بخشی از سخنان حضرت استاد در خطبه های نماز عید قربان 1397 در احمدآباد دماوند :
ادامه مطلب ...
خاطره:
سالها پیش در یکی از روزها که توفیق اقامه نماز در خدمت حضرت استاد را داشتم ، حضرت استاد تشریف آوردند و چون هنوز به اذان ظهر دقایقی مانده بود مشغول اقامه نماز شدند در این حین مرحوم احمدی آمدند و دقیقا پشت سر حضرت استاد نشستند . خلاصه به حضرت استاد خبر دادند که مرحوم احمدی نشسته اند. حضرت استاد بلافاصله برخواستند ، ایشان را در آغوش گرفتند و این دو دوست قدیمی مصافحه و معانقه کردند .(این طرز برخورد حضرت استاد بی نظیر بود ، من سالها افراد مختلفی را در عناوین بزرگی دیدم که حضرت استاد تا بعد از نماز التفاتی نمیکردند )
مرحوم احمدی گفتند من زودتر آمده ام ولی نگذاشتند خدمت برسم. حضرت استاد با تعجب پرسیدند کی نگذاشت؟! مرحوم احمدی گفتند : دربار!!! (کنایه به محافظان حضرت استاد که به دلیل نشناختن اجازه ملاقات نداده بودند). حضرت استاد لبخند زدند سپس با ناراحتی به آنها نگاه کردند. غرض آنکه این مرحوم آنقدر بی تکلف و ساده تردد میکردند که بعضا شناخته نمی شدند .