ما با داشتن این سرمایههای سنگین الهی(قرآن و اهل بیت ) هیچ نگرانی نباید داشته باشیم باید تمام تلاش و کوششمان را در همین دو محور داشته باشیم یکی نجات از جهل علمی، دوم آزادی از جهالت عملی یعنی خوب بفهمیم، خوب تصمیم بگیریم یک آدم بفهم با چه کسی میتواند اختلاف داشته باشد، ما برای اینکه جامعه ما متّحد باشد و از گزند اختلاف محفوظ باشد اولاً باید با خودمان کنار بیاییم با خودمان اختلاف نداشته باشیم یعنی چه؟ یعنی زبان ما با عمل ما، حرف ما با آن نیّت ما یکی باشد خب کسی که با خودش اختلاف دارد یقیناً با همشهریاش با همروستاییاش هم اختلاف دارد مگر میشود کسی مؤمن باشد و با دیگری اختلاف داشته باشد؟!
این شخص با خودش کنار آمده یعنی آنچه را که باور دارد همان را عمل میکند چنین شخصی نه بیراهه میرود نه راه کسی را میبندد
ما هر چه میفهمیم برابر آن عمل میکنیم مواظب گفتارمان، رفتارمان، کردارمان، نوشتارمان باشیم حرفهای علمی فراوان است وهّابی و غیر وهّابی ممکن است چهارتا شبهه داشته باشد اما حرفها و براهین فراوان است بیگانهها تلاش و کوشششان این است که اختلاف ایجاد کنند بله کارشان همین است اما ما وقتی عاقل باشیم نه با خود اختلاف داریم نه اجازه میدهیم دیگری در بین ما رخنه کند و گوشهای از این کارها به عهده ماست ولی بخش وسیعش به عنایت الهی است آن گوشه هم که باز در اختیار ماست هم به عنایت الهی است فرمود اگر شما درصدد یاری دین باشید خدای سبحان یقیناً شما را یاری میکند و هرگز اجازه نمیدهد که دشمن بر شما مسلّط بشود دشمن الآن سالهاست که در خاورمیانه است کارش هم جز خونریزی کار دیگر نیست سالیان متمادی در افغانستان مظلوم این کار را کرد، در پاکستان هم میبینید هر روز چه کار میکنند، همسایه غربی ما عراق سالهاست که الآن دارد کشته میدهد کشورهای دیگر هم همین طور است بنابراین اگر جامعه اسلامی برابر همین زیارت اربعین سالار شهیدان حسینبنعلی(سلام الله علیه) این دو حوزه را حفظ بکند هیچ مشکلی ندارد.
* ساختار دین اسلام هنری است و می بایست توسط حوزویان هنرمند با استفاده از ابزار هنر تبلیغ شود.
* حوزه نباید تلاش کند که متخیل را محسوس کند، باید معقول را محسوس کند، هنر این است که معقول را محسوس کرد و در این زمینه ابتدا باید هنر را معنا نمود.
* تبیین معنای هنر، هنر تجلی معقول در دستگاه خیال است که با خروجی جماد محسوس عجین می شود؛ بنابراین سه عنصر معقول، خیال و محسوس باید باشد تا هنر دینی باشد، اگر چیزی ریشه عقلی نداشته باشد و مبرهن نباشد ، در دستگاه هنر اسلامی و دینی نیست.
* سّر ناکامی برخی نویسندگان حوزوی با اینکه واقعا عالم هستند این است آنچه معقول آنها است را نمی توانند به محسوس تبدیل کنند، این چنین نیست که همه نویسندگان در صف کمتر از مرحوم آخوند و شیخ انصاری بوده باشند؛ خیر، ولی موفقیت برای کسی بوده که مانند مرحوم آخوند و شیخ انصاری ریاضی وار فکر می کردند.
* اگر می توانستم به استاد فرشچیان پیامی برسانم، توصیه می کردم که تابلویی بکشد تا منطق الطیر عطار و جریان «سیمرغ» او را بشکافد، البته منطق الطیر از کتاب الطیر بوعلی سینا نوشته شده است و مبانی علمی عمیقی دارد، در این داستان سی مرغ از کثرت به وحدت رسیده و «سیمرغ» شدند، ابتدا سی مرغ بودند که به مقام فنا رسیدند و به «سیمرغ» تبدیل شدند.
* هنر از بهترین ظرایف رزق و روزی انسان ها است، ساختار دین ما هنری است و باید با ابزار هنر و هنرمندانه ترویج شود و به دنیا شناسانده شود.
(بخشی از سخنان حضرت استاد در دیدار اعضای شورای برگزاری همایش ملی هنر و تبلیغ)
....... وجود مبارک امام سجاد برنامه رسمی خود قرار داد هر وقت سائلی
میآمد چیزی از وجود مبارک امام سجاد میخواست حضرت میفرمود: «مرحباً
بِمَن یَحمل زادی الی الآخرة» من که مسافرم میخواهم توشه ببرم برای آنجا
از شما متشکرم که توشه مرا دارید میبرید آنجا من از شما تقدیر میکنم,
تشکر میکنم که بار مرا دارید میبرید آنجا, زاد و توشه مرا میبرید آنجا
«مرحباً بِمَن یَحمل زادی الی الآخرة» این جملهها را میگفت و کمک میکرد و
بعد دستش را میبوسید.
این دستش را میبوسید برای آن است که خب همه ما
این قرآن را میخوانیم اما این طور درک, این طور ادراک, این طور حضور
قرآنی برای خواص است چرا دستش را میبوسید؟ چرا دست خودش را میبوسید و
میبوئید؟ به حضرت عرض کردند آخر خب شما پول را دادید صدقه را دادید به
فقیر خب چرا دستتان را میبوئید؟ بو میکرد و میبوسید, فرمود مگر نه اینکه
خدا در قرآن فرمود: ﴿یَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ
الْصَّدَقَاتِ﴾ خدا توبه را قبول میکند صدقه را میگیرد اخذ یعنی گرفتن,
دستِ بیدستی خدا در اینجا هست او میگیرد منتها ما نمیبینیم این فعل
خداست که خارج از ذات اقدس الهی است و امر امکانی است فرمود: ﴿یَأْخُذُ
الْصَّدَقَاتِ﴾ چون او گرفته پس بنابراین دستِ من به دستِ بیدستی خدا رسید
آن وقت دستش را بو میکرد و میبوسید و گاهی به صورت میمالید و در اجابت
دعا و اینها, خب این همین آیه است همه هم میخوانیم این را, معنا هم
میکنیم اما آن برداشتهای لطیف فرق میکند.
مثالی
مرحوم آخوند در کفایه دارد که اگر کسی تشنه بود یک مقدار آب شور و آب
آلوده به او دادی این معده اش پر میشود ولی عطشش برطرف نمیشود اینکه دیگر
نمیتواند آب بخورد اگر آب بخورد بالا میآورد اما سیراب نشده و تشنه است
این برای غذای ظاهری، غذای باطنی فکر ما مغز ما که دیگر اقیانوس نیست که
بالأخره محدود است با چهارتا سریال با چهارتا حکایت یا چهارتا قصّه با
چهارتا خواب با چهارتا خوابنامه این را پر کردیم این دیگر اهل علم نمیشود
مگر آدم هر حرفی را میزند هر قصّهای را میخواند هر روزنامهای را میخواند هر سریالی را میبیند
خب وقتی دید پر میشود دیگر با کاه آدم این چمدان قیمتی را پر کرده آن وقت
دیگر جا نیست بالأخره اخبار را آدم گوش میدهد دیگر این هر چه که نشان
دادند آدم گوش نمیدهد بالأخره فرصتی برای مطالعه هست.
بعضی
از بزرگان در آن عهدنامهشان نوشتند که ما عهد کردیم قصّه نخوانیم قصّه نه
امر علمی دارد نه قابل نقل و انتقال است این همه علومی که به وسیله قرآن و
اهل بیت(ع) آمده شما این صد جلد بحار را بالأخره کجا میتوانید پیدا کنید
وقتی آدم با خیل از این نوشتهها یا سریالها یا فیلمنامهها و مانند آن
مأنوس شد این مثل تشنهای است که آب شور بخورد دیگر جا برای آب گوارا نیست
ولی عطشش همچنان هست
جریان عقلانیّت و معنویّت مثل میوه و درخت است که معنویّت میوه درخت عقلانیّت است ملّتی که از نظر عقلانیّت ضعیف باشد هرگز به معنویّت راه پیدا نمیکند.
عقلانیّت
از مرحله ضعیف شروع میشود تا به قلّه عالی برسد ضعیفترین مرحله عقلانیّت
که پایین ترین مرحله معرفتشناسی است عبارت از معرفت حسّی و تجربی است.
بعد از معرفت حسّی و تجربی، معرفت نیمهتجربی است که در ریاضیات مطرح است
سپس معرفت تجریدی، معرفت تجریدی غیر از تجربی است، معرفت تجریدی مطرح است
که در فلسفه و کلام از او استفاده میشود. معرفت تجریدی هم یک مرحله میانی
دارد و یک مرحله اوج.معرفت تجریدی میانی در فلسفه و کلام مطرح است.
معرفت
تجریدی ناب خالص در عرفان نظری مطرح است قلّه همه این معارف، معرفت شهودی
است که معرفت شهودی در عرفان عملی و شهودی مطرح است. کسانی که معرفت آنها
به حدّ ریاضی رسیده بود دانش ریاضی را ملکه علوم میپنداشتند. ولی وقتی از
مرحله نیمهتجربی گذشتند به قلمرو معرفت تجریدی رسیدند میفهمند آنچه را که
قلّه میپنداشتند نیمهراه بود.
اگر کسی این معارف چندگانه
معرفتشناسی و مدارج را طی کند یا با معرفت تجریدی فلسفی آغاز و انجام عالم
را میفهمد یا با معرفت شهودی مدیر و مدبّر این جهان را مشاهده میکند یا
با عرفان خدا را میشناسد یا با برهان خدا را میفهمد و مییابد که این
مثلث یعنی انسان، جهان، پیوند انسان و جهان حکیمانه خلق شد و معرفت خود را
مادام و پویا و جاودان مییابد زیرا قضایای کلی نه زمان دارند و نه زمین چیزی که منزّه از زمان و زمین است
مبرّای از آزمایشگاه و قسمتپذیری و تفکیک و تجزیه است. این مرگبردار
نیست. الآن از شما بپرسند که قانون علیّت چند ساله است؟ یا این قانون چه
وقت میمیرد؟ پاسخ میدهید که این مرگپذیر نیست. غالب مسائل ریاضی از این
قبیل است و جان ما این معارف منزّه از مرگ را مییابد پس جان ما مرگپذیر
نیست و این بدن است که گاهی زنده است و گاهی مرده.
بسیاری از مردم از دیدن عزرائیل علیه السلام محرومند بلکه ملائکه دیگری که حفظه و زیر مجموعه او هستند را مشاهده می کنند. فقط اوحدی از موحدان و مسلمانان هستند که با عزرائیل علیه السلام ارتباط دارند و توسط او قبض روح میشوند.
سابق که تخدیر و بی هوش کردن نبود، کشیدن دندان خیلی سخت و درد آور بود. چون یک موجود زنده ای را می خواستند بی روح کنند. در هنگام مرگ هم همین طور است؛ روح را از تمام اعضای بدن بیرون می کشند و بی هوش کردنی هم در کار نیست لذا خیلی سخت است. اما اگر کسی مدهوش باشد ـ و مدهوش غیر از بی هوش است ـ یعنی حواسش جای دیگری باشد، این درد را احساس نمی کند. گلی شبیه گل یاس به او می دهند که با بوییدن آن همه خاطرات و تألماتش از بین می رود و مدهوش می شود.
اگر جناب حرّ در بهشت یادش باشد که چه بی ادبی انجام داده خجالت می کشد. اما او اصلا یادش نخواهد بود؛ چرا که در بهشت غصه راهی ندارد. حتی اگر حضرت نوح (ع) در بهشت یادش باشد که پسری دارد و در جهنم در حال عذاب است، نگران و ناراحت می شود که البته این ناراحتی ها در بهشت وجود ندارد.
اگر تبهکاران که با توبه بخشیده
شده و از باب توبه وارد بهشت میشوند یادشان باشد که در دنیا چه کردهاند،
شرمنده میشوند. ولی هرگز یادشان نخواهد افتاد چرا که عیش آن ها در بهشت
ناقص میشود.
آیات بهشت و جهنم، علاوه بر اثر فقهی و تبشیری و
انذاری، اثر عمیق معرفتی، علمی و اعتقادی دارد. اگر بدانیم طبق آیات شریفه،
در قیامت، آسمان ها و زمین دگرگون می شوند ولی بهشت و جهنم تغییر نمی
کنند، این سؤال برای ما پیش می آید که بهشت و جهنم در کجا قرار دارد؟
آیه
شریفه «لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم؛ اگر علم الیقین داشتید، الآن
جهنم را می دیدید»، ناظر به همین معنا است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله
در معراج وارد بهشت شده و جهنم را هم دیده است. اگر انسان این بهشت و جهنم
را بشناسد، یقینا حتی در خاطرات خود هم مراقبت میکند چه رسد به اعمال.
برای شنیدن کلیک نمائید.
*************************
اگر کسی مشغول نماز بود و پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)به او دستور کاری را دادند ؛ آیا او باید نماز را ادامه دهد یا امر پیامبر را اطاعت کند؟