به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

‎حیات حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء

قال الاستاذ:


اولاً حیات طولانی امام زمان(علیه السّلام) بر خلاف عادت است نه بر خلاف علّیت. ‏یعنی به طور عادی کسی نمی‌تواند هزار یا ده هزار سال زندگی کند اما به صورت غیر ‏عادی (خرق عادت) این کار ممکن است‎.‎ ثانیاً اگر بدانیم انسان چیست و بدنش را چه کسی اداره می‌کند، این سؤال اصلاً برای ‏ما مطرح نیست. برای عرفا و حکمای بزرگ چنین سؤال‌هایی اصلاً مطرح نیست‎.‎

بنده یک وقتی به داندانپزشک محترمی مراجعه کردم، او می‌گفت بعضی‌ها هستند که ‏دندان‌هایشان صد سال دوام دارد و نمی‌پوسد؛ ولی اگر فولاد صد سال شب و روز کار ‏بکند فرسوده می‌شود. چون فولاد و آهن اگر فرسوده شد دیگر جایگزین نمی‌شود اما ‏دندان هر روز عوض می‌شود، مرتب سلول‌های جدید جای سلول‌های مرده و قدیمی را ‏می‌گیرند. با این توضیح اگر تمام ذرات بدن در حرکت و تعویض هستند و روح آدمی ‏حرکات تمام این ذرات را دقیقاً تحت کنترل دارد در این صورت اگر روح انسان کاملی، بر ‏خلاف عادت (نظم عادی) بهترین سلول‌های را جایگزین کند، و دقیق‌ترین کنترل‌ها را روی ‏قسمت‌های مختلف بدن داشته باشد، یک انسان کامل می‌تواند حتی میلیون‌ها سال ‏نیز زنده بماند (و این مطلبی است که علم پزشکی امروز به اثبات رسانده است).‏ این مثلی که مُلای رومی ذکر می‌کند که اگر شما روز یا شب در کنار نهر روانی که آب ‏آن خیلی آرام در حرکت است بنشینید و تصویر خورشید یا ماه در این جوی آب بیفتد و ‏مانند آینه‌ای باشد که شما تصویر خود را در آن می‌بینید صدها عکس می‌آید و می‌رود و ‏شما خیال می‌کنید ساعت‌ها با عکس خود روبرو بوده‌اید در حالی که آینه‌ها و ‏عکس‌های متعدد در هر لحظه آمدند و رفتند‎.‎

شد مبدل آب این جو چند بار ‎                    ‎عکس ماه و عکس اختر بر قرار

همین بزرگوار در جای دیگر می‌گوید‎:‎ ای برادر تو همان اندیشه‌ای ‎ ‎ما بقی خود استخوان و ریشه‌ای بنابراین اگر کسی روح و سلطه آن را بر بدن خود بشناسد، سَیَلان و حرکات و تعویض ‏ذرات بدن را تحت کنترل روح بداند و قدری با حکمت و عرفان آشنا شود، اصلاً این اشکال ‏که چطور یک انسان می‌تواند یک میلیون سال، دو میلیون سال یا بیشتر بماند برایش ‏مطرح نیست. اگر روح پیوندش با خالق جهان هستی به حدی بود که قدرت خاصی ما ‏فوق قدرت افراد عادی پیدا کرد می‌تواند همان طوری که بدن خود را می‌گرداند، خارج از ‏بدن خود را هم اداره کند. زیرا خارج از روح او حکم بدن او را دارد.‏

وجود مبارک حضرت امیر‌(سلام اللّه علیه) در نهج البلاغه ضمن روایتی نورانی در خطبه ‏قاصعه می‌فرماید من در حضور پیامبر اکرم علیه آلاف التحیة والثناء ایستاده بودم، ‏مشرکین حجاز به پیامبر‌اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند اگر تو پیغمبر هستی ‏یک معجزه حسّی بیاور تا تو را بپذیریم. فرمود چه کنم؟ گفتند: دستور بده نیمی از ‏درختی که روبروی توست از نیمه دیگر جدا شود و به حضور تو بیاید. حضرت فرمود اگر ‏این کار را انجام دادم ایمان می‌آورید؟ گفتند: بلی. حضرت علی(علیه السّلام) در ادامه ‏می‌گوید: من دیدم این درخت دو نیم شد، نیمی از آن در جای خود ایستاد و نیم دیگر ‏حرکت کرد و جلو آمد بطوری که شاخه‌هایش روی دوش ما قرار گرفت. مشرکین گفتند: ‏دستور بده نیمه دیگر آن هم از جای خود حرکت کند و نزد تو بیاید. پیامبر اکرم‌(صلی الله ‏علیه و آله و سلم) این کار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده این دو نیمه درخت ‏به هم متصل شود و سرجای اول برگردد با وجود این، مشرکین باز ایمان نیاوردند.

 ‏کرامات همه محال عادی هستند، نه محال عقلی محال عقلی کرامت بردار نیست مثل ‏‏5=2×2 این شدنی نیست، اعجاز بردار هم نیست. به هر حال حیات حضرت ولی ‏عصر(عجل‌اللّه تعالی فرجه الشریف) محال عادی است نه محال عقلی.‏

ارزش زن

قال الاستاذ:

 ارزش زن به عنوان هویت دینى وقتى روشن مى‏شود که گوشه‏اى از اسرار نکاح و رموز ازدواج از ‏زبانِ صاحبِ وحى بازگو شود تا معلوم گردد که زن نه تنها ملعبه مرد نیست و نه تنها وابسته ‏نمى‏باشد و نه تنها ابزار نیست بلکه چون بنیان مرصوصى است که مرد را از پرتگاه دوزخ مى‏رهاند و ‏از انحراف نجات مى‏دهد و باهم از خطر تیرگى و تاریکى آسوده مى‏شوند و هماهنگِ هم راهِ فلاح و ‏صلاح و نجاح را طىّ مى‏کنند و از طلاح و تباه و تبار مى‏رهند‎.‎ ‎ ‎رسول اکرم حضرت محمد بن عبداللَّه صلى الله علیه وآله چنین مى‏فرماید‎:‎ ‎ »‎مَنْ‎ ‎تزوّج أحرز نصف دینه»‏ ‎ ‎یعنى مردى که با زن ازدواج نماید و زنى که با مرد عقدِ زناشویى ببندد هرکدام نصف دین خود را ‏حفظ نموده‏اند.

یعنى هویّتِ مرد براى زن در نکاح ونیز هویتِ زن براى مرد در ازدواج یک هویت دینى ‏است نه غریزى و آمیزش حیوانى که در هر نر و ماده‏اى یافت مى‏شود، و باز پیامبر گرامى اسلام ‏صلى الله علیه وآله مى‏فرماید‎:‎ ‎ »‎ما من شابٍّ تزوّج فى حداثة سنّه الّا عجّ شیطانه، یا ویله عَصَمَ منّى ثُلْثَى دینه فلیتّقِ اللَّهَ ‏العبدُ فى الثلث الآخر»‏ ‎ ‎یعنى هیچ جوانى نیست که در عنفوانِ جوانى ازدواج نماید مگر‎ ‎آن که شیطانِ مراقب وى ناله بر ‏مى‏آورد که «او دو سوم دین خود را از من حفظ نموده است»، بنده خدا بعد از ازدواج باید درباره یک ‏سومِ دیگرِ دین خود پرهیزکار باشد. در اینحال مرد یا زن جوان که پیوند زندگى مشترک را مى‏بندند با ‏این عمل بخشِ مهمّ دینِ خود را حفظ مى‏نمایند. چنین نگرش ملکوتى به زن و نگاه الهى به ازدواج و ‏بینش آسمانى به تشکیل کانونِ مشترک زناشویى هرگز مرد را وابسته یا آزاد نمى‏بیند و زن را نیز از ‏نگاه وابستگى و ابزارى مصون مى‏داند‎

چرا در بین 124هزار پیامبر و 14 معصوم، فقط یک زن وجود دارد؟

قال الاستاذ:

یکم. معلوم نیست که فقط یک زن معصومه وجود مُطهره زهرای مرضیهٍّ داشته باشیم و دلیلی برای عدم عصمت بعضی زنهای دیگر، نظیر زینب کبرا و حضرت فاطمه معصومه(سلام اللّه علیهما) وجود ندارد.

دوم. درباره این مسئله که همه 124 هزار پیامبر مرد هستند، باید گفت که نبوّت و رسالت به کارهای اجرایی نیاز دارد و خصوصیات بدنی و جسمی مردها به گونه‏ای است که تاب تحمل این وظیفه سنگین را دارند.

از طرفی، پشتوانه نبوت و رسالت مقام ولایت است و کمال انسان، رسیدن به مقام «ولی اللّه» است که این مقام، به مرد یا زن اختصاص ندارد. زنان بزرگی چون آسیه، مریم، حضرت زهرا، زینب کبرا و حضرت معصومه(سلام اللّه علیهنّ) بوده‏اند که هر یک با حفظ مرتبه و درجه خاص خود، می‏توانند به مقام ولایت رسیده باشند.

نبوت و رسالت امری اجرایی است و دلیل اینکه زنی به مقام نبوت نرسید، این است که پیامبر باید با همه افراد جامعه تماس بگیرد یا در جنگ و مسائل دیگر، فرماندهی را به عهده بگیرد که این کار برای زنان دشوار است، پس اگر همه پیامبران مرد بودند، به این معنی نیست که این مقام، کمال معنوی مخصوص مرد است، بلکه کمال معنوی به ولایت اختصاص دارد که در ولایت الهی میان زن و مرد تفاوتی نیست و هر دو می‏توانند «ولی‏اللّه» باشند.

حجاب زن حقی الهی است

قال الاستاذ:

قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می‏گوید می‏فرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر کردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز می‏داند
شبهه‏ای که در ذهنیت بعضی افراد هست، این است که خیال می‏کنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد نموده است، و بنابراین، حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است.
راه حلّ این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملاً درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف‏نظر کردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند، حجاب زن، حقی الهی است، لذا می‏بینید در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربی مبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام می‏کنند، اما در اسلام این چنین نیست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش می‏باشد، همه اینها اگر رضایت بدهند قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق‏اللَّه مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلّم رقّت باشد و پیام عاطفه بیاورد، اگر جامعه‏ای این درس رقّت و عاطفه را ترک نمودند و به دنبال غریزه و شهوت رفتند به همان فسادی مبتلا می‏شوند که در غرب ظهور کرده است. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم، از این که قرآن کریم می‏گوید هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می‏شود عصمت زن، حق ‏اللَّه است و به هیچ کسی ارتباط ندارد.

جامعه ه‏ای که قرآن در او حاکم است، جامعه عاطفه است و سرّش این است که نیمی از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند، چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رأفت و رقّت می‏دهد، و رأفت و رقّت در همه مسائل کارساز است.

دروغ عمدی

اگر شخص در جهاد درون شکست خورده و شهوت و غضب از طریق عقل عمل او را اسیر کند عالما و عامدا دروغ خواهد گفت و معصیت می کند.

خدا خلّاق عالم است و این قدرت را به انسان ها داده تا بتوانند بدنسازی کنند تا بدن برزخی خود را به صورت زیبا یا زشت بسازند.

در دنیا صورت ها و سیرتهای مختلفی وجود دارد و لذا آن زیبایی که می خواهیم در بدن برزخی داشته باشیم می باید با عقاید و اخلاق خود در دنیا بسازیم.

اگر بخواهیم به اخلاق الهی نازل شویم چاره جز این نداریم که خود را بشناسیم.

انسان ابدی باید کارهای ابدی داشته باشد ، پس از مرگ یا بهشتی است یا دوزخی که هیچ رحمتی در آن نیست، هیچ اثری از رحمت خاصّه در جهنّم نیست لذا اگر کسی اهل نجات باشد به کارهای ابدی دست می زند.

 

« لیلة‌ القبر » و « لیلة‌ القدر » نشانه درک شب قدر

قال الاستاذ:

از خدا بخواهیم که آن توفیق را، آن معرفت را، آن محبت را به ما عطا کند که ما هم لیله قدر بشویم. آنها که لیله قدر شدند، اسوه مایند. اگر درباره فاطمه زهرا (س) آمده است که او لیله قدر است، این سخن از سنخ تمثیل است و نه تعیین. یعنی 14 انسان کامل هر کدام لیله قدرند. و اگر آنها لیله قدرند، شاگردان آنها می‌توانند در حوزه ایمانی خود لیله قدر بشوند. همه بزرگان به ما گفتند: اگر از لیلة‌ القبر به درآمدی، لیلة‌ القدر می‌شوی! اینکه در درونش گورستان فتنه هاست، گورستان غیبت هاست، گورستان آمال و آرزوهاست، شکمش هم گورستان حرام هاست؛ این «لیلة‌ القبر» است، نه لیلة‌ القدر.!

اگر از لیلة‌ القبر به درآمد، «لیلة‌ القدر» می‌شود؛ آنگاه {خیر من الف شهر} می‌شود، یک نفر بیش از هزار نفر می‌شود، آنگاه {کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله}خواهد شد. یک شب اگر بر هزار ماه فضیلت دارد، یک انسان هم بر هزار گروه فضیلت دارد.

(قدر) هم به معنای شرف و فضیلت است و هم به معنای تدبیر امور. شرف و فضیلت در این است که فرشتگان، مرتب به صائمین و صائمات سلام عرض می‌کنند از اول شب تا مطلع الفجر ملائکه می‌آیند، سلام می‌کنند. این سلام ملائکه را اگر کسی بشنود، معلوم می‌شود لیله قدر را درک کرده است.

این سلام کردن تنها مخصوص وجود مبارک ولی عصر نیست. آنچه مخصوص آن حضرت است، آن است که حقائق و مقدرات را به حضور آن حضرت تقدیم می‌کنند. اما فرشتگانی که نازل می‌شوند، به هر مؤمن روزه دار سلام می‌کنند. اگر سلام می‌کنند، برای آن است که یا سلام خدا را می‌رسانند، یا سلام ملائکه حامل عرش را می‌رسانند، یا سلام خود را ابلاغ می‌کنند. در سوره مبارکه احزاب فرمود: (هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات الی ) خدای سبحان همانطوری که نسبت به رسولش تصلیه و سلام دارد، نسبت به مؤمنین و مؤمنات هم تسلیم دارد. فرمود: هو الذی یصلی علیکم و ملائکته. خدا بر شما صلوات می‌فرستد، ملائکه خدا هم بر شما صلوات می‌فرستند تا شما را از ظلمت به درآورند و نورانی کنند.

پس چه کمالی برتر از آن است که انسان خود را به جایی برساند که خدا به او سلام بفرستد، ملائکه خدا به او سلام بفرستد! شب قدر به ما این قدر و شرف را خواهد داد که مخاطبان سلام و صلوات خدا و حمله عرش و خدا و ملائکه الهی باشیم؛ تا کدام مرتبه، نصیب مخاطب بشود، چه سلامی، او را دریافت بکند ! .......

عوامل چهارگانه سقوط حکومت ها

قال الاستاذ:

می توان با چهار چیز برای زوال دولت (ها) استدلال نمود.

1-  سوءتدبیر وضعف مدیریت.

2- تبذیر ناروا و هزینه های زیانبار اقتصادی.

3- ازتجارب سودمند عبرت نگرفتن.

۴- به جای جبران گذشته مکررا عذر خواهی نمودن.

علم غیر دینی


قال الاستاذ:علم اگر علم باشد، نه وهم وخیال وفریضه محض، هرگز غیر اسلامی نمی شود .علمی که اوراق کتاب تکوین الهی را ورق می زند و پرده از اسرار و روموز آن بر می دارد به ناچار اسلامی و دینی است و معنا ندارد که آن را به دینی وغیر دینی و اسلامی وغیر اسلامی تقسیم کنیم........... ما هرگز فیزیک و شیمی غیر اسلامی نداریم. علم اگر علم است نمی تواند غیر اسلامی باشد، زیرا علم صائب تفسیر خلقت و فعل الهی است وتبیین کار خدا حتماً اسلامی است، گرچه فهمنده این حقیقت را در نیابد و خلقت خدا را طبیعت بپندارد. اساساً اگر منطق قارونی را کنار بگذاریم متوجه می شویم که علم از آن رو که علم است ، الهام الهی است واز جانب او افضه می شود: (عَلَّمَ الانسانَ ما لَم یَعلَم) سوره علق آیه5 کار بشر فراهم کردن شرایط و اعداد برای حصول این تعلیم و افاضه است. علم افاضه وتعلیم الهی است. گرچه عالم ممکن است ملحد وسکولار باشد؛ اما علم ، سکولار وغیر الهی نیست.