قال الاستاذ:
گاهی که علم صائب یا اراده صالح به کسی القا می شود چنین نیست که با کوشش
خود به دست آورده باشد بلکه فرشتگان الهی آن را در وجود مؤمنین القا می
کنند.
قال الاستاذ: آنهایی که عاقلانه و حکیمانه زندگی می کنند از بهار و عید نوروز بهره کامل و کافی را می برند. در روایات اهل بیت (ع) فرموده اند زمانیکه بهار فرا رسید به یاد معاد باشید و عاقلانه زندگی کنید و از هوا، آب و محیط سالم به درستی استفاده کنید.
اگر جوانی از همه جا غافل باشد و فقط به این فکر است که نوروز را خوش باشد، او از بهار تنها یک لذت گیاهی می برد.
با فرا رسیدن بهار خوابیده ها بیدار و مرده ها زنده می شوند و در قرآن از این دو برای مسئله معاد استفاده شده است.
کسی که حکیمانه به بهار نگاه کند مطلب جدیدی می فهمد و از آن لذت علمی می برد و دلیل و برهان اقامه خواهد کرد و همه آنها در سایه نشاط صورت می گیرد.
قال الاستاذ: کسی که مسافر است بیشتر به یاد خانه است نه مسافرخانه و کسی که دائما به یاد خانه باشد آن را خراب نمی کند. کسی که دائما به یاد آخرت باشد گناه و خطیئه ای ندارد.
«رب هب
لی حکما و ألحقنی بالصالحین» طبق روایات مراد از صالحین اهل بیت علیهم
السلام هستند. با توجه به آیه شریفه «وإنه فی الآخرة لمن الصالحین»، حضرت
ابراهیم در قیامت به اهل بیت علیهم السلام ملحق می شود. ببینید اهل بیت
علیهم السلام چه مقامی دارند که حضرت ابراهیم علیه السلام که از انبیای
اولوالعزم است باید در قیامت به ایشان ملحق شود.
قال
الاستاذ: قلب، گاهی دارای رقّت است و گاهی هم دچار ضعف میشود. ممکن است
کسی بگوید، من در تمام مدت عمر خود، حتی یک گوسفند را هم سر نبریده ام یا
بریدن سر مرغی را ندیده ام، این رقّت قلب نیست، بلکه ضعف نفس است، زیرا
همین شخص وقتی بوی کباب گوشت گوسفندی که می خورد، به مشام فقرا می رسد،
در خود هیچ احساسی ندارد.
رقّت قلب و عاطفه از فضایل انسانی است؛ در
حالی که ضعف نفس هیچ فضیلتی ندارد. رقّت قلب راهی است که انسان با طی آن،
بر اساس دستورات الهی، به خلق خدا خدمت میکند.
رقیق القلب کسی است
که از دیدن یک فقیر واقعاً متأثر میشود یا وقتی از قیامت و دوزخ سخن به
میان میآید، اشک در چشمانش حلقه میزند. راه رقّت قلب نیز دوری از گناه
است. امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «ما جفّتِ الدموع إلاّ لقسوةِ
القلوب و ما قست القلوب إلاّ لکثرة الذنوب »[1] چشمها گرفتار خشکی نمیشود،
مگر در اثر قساوت قلب، و قلب گرفتار قساوت نمیشود، مگر با زیادی گناه.
قال الاستاذ: ..... اما مطلبی که بعضی از مشایخ ما (رضوان الله علیهم) فرموده اند، این است که
ما هم در سخنرانی ها و گفتارمان سعی کنیم باتقوا باشیم و مردم را به تقوا
دعوت کنیم. این باتقوا بودن و مردم را به تقوا دعوت کردن، یعنی سرگرم تهیۀ
زاد بودن؛ اما این امر ممکن است ما را از آن اصل، باز دارد.
اگر
بخواهید به مشهد، مشرّف شوید، چقدر زاد و توشه تهیه می کنید؟ یک کارتن غذا
برای شما و خانواده تان بس است؛ دیگر یک کامیون غذا که نمی برید. اگر یک
کامیون غذا بردید، بخشی را خودتان مصرف می کنید و بخشی را به سایر زائران
می دهید و ثواب می برید. اگر کسی در تمام مدّت عمر به فکر تقوا باشد، یعنی
واجب ها را انجام دهد و محرّمات را ترک کند، نوافلی بخواند و کارهای خیر و
مستحبّات انجام می دهد و صدقه بپردازد، فقط به کار جمع کردن زاد مشغول بوده
است. این هفته، هفتۀ جشن نیکوکاری است. اگر کسی در این مراسم و کارهای
مشابه شرکت کند و مواظب فقرا باشد، به تقوا پرداخته است. همۀ این ها تقوا
است، اما این کارها را اگر به یک عالم بزرگوار اخلاقی ارائه کنید، می گوید
این شخص، عمرش را صرف تهیۀ زاد کرده است؛ اما خدا چه کسی است؟ این خدایی را
که همیشه با ما هست و به ما از ما نزدیک تر است، چرا نمی بینیم؟ این ها
هدف است؛ نه آن زاد و توشه ای که جمع می کنیم. شما مکرّر زاد تهیه کنید؛
شما را به بهشت می برند. فرق شما و دیگران این می شود که اگر به دیگران ده
تا غرف مبنیه می دهند، به شما صدتا می دهند؛ به دیگران ده نهر می دهند، به
شما صدتا نهر می دهند؛ تا این جا، جزو «فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ» می شوید.
اما چنین نیست که شما را «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ»
راه بدهند. برای این که شما در زاد و توشه کار کردید؛ در راه و راحله کار
کردید؛ اما آن مقصد را نشناختید.
مفهومی از خدا در ذهن همۀ ما هست. این
چه کسی است که به ما از همه نزدیک تر است؟ حتی به ما از خود ما هم نزدیک
تر است؟ ما خبر نداریم! نمی بینیم؛ چرا؟ چون چشم باطن پیدا نکرده ایم که او
را ببینیم. این است که به ما گفته اند: ببین! در سورهٴ حج فرمود:
«لاَتَعْمَی الأبْصَار وَ لکن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور»
این بیان نورانی قرآن کریم مربوط به همین مطلب است. یعنی چشم باطن بعضی باز
نیست. به این "اعمای باطن" شما ده تا غرفه و باغ می دهند و او لذّت می
برد. این بخش پایانی سورهٴ مبارکٴ قمر که «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی
جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ» برای لذایذ جسمانی است؛ جسم و بدن ما لذایذ خود را
پیدا می کند؛ اما از «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ» خبری
نیست و از عنداللّه نصیبی نمی برد. شما در آیۀ مبارک «عَلی سُرُرٍ
مُتَقَابِلِینَ» چنین می شنوید که تمام این بهشتیان روی صندلی ها و پشت
میزها هستند، همه رو به روی هم نشسته اند؛ کجاست که میلیون ها نفر همه رو
به روی هم باشند؟ بالأخره صفی که هست هر دو، سه نفر، رو به روی هم هستند؛
وگرنه آن آخری ها، یمینی ها و شمالی ها که رو به روی ما نیستند. این کجاست
که همه رو به روی هم هستند؟ می گویند وقتی «عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ»
رفتند، آن جا غیبت و غیاب و سَتر نیست؛ همه رو به روی هم هستند و همه،
یکدیگر را می بینند. این نکات، نه مفهومشان مطرح است و نه مصداقشان.
اخلاق
برای این است که ما زاد و توشه تهیه کنیم؛ اما بالاتر از اخلاق هم هست.
اخلاق برای چیز دیگری است. اخلاق برای آن است که بر اساس «لَوْ تَعْلَمُونَ
عِلْمَ الْیقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ» هم اکنون که این جا نشسته
اید، جهنم را ببینید. ما الآن داریم گپ می زنیم؛ آن کسی که دلیل نقلی یا
دلیل عقلی می آورد که بهشت و جهنم هست، سخنش حق است؛ "ممّا لاریبَ فیه"
است؛ اما این را آن هایی که به مقصد رسیده اند، می گویند. آن اندازه که ما
داریم، گپ است و حرف؛ به قول مولوی:
خود هنر دان دیدن آتش عیان ٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان
هنر
آن است که آدم آتش را ببیند. فرمود: «کلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ
الْیقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ» این دیدن بعد از مرگ نیست؛ بعد از مرگ
کفار هم می بینند و می گویند: «رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا» خدای
سبحان جهنم را نشانشان می دهد و می فرماید: «أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ
لاَتُبْصِرُونَ» و آن ها عرض می کنند: «رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا»
اگر چنین است، این که فرمود «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ ٭
لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ» یعنی هم اکنون جهنم را دارید می بینید. این می شود
هنر و «خود هنر دان دیدن آتش عیان» اگر بخواهی می توانی برای بقیه دلیل
عقلی یا نقلی بیاوری که جهنم هست. بله، هست؛ "ممّا لاریبَ فیه" هم هست؛ اما
این گپ است. مثل این که کسی از دور دود را ببیند، می گوید چون دود هست پس
آتشی هست. آن کسی که آتش را نمی بیند، دود را می بیند و از دود پی به آتش
می برد؛ او دارد گپ می زند «نی گپ دلّ علی النار دخان». در بیانات نورانی
حضرت امیر (سلام الله علیه) در خطبۀ همام هست که فرمود: «فَهُمْ وَ
الْجَنَّةُ کمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ
النَّارُ کمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ» این ها الآن گویا
دارند بهشت را می بینند؛ گویا دارند جهنم را مشاهده می کنند. وجود مبارک
امام رضا (سلام الله علیه) فرمود: «لا هم منّا» از ما نیست کسی که باور
نکند جهنم و بهشت، الیوم موجودند؛ نه این که بعدها یافت می شوند. وجود
مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) در جریان معراج، به
بهشت رفت و جهنم را از نزدیک دید. هنر این است. اخلاق مقدمه است که انسان
به آن جا برسد.
اآن
وقت هیچ هراسی ندارد. وقتی به وجود مبارک پیامبر (علیه و علی آله آلاف
التحیة و الثناء) گفتند که دارند می آیند! دم غار فرمود: «لاَتَحْزَنْ
إِنَّ اللّهَ مَعَنَا» خدا با همه است «هُوَ مَعَکمْ أَینَ مَا کنتُمْ»
پس چرا ما می ترسیم! چرا از فقر، مرض و تهاجم می ترسیم! او که با ما هست و
همه کاره است و برای او «جُنُودُ السَّماوَاتِ و الْأَرْضِ» است، چرا او
را نمی بینیم؟! اگر ببینیم دیگر هراسی نداریم. وجود مبارک موسای کلیم بین
دو خطر، چه فرمود؟ جلو که خطر غرق بود و پشت سر که ارتش جرّار فرعون. وقتی
به آن حضرت عرض کردند جلو که دریا است و پشت سر هم که فراعنه رسیدند؛ این
جا چه جایی بود ما را آوردید؟ فرمود: «کلّا إِنَّ مَعِی رَبِّی» این چه
حرفی است می زنید؟! این برای همۀ ما باشد و ما فقط به فکر این اخلاقیم!
تازه اگر ان شاء الله اخلاق حاصل بشود!
این هم از بیانات نورانی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که فرمود: «إنّ الله سبحانه و تعالی یحبّ مَعالی الامور و یکره سَفسافها» خدا همّت ها و فکرهای بلند را دوست دارد. آن قدر علوم فراوان است که آدم نمی تواند دهان باز کند و بگوید من فارغ التحصیل شدم! ما تا نفس می کشیم باید با کتاب باشیم؛ یا درس بگوییم یا درس بخوانیم؛ می شود یک حوزوی یا دانشگاهی کتاب را بگذارد کنار؟! به ما گفتند: «إنّ الله سبحانه و تعالی یحبّ مَعالی الامور و یکره سَفسافها»؛ فکر و همّت پست و عوام بازی را خدا دوست ندارد. آن قدر علم فراوان است و آن قدر روایات و آیات نورانی فراوان است که انسان هر لحظه می تواند با بخشی از این ها رو به رو شود.
بخشی از سخنان حضرت استاد در درس اخلاق
در حال حاضر در فضایی زندگی می کنید که شنیدن این اخبار درد آور است چه اینکه انسان از نزدیک ببیند که معاذالله همین استکبار و سربازان استکبار در افغانستان به قرآن اهانت می کنند. اینها که اول جرأت نمی کردند به قرآن اهانت کنند. اول یک سلسه افرادی به نام طالبان، القاعده، بن لادن و منافقین ساختند، هر جنایتی را با دست این ها عمل کردند و نشان دادند سپس اسلام هراسی را در بین مردم رواج داده و گفتند اسلام یعنی طالبان یعنی القاعده و بن لادن و منافقین، بعد دست به قرآن سوزی زدند. البته اینها باید بدانند که ذات اقدس اله در کمین است «ان ربک لبالمرصاد». ممکن است طولی نکشد که اوباما و امثال او گرفتار سرنوشت قذافی و امثالش بشوند.
* الان موقع انتخابات است از
همه باید قدردانی کنیم. هم مسئولان و هم بزرگوارانی که کاندیدا شده اند و
هم مردمی که رأی می دهند همه این ها ان شاءالله مشمول ادعیه زاکیه ولی عصر
علیه السلام باشند که با جلال و شکوه این انتخابات برگزار شود.
*باید مواظب زبانمان باشیم و خدای ناکرده پشت سر کسی حرف نزنیم اوصاف ثبوتی و خدمات و برنامه های خود را بگوییم، هیچ کس را اهانت و تخریب نکنیم. این عالم حساب و کتاب دارد. اگر کسی بی حساب وارد شد با حساب بیرونش می کنند. مگر همین مجلس نیست که عده ای حسن الورود و سیّء الخروج شده اند. چرا صلاحیت بعضی در اثر اتهام شرکت در این اختلاس سه هزار میلیاردی رد شده است؟ با خوشنامی وارد می شود و با بدنامی بیرونش می کنند. اگر این گونه است باید در تمام لحظات طیب و طاهر باشیم زبان، چشم، گفتار و رفتار ما هم حساب دارد. حتی ذات اقدس اله عدد انفاس شما را حساب می کند اگر حرف کسی را پیش دیگری بیاورند و او به گونه ای نفس بکشد که معنی آن این باشد که کار بدی کرده و حرف ما در او اثر نمی کند، به خاطر این نفس عقاب می شود، این نفس حساب دارد چه رسد به قدم و اقدام و قلم.
* در زیارت وارث به شهدا عرض می کنیم طبتم و طابت الارض التی فیها دفنتم، یعنی شما این ایران را طیب و طاهر کردید. این مخصوص سید الشهداء سلام الله علیه نیست. برخی از زیارت ها به حضرت اختصاص دارد اما افرادی که جزء شاگردان حضرت بودند همین ها هستند. ما به شهداء عرض می کنیم سلام خدا بر شما، شما کشور را طیب و طاهر کردید.
این عزیزانی که شهید شده اند هرگز به دنبال رسیدن به مقام نبوده اند. وقتی مسئولین می گفتند دیگر امکان اعزام نداریم اینها می گفتند یا اعدام یا اعزام، شناسنامه را دست کاری می کردند تا بروند جبهه و خون بدهند. شهدا این کشور طیب و طاهر را به ما داده اند ما باید طاهرت این کشور را حفظ بکنیم. طهارتش به این است که مسؤولین ما در تأیید صلاحیت، عزیزانی که کاندیدا شده اند، بزرگوارانی که شرکت می کنند و رأی می دهند و کسانی که تبلیغ می کننند طیبانه و طاهرانه کار خود را انجام دهند تا اینکه در ادامه راه شهداء رو سفید باشیم. این کارها کشور را ستبر می کند آن وقت اوبا ما کیست؟ آمریکا کیست؟ مگر ممکن بود کسی گوش سفیر انگلیس را بگیرد و بیرون کند؟ همین ایران و مجلس این کار را کرد. سفیر انگلیس را احضار و بیرون کرد. این برای ایران افسانه بود. این قدرت از کجا پیش آمده؟ چرا ما شاکر نباشیم؟
* هر کس حرف ما را گوش می دهد
در هر جایی که هستیم در روستا و شهر در حوزه و دانشگاه، به دوستان و
عزیزانمان سفارش می کنیم که مواظب زبانشان و قلم و قدمشان باشند تا هم فیض
الهی، فوز الهی و نظام الهی طیب و طاهر بدست صاحب اصلی اش برسد، ان
شاءالله.