به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

نخستین کار شیطان/ کارتن خواب ها

قال الاستاذ: نخستین کار شیطان این است که عقل عملی را با شهوت و غضب به دام می اندازد. در قیامت حق برای انسان روشن می‌شود ولی نمی‌تواند ایمان بیاورد چون اگر ایمان بیاورد مؤمن می‌شود و مؤمن مخلد در نار نیست فقط به اندازه معصیت خود عذاب می‌بیند. همانطور که در این دنیا می بیند ولی نمی پذیرد در آخرت هم می بیند ولی نمی تواند ایمان بیاورد. لذا بعد از دیدن همه صحنه های قیامت اگر باز به دنیا بازگردانده شود به همان اعمال قبلی خود ادامه می دهد.


در قیامت همه از خاک بر می خیزند و ولادتی در کار نیست تا انساب و پدر و فرزندی وجود داشته باشد و اگر گفته می شود برادر از برادر فرار می کند و یا فرزند، پدر و مادر را شفاعت می کند به علاقه «ما کان» است. در قیامت انسان عریان محشور می شود و لباس را باید از این جا با خود ببرند. کسی که جامه از تن دیگران در می آورد عریان محشور می شود و آن که آبروی دیگران را حفظ می کند مستور و پوشیده محشور می شود.

مشکل کار کارتن خواب ها

 کسی که هم کارتن و هم کارتن‌خواب را می بیند چرا به دنبال مواد مخدر می رود؟ او مشکل علمی ندارد چون این مسائل را می بیند اما آن که باید تصمیم بگیرد عقل عملی است که به زنجیر کشیده شده است. آن که احکام را می داند ولی باز به نامحرم نگاه می کند مشکل علمی ندارد بلکه اسیر هوای خود است.

بقیة الله شدن جان کندن می خواهد

قال الاستاذ: حضرت ابراهیم علیه السلام می خواهد بقیة الله باشد. بقیة الله بودن از بهترین برکاتی است که انبیاء آن را طلب می کردند. همه انبیاء و ائمه علیهم السلام بقیة الله هستند. منتهی آن که گل سرسبد است و در قله است و جهان را اداره می کند وجود مبارک حضرت حجت علیه السلام است. حتی علما هم به دنبال انبیاء و ائمه علیهم السلام، بقیة الله هستند. در قرآن از علما به «اولوا بقیة» تعبیر شده است. تعبیر «اولوا بقیة» یعنی صاحبان بقاء، اگر از تعبیر «بقیة الله» سنگین تر نباشد کمتر نیست.

**  تأثیر سخنرانی و کتاب نوشتن و تفسیر و فلسفه و فتوی گفتن، 10 ـ 20 درصد است اما همه تأثیر با عمل است.

** این مردم جانی دارند که نورپذیر است، هر جا نور ببینند به دنبالش راه می افتند. کسی هم که شقی باشد وقتی لطافت عمل ببیند یقینا بر می گردد. قرآن می فرماید چرا یک عده بقیة الله نشدند که جلوی فساد را بگیرند؟ فیلسوف و مفسر و فقیه شدن آسان است و با 40 ـ 50 سال درس خواندن حاصل می شود اما بقیة الله شدن جان کندن می خواهد. اگر یک عده ای بقیة الله باشند جلوی فساد را می گیرند.


 ** مهم ترین مسئله تربیتی مسئله معاد است. درست است که توحید بسیار اهمیت دارد اما اگر معاد نباشد توحید سازندگی ندارد. تمام مشکلات اخلاقی جوامع در اثر انکار معاد یا غفلت از معاد است. اگر انسان بداند عمل زنده است و دامنگیر او می شود و مسؤول است دست به هر کاری نمی زند. چون هر لحظه احتمال مرگ هست و این عمل دامنگیر او می شود.

 همه نیازها در دنیا یا با رابطه حل می شود و یا با ضابطه. اما در آخرت که همه این نیازها هست حل آن ها نه با رابطه است و نه با ضابطه بلکه باید از این جا با خود ببرد. «لا بیع فیه و لا خلة» نه خرید و فروشی هست و نه رفاقتی.

القای فرشتگان

قال الاستاذ:
 گاهی که علم صائب یا اراده صالح به کسی القا می شود چنین نیست که با کوشش خود به دست آورده باشد بلکه فرشتگان الهی آن را در وجود مؤمنین القا می کنند.

بهار

قال الاستاذ: آنهایی که عاقلانه و حکیمانه زندگی می کنند از بهار و عید نوروز بهره کامل و کافی را می برند.   در روایات اهل بیت (ع) فرموده اند زمانیکه بهار فرا رسید به یاد معاد باشید و عاقلانه زندگی کنید و از هوا، آب و محیط سالم به درستی استفاده کنید.

اگر جوانی از همه جا غافل باشد و فقط به این فکر است که نوروز را خوش باشد، او از بهار تنها یک لذت گیاهی می برد.

 با فرا رسیدن بهار خوابیده ها بیدار و مرده ها زنده می شوند و در قرآن از این دو برای مسئله معاد استفاده شده است.

کسی که حکیمانه به بهار نگاه کند مطلب جدیدی می فهمد و از آن لذت علمی می برد و دلیل و برهان اقامه خواهد کرد و همه آنها در سایه نشاط صورت می گیرد.

ابراهیم (ع) به چه کسانی ملحق می شود؟

قال الاستاذ: کسی که مسافر است بیشتر به یاد خانه است نه مسافرخانه و کسی که دائما به یاد خانه باشد آن را خراب نمی کند. کسی که دائما به یاد آخرت باشد گناه و خطیئه ای ندارد.


«رب هب لی حکما و ألحقنی بالصالحین» طبق روایات مراد از صالحین اهل بیت علیهم السلام هستند. با توجه به آیه شریفه «وإنه فی الآخرة لمن الصالحین»، حضرت ابراهیم در قیامت به اهل بیت علیهم السلام ملحق می شود. ببینید اهل بیت علیهم السلام چه مقامی دارند که حضرت ابراهیم علیه السلام که از انبیای اولوالعزم است باید در قیامت به ایشان ملحق شود.


رقت قلب

قال الاستاذ: قلب، گاهی دارای رقّت است و گاهی هم دچار ضعف می‏شود. ممکن است کسی بگوید، من در تمام مدت عمر خود، حتی یک گوسفند را هم سر نبریده‏ ام یا بریدن سر مرغی را ندیده‏ ام، این رقّت قلب نیست، بلکه ضعف نفس است، زیرا همین شخص وقتی بوی کباب گوشت گوسفندی که می‏ خورد، به مشام فقرا می‏ رسد، در خود هیچ احساسی ندارد.

رقّت قلب و عاطفه از فضایل انسانی است؛ در حالی که ضعف نفس هیچ فضیلتی ندارد. رقّت قلب راهی است که انسان با طی آن، بر اساس دستورات الهی، به خلق خدا خدمت می‏کند.

رقیق القلب کسی است که از دیدن یک فقیر واقعاً متأثر می‏شود یا وقتی از قیامت و دوزخ سخن به میان می‏آید، اشک در چشمانش حلقه می‏زند. راه رقّت قلب نیز دوری از گناه است. امام علی(علیه‌السلام) می‏فرماید: «ما جفّتِ الدموع إلاّ لقسوةِ القلوب و ما قست القلوب إلاّ لکثرة الذنوب »[1] چشمها گرفتار خشکی نمی‏شود، مگر در اثر قساوت قلب، و قلب گرفتار قساوت نمی‏شود، مگر با زیادی گناه.

خلق و خلق

قال الاستاذ: (وجه مشترک خَلق و خُلق)  انسان با اخلاق خلقت خود را در قیامت می سازد.

کسی که عقلش را به زنجیر کشیده است معصیت عمدی می کند

قال الاستاذ:  اگر دست و پای کسی بسته باشد و چشم و گوشش باز باشد،‌ خطر را می فهمد ولی قدرت فرار ندارد. عالم بی عمل مشکل علمی ندارد، ‌یعنی آیات و روایات و حلال و حرام را می فهمد اما بخش تصمیم و عمل و اراده او در اثر این که نتوانسته در جهاد نفس موفق شود، طبق بیان نورانی حضرت امیر علیه السلام که فرمود «کم من عقل اسیر تحت هواً امیر»،‌ این عقل اسیر است. یعنی این نیروی اراده که باید تصمیم بگیرد و کار بکند زنجیری است و عالما عامدا خلاف و معصیت می کند.


**  ما یک بخش اندیشه داریم که مرزش کاملا جداست و یک بخش انگیزه داریم که اراده و نیت متوجه اوست. وحی الهی گاهی مربوط به علم است که ذات اقدس اله حکم یا إخبار غیبی یا جریانی را به یکی از انسان های کامل؛ انبیاء و ائمه علیهم السلام وحی می فرستد. گاهی هم متوجه بخش عملی اوست و تصمیم، اراده و اخلاص را در قلب او القاء می کند. البته همه این ها حکیمانه و حساب شده است. وحی به مادر موسی وحی فعل است نه حکم. بارز ترین آیه ای که وحی فعل را می رساند این آیه است: «و أوحینا إلیه فعل الخیرات».

** منظور از دریا رود نیل نیست بلکه مراد بحر احمر و دریای قلزم است. زیرا رود نیل در مصر قرار دارد و دو طرف آن تحت سلطه فرعونیان بوده است.


** بالا رفتنی که پایین آمدنش سخت است نروید. در روایت آمده است: «إتق المرتقى السهل إذا کان مُنحدره وَعِرا»، آن کار و شغل و پیشنهادی که برگشت از آن مشکل است را قبول نکنید. فرعونیان گمان می کردند که دریا برای آن ها هم خشک و امن خواهد بود در حالیکه این طور نبود و دستور رسید امواج فرو بریزد و این ها را فرو ببرد.