محافظت بفرماید!
طلاب عزیز را به فراگیری علوم، بیش از گذشته، شاکر، متشکر، شاغل، فعال و کوشا قرار بدهد که مجتهدان نامی از این حوزهها برخیزند، مربیان و پرورندگان نامی از این حوزهها برخیزند!
«غَفَرَ اللَّهُ لَنَا وَ لَکُمْ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه»
[1]. سوره یوسف، آیه86.
[2]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج8، ص215.
[3]. بحار الأنوار(ط ـ بیروت)، ج2، ص225.
[4]. سوره نحل، آیه44.
[5]. سوره بقره، آیه129.
[6]. سوره بقره، آیه151.
[7]. سوره نساء، آیه113.
[8]. سوره بقره، آیه151.
[9]. دیوان اشعار سنایی، غزلیات، غزل209.
[10]. سوره اعراف، آیه172.
[11]. سوره آلعمران، آیه170.
[12]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص723.
[13]. سوره اعراف، آیه58.
[14]. سوره یس، آیه12.
سهشنبه 13 شهریور 1397 ساعت 12:13