اگر اهمیت و فضیلت تلاوت قرآن براى ما روشن شود و بدانیم که قرآن تکلم و سخن گفتن خداوند با ما است، و با طهارت باطن و اُنس با قرآن لذت تلاوت را بچشیم، هیچ گاه حاضر نمىشویم بین خود و قرآن فاصله بیندازیم و هرگز از فیض عظیم آن، حداقل با تلاوت پنجاه آیهٔ در شبانهروز، محروم نمىگردیم. خداى سبحان رسول الله (صلّىاللهعلیهوآله) را مستقیماً تحت ولایت خود معرفى کرده، مىفرماید: «إنّ ولیّى الله الّذى نزّل الکتاب و هو یتولّى الصّالحین» این آیهٔ کریمه حاوى چند مطلب است: اول آن که مىفرماید خدا ولى رسول الله است «ان ولیّى الله» دوم آن که همان خدایى ولى رسول الله است که قرآن را نازل فرموده «الّذى نزل الکتاب» و سوم آن که خداوند متولّى صالحین است «و هو یتولّى الصالحین». با توجه به این سه نکته مىفهمیم راه این که خدا ولى انسان باشد، آن است که انسان، صالح بشود و تا صالح نگردد تحت ولایت الله نخواهد بود و خدا هم تولى او را نخواهد پذیرفت و بهترین راه صلاح هم اُنس با قرآن است.
ما در جامعه
چگونه زندگی کنیم؟ دعای مکارم الاخلاق ، گذشته از ثوابی که دارد،
برنامهی زندگی را هم به ما یاد میدهد. ما اگر با خود درست کنار بیاییم و در
داخل منزل عاقلانه زندگی کنیم، راحت هستیم. « واعصمنی من ان اظنّ
بذی عدمٍ خساست او اظنّ بصاحب ثروت فضلاً فانّ الشریف من شرّفته طاعتک
والعزیز من اعزّته عبادتک » خدایا برخی از مردم تنگ نظر هستند، سعادت و
رفاه را در ثروت و داشتن، میدانند و کسانی را که دست شان کوتاه است و از
نظر مالی ضعیف هستند، ضعیف و حقیر تلقی میکنند. خدایا توفیقی ده تا من به
جایی برسم که بفهمم این راه، راه باطل است و شرف در داشتن و ذلت در فقر
نیست.
بدانم آنکه با تو رابطه دارد، شریف و کریم است و آنکه از تو بریده،
ذلیل و فرومایه است و من از تو فهم میخواهم. این راه زندگی را به آدم نشان
میدهد، هم رابطه زن و شوهر و هم رابطه پدر و مادر با فرزند درست میشود و
آدم احساس کمبود نمیکند.
ما اگر با خودمان کنار بیاییم و بفهمیم که
شرف و کرم در چیست، خب ضبط میکنیم. زن و شوهر توقع بی جا ندارند، شوهر به
اندازهی امکاناتی که دارد، هزینه را تأمین میکند و خانم هم به اندازهی
امکانات شوهر، توقع دارد و زندگی راحت است. « واعصمنی » من را معصوم نگه
بدار « واعصمنی من ان اظنّ بذی عدمٍ خساست او اظنّ بصاحب ثروت فضلاً فانّ
الشریف من شرّفته طاعتک والعزیز من اعزّته عبادتک» یک چنین آدمی راحت است.
تمام مشکلات ما در بدفهمی است، یا جهل علمی یا جهالت عملی است. بخش وسیعی
از دعاها ی نورانی امام سجاد(ع) برای رشد عقلی جامعه است. این برای حلال
ارزش چندانی قائل نیست، چه رسد به حرام. همه این بدخوری ها و حرام خوری ها
به خاطر این است که انسان فکر میکند، داشتن، فضیلت است. چرا انسان عمر خود
را برای مال حرام هدر بدهد؟ اساس کار بر فراگیری علوم الهی و عمل صالح
است. اگر اهل تولید بود، خوشا به سعادت او، اما این دو عنصر را باید با هم
داشته باشد. یک وقت اهل تحصیل حوزه و دانشگاه است که سعادتی است، یک وقت
اهل کسب و کار است، آن هم سعادت است لکن با دو عنصر: یکی تلاش در تولید و
یکی قناعت در مصرف. آدم راحت زندگی میکند و دیگر از اینها عاقل تر که خدا
خلق نکرده است و اینها معیار ما هستند. لذا اینکه وجود مبارک امام سجاد(ع)
فرمود «اگر همهی مردم روی زمین بمیرند و من تنها باشم، احساس هراس نمیکنم
چون رفیق خوبی دارم» همین است. اینچنین نیست که رفقای انسان همان انبیاء،
صدیقین، شهدا و صالحین باشند، بلکه او نعم الرفیقی به نام خدای سبحان دارد.
منتها در آیۀ سورۀ مبارکه نساء نام خدا برده نشده است، ولی « و من یطع
الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و
الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا » سرِّ اینکه اسم این چهار گروه برده
شده، این است که رفقا مال راه هستند و الله مقصد و مقصود است، لذا مقصد را
با همراه نمیآورند.
ما وقتی کنار ضریح پیامبر باشیم، تمام تلاش و
کوشش مان این است که زیارت کنیم و این ضریح را ببوسیم، خب این یک فضیلت است
و ثواب دارد. ولی اگر با خود پیامبر(ع) و با خود حسین بن علی(ع) همراه
باشیم، چطور؟ میشود این کار را کرد. اینکه در سورۀ مبارکۀ نساء فرمود «هر
کسی مطیع خدا و پیامبر او باشد، با انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین است.»
اگر کسی درست حرکت کند، علماً و عملاً، رفقای خوبی دارد که مربوط به زمان
حیات آنها نیست، الی یوم القیامه این آیه زنده است و الی یوم القیامه هر که
مطیع خدا و پیامبر او باشد، با انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین است.
ماموریت آن حضرت(امام حسین (علیه السلام)) همانند مسولیت پیامبران الهی بود ؛ با این تفاوت اساسی که آن ذوات مقدس به معجزاتی نظیر عصا وید بیضا مسلح بوده اند و امام حسین علیه السلام با دست خالی بدون معجزه ظاهری. اما کاروان حسینی اعم از زن و مرد ٬ خرد و کلان ٬ شهری و روستایی ٬ مدنی مکی و عراقی با طینت عشق تخمیر شدند و با کوثر عشق آبیاری و با دست هنرمند معمار عشق ٬ تصویر و با نفخ عاشقانه مصدر عشق زنده شدند ودر فضای عشق نفس کشیدند ودر بوستان عشق هم آوای دیگر عاشقان نغمه سرای ظلم ستیزی شدند وهمانطور که معماران کعبه حضرت خلیل وذبیح (علیهما السلام) ذره ذره این بنای جهانی توحید را با آهنگ دلنواز (ربنا تقبل منا ) ساختند قافله کربلا قطره قطره خون های طیب وطاهر را با نوای دل انگیز (ان کان الاسلام لا یستقیم الا بقتلی فیاسیوف خذینی) نثار کردند.
اگر جامعه ای وارث حسین بن علی (ع) بود میراث همه آنها را به ارث خواهد برد چون یکی از شعار های رسمی در هنگام عرض ادب وبرخورد با یکدیگر در مراسم سوگ سالار شهیدان این است : عظم الله اجورنا واجورکم بمصابنا بالحسین وجعلنا وایاکم من الطالبین بثاره .
یعنی خداوند ما را جزو کسانی قرار دهد که برای خونخواهی سالار شهیدان وگرفتن خونبهای حسینی موفق به قیام هستند. ما وقتی میتوانیم خونبهای حسین بن علی را بگیریم که وارث او باشیم چون اگر وارث او نباشیم خونبها خواهی به ما ارتباطی ندارد
بهترین علم آن است که جامعه از او بهره ببرد و خود انسان هم از او استفاده کند « فَإِنَّ خَیْرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لاَ خَیْرَ فِی عِلْمٍ لاَیَنْفَعُ وَ لاَ یُنْتَفَعُ بِعِلْمٍ لاَیَحِقُّ تَعَلُّمُهُ » (امیر المومنین (علیه السلام) : فرمود بعضی از علوماند که نافع نیستند میبینند در دستورات دینی ما این است که گاهی در قنوتهای نماز گاهی به عنوان تعقیبات نماز از خدا علمِ نافع طلب میکنیم (یک) به خدا از علم غیر نافع پناه میبریم (دو) «أعوذ بک مِن علمٍ لا ینفع و نفسٍ لا تَشبه و قلبٍ لا یخشی» و مانند آن, علمی که نافع نیست چند قسم است بعضی از علوم است که در اثر بطلانشان نافع نیستند مثل سِحر و شعبده و جادو و طلسم و این گونه از امور که محرّماند بعضی از امورند که نافع هستند ولی شخص از او بهره نمیبرد مثل علم تفسیر, علم فقه, علم درایه و اینها, خب اگر کسی اینها را یاد گرفت و عمل نکرد این علمی که «لا ینتفع به» این علم نافع است ولی عالم از این علم طرفی نمیبندد .
﴿قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً﴾ طرزی در منزل ننشینیم, غذا نخوریم, حرف نزنیم که آموزنده نباشد نحوه خنده ما, نحوه حرف زدن ما, نحوه جامه پوشیدن ما, نحوه غذا خوردن ما در حضور این بچهها باید آموزنده باشد. این هفت سالی که بچهها نزد پدر و مادر هستند یک دانشگاه بزرگ دوره هفت ساله است فرمود این کار را انجام بدهید. « ثُمَّ أَشْفَقْتُ أَنْ یَلْتَبِسَ عَلَیْکَ مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ فِیهِ مِنْ أَهْوَائِهِمْ وَ آرَائِهِمْ مِثْلَ الَّذِی الْتَبَسَ عَلَیْهِمْ » همان طوری که دیگران اشتباه کردند بیراهه رفتند ممکن است خدای ناکرده تو هم در شائبه شبهه بیفتی و بیراهه بروی «فَکَانَ إِحْکَامُ ذلِکَ علی مَا کَرِهْتُ مِنْ تَنْبِیهِکَ لَهُ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ إِسْلاَمِکَ إِلَی أَمْرٍ لاَ آمَنُ عَلَیْکَ بِهِ الْهَلَکَةَ وَ رَجَوْتُ أَنْ یُوَفِّقَکَ اللَّهُ فِیهِ لِرُشْدِکَ وَ أَنْ یَهْدِیَکَ لِقَصْدِکَ فَعَهِدْتُ إِلَیْکَ وَصِیَّتِی هذِهِ» تا اینجا مقدمه وصیّت است فرمود من هم تو را تسلیم حوادث بکنم این کار من نیست وظیفه پدر نیست که بگوید حالا بزرگ میشود خودش راه پیدا میکند این طور نیست, تو اگر حادثه ببینی خدای ناکرده من دیدم چون من میخواهم بمانم انسان به وسیله فرزند صالح میماند «ولدٌ صالحٌ یدعوا له» اینچنین نیست که اگر رفت آنجا همه مشکلاتش حل شده باشد جریان برزخ و بعد از برزخ این طور نیست که کار به این آسانی حل بشود این «ولدٌ صالحٌ یدعوا له» تربیت فرزند صالح و همچنین نسل آینده که خیر و روحانیت را به همراه داشته باشد برای گذشتگان خیلی اثر دارد.
ذات اقدس الهی سخنی را در اسلام گفت نه در شریعت و منهاج, اسلام یعنی مسیحیّت یعنی یهودیّت یعنی زرتشتیّت یعنی دینی که ما داریم, اسلام غیر از شریعت و منهاج است اسلام, تثنیهبردار نیست چه رسد به جمع ما نه دینین داریم نه ادیان آنکه دین آفرید فرمود: ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ﴾ آنگاه برای هر پیامبری در قلمرو رسالتش فرمود: ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً﴾ ما با شرعه و منهاج کار نداریم ما چقدر نماز میخوانیم آنها چقدر نماز میخوانند ما به کدام سمت نماز میخوانیم آنها به کدام سمت نماز میخوانند ما چند روز روزه بگیریم آنها چند روز روزه بگیرند اینها در قلمرو شرعه و منهاج است که کوچکتر از آن است که در سطح بینالملل مطرح بشود ما در سطح اسلام سخن میگوییم, مسیحی, مسلمان است یهودی, مسلمان است زرتشتی, مسلمان است مسلمان, مسلمان است در صورتی که به حرف انبیایشان معتقد باشند تحریف نکرده باشند کاهش و افزایش را اجازه نداده باشند این همان است که به نام اسلام است و خدای سبحان از عالمان دین این دو عنصر را تعهّد گرفته یعنی باید سربکشند بفهمند جهان چیست و سر برآورند بفهمند انسان کیست،آنگاه میشود برنامههای محلّی را در جای خود, منطقهای را در جای خود, بینالمللی هم در جای خود ترسیم کرد.
سپر در جهاد بیرونی از آهن است در جهاد درونی از آه است و نه آهن.
این سپرهای بیرونی برای اینکه انسان را از آهن حفظ بکند خودش جنسش آهن است اما سپر درونی برای اینکه انسان را از هوس و هوا باز دارد این جنسش از آه است و نه آهن اینکه در دعای کمیل وجود مبارک حضرت امیر فرمود: «و سلاحه البکاء» همین است اسلحه یک انسان گریه است خب اگر کسی قلب رقیق ندارد قلب قسیّ دارد اهل اشک نیست اهل آه نیست این مسلّح نیست «و سلاحه البکاء» انسانی که اهل ناله است مسلّح است این اهل غرور و تکبّر نیست چرا گفتند که نماز میخوانید مستحب است این بینی روی خاک باشد حالا یا تربت سیّدالشهداء(سلام الله علیه) باشد یا یک چیز دیگری بالأخره «ما یصح السجود» باشد این را میگویند مرغمة الأنف نماز در عین حال که ما را به خدا نزدیک میکند از خودمان دور میکند این غرور و خودخواهی و تکبّر و به من برخورد و من چرا اینچنین نشدم اینها که دشمنهای درونی ما هستند این با نماز و امثال نماز برطرف میشود خب پیشانی با سایر اعضای سجود باید در سجده بر روی زمین باشد پیشانی باید روی خاک باشد این درست است یا روئیدنی که مأکول نیست اما بینی مستحب است روی خاک باشد این را میگویند مِرغمة الأنف, مرغمة الأنف یعنی وسیلهای که انسان بینیاش را خاکمال میکند ما در هر سجده دو بار باید این بینی را خاکمال بکنیم بعد تا «من» و «ما» از ما گرفته بشود .