قال الاستاذ:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة
المهدیین سیما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء(علیهما آلاف التحیّة و الثناء) بهم
نتولّی و من أعدائهم نتبرّءُ الی الله!
مقدم شما حضّار ارجمند, نخبگان, فرهیختگان, دانشمندان و مسئولان محترم را ارج
مینهیم از برگزارکنندگان این همایش وزین حقشناسی میکنیم از خدای سبحان مسئلت
میکنیم به همه شرکتکنندگان و به عزیزان برگزارکننده این همایش وزین سعادت و سیادت
دنیا و آخرت مرحمت کند!
محور اصلی این بحث, سیر و سلوک متخلّقانه و عارفانه فقیه نامور امامیه آیت الله
العظمی مرحوم آقا شیخ محمدتقی آملی است آنچه به عنوان این همایش اخلاقی مطرح است سه
جهاد بزرگ این فقیه و حکیم متألّه بزرگوار است: حضور ایشان در جهاد اصغر, حضور
ایشان در جهاد اوسط, حضور ایشان در جهاد اکبر. در اوایل عمر در خدمت مرحوم والد
بزرگوار و عظیمالشأن خود آیت الله العظمی مرحوم شیخ محمد آملی در جریان مشروطه
حضور داشتند آن رنج توانفرسای تبعید والد بزرگوار را تحمّل کردند آن سانحه سنگین را
پشت سر گذاشتند و از نزدیک در آن صحنه حضور داشتند و به نوبه خود فاتح آن صحنه
بودند چه اینکه در جریان انقلاب اسلامی به رهبری امام(رضوان الله تعالی علیه) با
مراجع و علمای بزرگوار دیگر همآوایی و هماهنگی داشتند در تأیید نهضت امام کوشیدند
و در حمایت از امام بیدریغ وارد صحنه شدند. مدّتی که پدر بزرگوارشان در تبعید
بودند آن رنجها را تحمّل میکردند عائله سنگین را اداره میکردند و مانند آن. در
این اثنا جهاد فکری و علمی را هم داشتند بخشی از عمر را در محضر پدر بزرگوارشان به
فراگیری فقه و اصول پرداختند وقتی هم پدر بزرگوارشان به نور مازندران تبعید شد
خدمت فقها و حکمای بزرگوار تهرانِ آن روز بسیاری از علوم عقلی و نقلی یعنی فقه و
اصول و فلسفه و کلام را فرا گرفتند و تدریس میکردند. گرچه مسئله اخلاق و تهذیب نفس
به عنوان جهاد اکبر مطرح است اما این اکبر بودنِ جهاد اخلاقی، نسبی است نه نفسی در
جهاد اخلاقی بین نفس و عقل فاصله است عقل چیزی میطلبد نفسی که ﴿لَأَمَّارَةُ
بِالسُّوءِ﴾[1] یا نفس مسوّله چیز دیگری میطلبد در جهاد اوسط، انسان میکوشد مهذّب
باشد واجبها را انجام بدهد مستحبها را تا حدود ممکن رعایت کند از حرام بپرهیزد از
مکروهات تا حدود امکان صرفنظر کند که این تقوا, فضیلت اخلاقیِ یک انسان سالک را
فراهم میکند و درگیری بین عقل و نفس است این را اصطلاحاً میگویند جهاد اوسط. جهاد
اکبر بین عقل و قلب است عقل میخواهد بفهمد قلب میخواهد ببیند, عقل میخواهد با
برهان روزگار را به سر آورد و به همین بسنده کند قلب میگوید فهمیدن هنر نیست با
مفاهیم، مأنوس بودن مهم نیست دیدن, هنر است به تعبیر مولوی:
خود هنر دان دیدن آتش عیان٭٭٭ نِی گپ دلّ علی النار الدخان[2]
آن که آتش را نمیبیند و از دود پی به آتش میبرد این گپ میزند حکیم گپ میزند و
عارف میبیند. این جهاد اکبر است که بین عقل و قلب است.
اخلاق و عرفان از دو قسم تشکیل میشوند اخلاق نظری داریم و اخلاق عملی, عرفان نظری
داریم و عرفان عملی, اخلاق نظری در کتابهای اخلاق هست و عرفان نظری هم در کتابهای
عرفان نظری هست مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمد تقی آملی(قدّس الله نفسه الزکیّه)
اخلاق نظری و عرفان نظری را نزد اساتید خواندند.
اما اخلاق عملی و عرفان عملی؛ اخلاق عملی متخلّق شدن به احکام الهی است مستحضرید که
تفاوت جوهری و اصیلی بین اخلاق و عرفان هست اخلاق عهدهدار تأمین رهتوشه و زاد است
عرفان عهدهدار تأمین مقصد و مقصود, در اخلاق تلاش و کوشش بر این است که انسان
باتقوا باشد این فضایل اخلاقی را رعایت کند که اینها رهتوشه است که ﴿تَزَوَّدُوا
فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی﴾[3] زاد و راحله برای آن است که این مسافر را
به مقصد برساند اما وقتی به مقصد رسید بخواهد مقصود را ببیند با او گفتگو کند او
وارد حوزه جهاد اکبر است آن را عرفان عهدهدار است نه اخلاق, اخلاق برای مسئله
تحصیل زاد است زاد و توشه و راحله برای رسیدن به مقصد است اما مقصود را چگونه
ملاقات کنند از او چه بخواهند با او چگونه رفتار کنند این به عهده مسئله عرفان است.
گرچه ممکن است مسئله تقوا به نحو جامع شامل هر سه قسم جهاد بشود هم جهاد اصغر هم
جهاد اوسط هم جهاد اکبر آنها همه زیر پوشش احکام اخلاقی قرار بگیرند ولی تفصیل،
قاطع شرکت است وقتی در مقابل عرفان قرار گرفت عهدهدار تأمین زاد راه است و عرفان،
عهدهدار تأمین شهود مقصود در مقصد. مرحوم آقای آملی(رضوان الله تعالی علیه) در
تمام مدّت عمرش از طهارت روح برخوردار بود (یک) و حوادث سختی هم در روزگار او رخ
داد و ایشان با مدیریت صحیح اینها را پشت سر گذاشت (دو) و اساتید خوبی هم نصیبشان
شد که در همه این رشتهها توانستند ایشان را رهبری کنند (سه) ﴿عَلَّمَهُ شَدِیدُ
الْقُوَی﴾[4] نصیبش شد مثل پدر بزرگوارش که جزء مبارزان و همرزمان شهید آیت الله
شیخ فضل الله نوری(رضوان الله تعالی علیه) بود و هم همسنگر بسیار دیگری از مبارزان
صدر مشروطیّت. گذشته از طهارت روح و داشتن اساتیدی که به عنوان ﴿عَلَّمَهُ شَدِیدُ
الْقُوَی﴾ رهبری خوبی کردند ایشان احساس نیاز کردند میفرمودند من بعد از اینکه از
تهران به نجف رفتم همواره به این فکر بودم صاحبدلی را پیدا کنم که حرفهای دلم را
با ایشان در میان بگذارم و اسرار قلبی را از ایشان دریافت بکنم مدّتی با بعضیها
مأنوس بودم در حرم مطهّر علوی(صلوات الله و سلامه علیه) تا سرانجام به بزرگی رسیدم
ـ که ظاهراً مرحوم آقای آقا سیّد علی قاضی است ـ فرمود آن بزرگ و آن بزرگوار هر چه
من میخواستم داشت و از محضر آن بزرگوار بهرههای فراوان بردم نشانهای از
بهرهوری این بزرگوار این است که گاهی در رؤیا گاهی در رؤیت مطالبی را مشاهده
میکردند که این در بخش عرفان عملی قرار میگیرد در بخش مشاهدات ملکوت است و مانند
آن, گاهی در رؤیا گاهی در رؤیت، دو بار این قضیه را ذکر فرمودند یک بار فرمودند من
در عالم رؤیا دیدم دشمن من به من حمله کرده است من برای اینکه از دست او نجات پیدا
کنم و از شرّ او بِرَهم دست او را محکم گاز گرفتم که او دستی به من نزند و آزارم
ندهد دفعتاً از شدّت درد بیدار شدم دیدم دستم در دهن خود من است در آن عالَم به من
فهماندند که دشمن انسان همان نفس اوست هیچ کس دشمن انسان نیست فهمیدم اگر من نفس
مسوّله را نفس امّاره را این نفس را رام کنم از شرّ دشمن نجات پیدا میکنم این یک
صحنه رؤیایی, مشابه این صحنه رؤیایی دیگری برایشان رخ داد و آن اینکه فرمودند من
دیدم دشمنی به من حمله کرده است من برای نجات از این دشمن دست آوردم به چشم او حمله
بردم که به چشم او آسیب برسانم دفعتاً دیدم از شدّت درد دارم بیدار میشوم وقتی
بیدار شدم دیدم دستم در چشم خودم است فهمیدم به من گفتند دشمن انسان خود انسان است
«أعدیٰ عدوّک نفسک الّتی بین جَنْبَیک»[5] هیچ کس دشمن انسان نیست مگر نفس او,
البته دشمنهای بیرونی دشمن بالعرضاند چه اینکه دوستان بیرونی دوستان بالعرضاند
آنچه مستقیماً با خود انسان در ارتباط است خود انسان است و بس! اینها را در عالَم
رؤیا فرمودند به من گفتند و من اینها را فرا گرفتم اما در رؤیت که در بیداری بود
فرمودند روز عاشورایی بود البته ممکن است این صحنه مکرّر اتفاق افتاده باشد چون
همین صحنه را من از دیگران شنیدم که به سبک دیگر تعریف کردند اما آنچه خودم از
ایشان شنیدم این بود که فرمودند روز عاشورایی بود عزاداری خالصانهای در قم انجام
شد و من هم به زیارت کریمه اهل بیت آمده بودم در مراسم سوگ و ماتم شرکت کردم بعد
رفتم به زیارت بزرگانی که در قبرستان شیخان مدفوناند آنجا که رفتم دیدم این اموات
هر کدام روی قبرشان حاضرند مشابه همان صحنهای که برای امیر مؤمنان(سلام الله علیه)
اتفاق افتاد به برکت آن حضرت, مرتبه ضعیفش برای شاگردان آن حضرت هم اتفاق میافتد
این رؤیت ملکوتی, نشانه شهود عرفانی آن بزرگوار است آن رؤیت رؤیایی نشانه حُسن خُلق
ایشان است که توانستند بین اخلاق و عرفان یعنی جهاد اوسط و جهاد اکبر جمع کنند.
در جریان اخلاق، رفتار متخلّقانه ایشان به این صورت بود وقتی مرحوم آیت الله آقا
سیّد صدرالدین جزایری پسر بزرگشان مرحوم حجّت الاسلام آقای سیّد حسن صدر جزایری
مرحوم شد مرحوم آقای آملی خواستند به قصد تسلیت و عرض ارادت به منزل مرحوم آقا سیّد
صدر جزایری بروند یکی از آقایان را که از خانواده شهدای فعلی است و از دوستان ماست
به ایشان گفته بود که ما امروز عازم منزل مرحوم آقا سیّد صدرالدین جزایری هستیم به
اتفاق آن بزرگوار رفتند برای عرض تسلیت و برگشتند بعد فرمودند من خودم پسری دارم
مرحوم آقای آیت الله حاج آقا ضیاء آملی آقازاده ایشان خب ایشان هم شاگردان مرحوم
آقا ضیاء بود محضر مرحوم آقای نائینی را درک کرد و خب از علما و فقهای بزرگوار بود
فرمود من خودم پسر دارم و میتوانستم با پسرم برای تسلیت به منزل آقای صدر بروم لکن
عمداً این کار را نکردم برای اینکه ایشان پسر خودش را از دست داد اگر پسر مرا در
کنار من میدید ممکن بود قلبش متأثّر بشود من برای اینکه این تأثّر احتمالی پیش
نیاید با شما که از آشنایان ما هستید به اتفاق رفتیم برای عرض تسلیت, این رعایت
نکته اخلاقی خیلی آموزنده است در بین راه هم مسائل اخلاقی هم داشتند.
بخش پایانی عرضم این است که آنچه ما از این بزرگوار و بزرگواران دیگری که شاگردی
مکتب مرحوم آیت الله العظمی آقا سیّد علی قاضی تبریزی(رضوان الله تعالی علیه) را
کردند به یاد داریم این است که اینها عارفانه زندگی میکردند یعنی برابر با جهاد
اکبر به سر میبردند مستحضرید که بسیاری از افراد موحّدند اما توحیدشان در متن
زندگی حضور ندارد اهل نمازند اهل روزهاند اهل حج و عمره و زیارت هستند اما دین
توحیدی در متن زندگیشان راه ندارد مثلاً اگر کسی چیزی برای آنها به عنوان هدیه
ببرد اینها فقط دو سؤال میکنند میگویند این چیست (یک) چه کسی داد (دو) اما در
زندگی عرفانی عرفا کار به این دو جمله ختم نمیشود هرگز نمیگویند چه کسی داد سه
سؤال دارند سومی مفروغعنه است میگویند این چیست؟ جواب میدهند میوه است میگویند
چه کسی آورد؟ میگویند فلان شخص چه کسی داد؟ خدا, این سومی مفروغعنه است هرگز
نمیگویند چه کسی داد در جواب بگویند فلان شخص چون فلان شخص را آورنده میدانند نه
دهنده آن که میبخشد خداست ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[6],
﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾[7] عارفانه زندگی
کردن یعنی نعمتها را از خدا دانستن منشأ نطق کلمات را خدا دانستن و مانند آن است
کسی که عارفانه زندگی میکند برابر ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ
خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی﴾ به سر میبرد برابر ﴿أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ
کُلَّ شَیْءٍ﴾[8] به سر میبرد میگویند این حرف چیست مشخص است گوینده کیست مشخص
است اِنطاق و نطقآوری از کیست آن از الله است ﴿أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ
کُلَّ شَیْءٍ﴾ این اصل است ﴿رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ
ثُمَّ هَدَی﴾ این اصل است بنابراین عارف, موحّدانه زندگی میکند هرگز نمیگوید این
را چه کسی داد میگوید چه کسی آورد دیگری ممکن است از این کار غفلت کند سیره, سنّت,
سریره حکیم، فقیه و متألّه بزرگوار حضرت آیت الله العظمی آقا شیخ محمدتقی
آملی(رضوان الله تعالی علیه) در بخش جهاد اوسط متخلّقانه بود و در جهاد اکبر
عارفانه و این برکت باعث شد که وقتی مراجع نجف خواستند اجازه اجتهاد به این بزرگوار
بدهند مرحوم آقا ضیا(رضوان الله علیه) نوشت «کَهف المجتهدین العظام» مرحوم آقای
نائینی(رضوان الله علیه) نوشت «صَفوة المجتهدین العظام» یعنی مرحوم آقا شیخ محمدتقی
آملی عصاره مجتهدان است که ما امیدواریم ذات اقدس الهی پدر بزرگوار و خود ایشان و
بیت شریفشان را مشمول عنایت ولیّ عصر قرار بدهد خود اینها را با انبیا و اولیای
الهی محشور بکند آثار به جا مانده ایشان و مآثر به یادگار مانده ایشان ـ انشاءالله
ـ سبب دوام و بقای این مکتب بشود تا راهیان راه این بزرگوار در هر سه جهاد موفق
بشوند. مطالبی که مربوط به زندگینامه ایشان است آنها مربوط به بخشهای دیگری است که
در جریان دیگری باید مطرح بشود و این همایش چون همایش اخلاقی و عرفانی است به همین
مقدار بسنده شده است.
امیدواریم خدای سبحان به همه شما بزرگواران و به برگزارکنندگان این همایش وزین، علم
صائب و عمل صالح مرحمت کند تا همگان بتوانیم در جهاد اصغر و اوسط و اکبر پیروز
باشیم.!
پروردگارا نظام ما را, رهبر ما را, مراجع ما را, ملت و مملکت ما را در سایه امام
زمان حفظ بفرما!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولیا محشور بفرما!
مشکلات مملکت را در سایه ولیّات برطرف بفرما!
برکت مملکت را اضافه بفرما!
بین ما و قرآن و عترت جدایی نینداز!
هرگز دشمنها را بر کشورهای اسلامی مسلّط مفرما!
بیداری اسلامی خاورمیانه را به ثمر نهاییاش برسان!
مقدم مبارک شما بزرگواران را بر صراط ملغزاند و از برگزارکنندگان این همایش وزین به
احسن وجه بپذیرد!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . سورهٴ یوسف، آیهٴ 53.
[2] . مثنوی معنوی، دفتر ششم، بخش83.
[3] . سورهٴ بقره، آیهٴ197.
[4] . سورهٴ نجم، آیهٴ 5.
[5] . عدةالداعی، ص314.
[6] . سورهٴ نحل، آیهٴ 53.
[7] . سورهٴ طه، آیهٴ 50.
[8] . سورهٴ فصلت، آیهٴ 21.