......در بحث «عبادت» آنجا این روایت نورانی هست که «اَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ اَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا»؛ـ حیف کلمه «عشق» که به دست دیگران افتاد زمینی شد و آلوده شد! ـ فرمود افضل مردم کسی است که عاشق عبادت باشد، با عبادت معانقه کند، دست به گردن باشد مثل دوتا دوست، مباشرت کند، معانقه کند، عُنق به عُنق، گردن به گردن، با عبادت حرکت کند.
پس اگر سیر محبی بود، ﴿اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ﴾ بود، راه ناز باز است. ﴿فَاتَّبِعُونی﴾، چرا؟ چون من حد وسط هستم، حد وسط به عنوان «نبی الله» نیست، به عنوان «رسول الله» نیست، به عنوان «خلیفة الله» نیست، به عنوان «ولیّ الله» نیست، به عنوان «حبیب الله» است. گرچه همه اینها با «حبیب الله» است؛ ولی از نظر سیر استدلالی آدم باید «حبیب الله» را حد وسط قرار بدهد تا محب بشود محبوب. اگر «حبیب الله» وسط قرار نگیرد، چگونه محب میشود محبوب؟! حالا شما تابع «رسول الله» شدی، با اینکه محبوب نمیشوید! یک وقت است میخواهید برهان اقامه کنید، برهان باید حساب شده باشد؛ یک وقت میخواهید کلیگویی کنید، بله آن راه دیگری است. فرمود: ﴿اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی﴾ که من «حبیب الله» هستم، ﴿یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ﴾. یک «حبیب الله» حلقه ارتباطی بین محب و محبوب است، آنوقت میشوید محبوب خدا. اگر محبوب خدا شدی که بالاترین مصداق همین اهل بیتاند.
بخشی از سخنان حضرت استاد در درس خارج فقه 5 اردیبهشت 97