«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ» خداوند در این آیه میفرماید اى مردم همانا وعده خدا حق است زنهار تا این زندگى دنیا شما را فریب ندهد و زنهار تا شیطان فریبنده شما را در باره خدا نفریبد دو خطر وجود دارد، یکی اینکه شما در میدان بازی هستید و دیگر اینکه فرد دیگری یعنی شیطان برای شما بازیگردانی کند، یک انسان حکیم وقتی میبیند بازیگران فوتبال یا والیبال و...... با هم دعوا میکنند، رنج میبرد و میگوید بازی که برای تفریح است، با خود میگوید که بازی که محکمه قضا نمیخواهد و شما چرا بازی را جدی گرفتید، توی میدان بازی اگر کسی ببرد یا ببازد دیگر دعوا و فحش گفتن ندارد.
برخیها آمدند بازی را جدی گرفتند و برای آن سرمایهگذاری کردند، حال آن که بازیهایی همچون والیبال و فوتبال برای آن است که انسان رفع خستگی کند و نشاط بیابد، اگر کسی که بازی را جدی بگیرد، مغالطه کرده است، اما دو مغالطه است که جزو نوآوریهای دین است، یک مغالطه این است که انسان یک موجود غیرانسانی را انسان خیال بکند، این غلطانداز است، دیگر اینکه بازی و هزل را جد بداند، این دو مطلب از نوآوریها و ابتکارات دین است.
به همین دلیل هم در قرآن فرمود «وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ» ما چیزی گفتیم که نه میدانید و نه شنیدید و نه میتوانید باد بگیرد، به پیامبر هم فرمود « وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ » تو از کجا میخواهی یاد بگیری، این مغالطه را در نهجالبلاغه امام علی(ع) در خطبه هفتم ذکر کرد، اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاکاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاکاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطَانُ فِی سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَی لِسَانِه» شیطان با برخی افراد کاری میکند که در سینههایشان وارد میشود، لانه میکند و تخم میگذارد، بچههای شیطان در سینههای اینها پرورش مییابد، تا جایی که شیطان با چشم آنها نگاه میکند و با زبان آنان حرف میزند.
مسأله جد و بازی هم همین است، بازی بازی است، در قرآن فرمود خود دنیا هم جز بازیچه چیز دیگری نیست، مسأله تعلیم، تعلم و اوصاف الهی و مانند آن جدی است، اما من این مقام را دارم و تو آن مقام را داری، من این شهریه را میدهم و تو آن شهریه را میدهی، من باید جلو بیفتم تو باید جلو بیفتی اینها بازی و دنیا است، «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ» یکی از بندگان خاص خدا وقتی اوضاع ما را میبیند، میخندد و میگوید اینها برای بازی دعوا میکنند.
در جای دیگر هم به نحو کلی گفت «وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ» شهریه را من باید بدهم یا تو، فرقی نمیکند، این بحث را من باید بکنم یا تو، این که من باید جلو بیفتم و باید این لقب بگیرم، این بازی است، یک بازیگری به نام شیطان انسان را بازی میدهد و این کار غرور است، نه بازی دنیا شما را سرگرم کند، نه آن بازیگر که فرمانده شما است، شما را سرگرم کند، او دشمن جدی شما است، ما همانطور که این بازیها را میبینیم و میخندیم و میگوییم اینها برای چی دعوا میکنند، اوحدی از اهل ایمان وضع ما را میبینند و میخندند، بازی بازی است و حکمت حکمت است، مبادا شما بازی را با حکمت خلط کنید، که مغالطه اخلاقی میشود و اگر حیوانیت را با انسانیت خلط کردید، مغالطه معرفتی رخ داده است.
.... امروز هم شاگرد بلاواسطه ذات اقدس اله وجود مبارک حضرت ولیعصر(عج) است، خداوند حقایق عالم را به ایشان یاد میدهد و فرشتگان در حد انبا و نه تعلیم شاگردان انسان کامل هستند «قَالَ یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ »، این فرشتگان عالم را تدبیر میکنند و خداوند آنان را با قوا و وصفهای گوناگون آنان را قرار داد تا بتوانند که جهان را اداره کنند.
با این لفظ مشکل حل نمیشود، آن حقایقی که این مفاهیم از آن حقایق کارساز هستند، آنها اسم اعظم هستند و با آنها مشکل حل میشود و کسانی که مظهر اسم اعظم هستند، کار با آنان حل میشود، «باسمائک التی ملأت ارکان کل شیء» این اسما حقایق خارجیه است، نه مفاهیمی ذهنیه، این اسماء را ذات اقدس اله یاد حضرت آدم که انسان کامل است، داد.