به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

پیام حضرت استاد به کنفرانس کنگره مسلمانان آمریکا

دوازدهمین کنفرانس کنگره مسلمانان آمریکا  (مسلم کانگرس) طی روزهای15 تا 17 مرداد(۵ تا ۷ آگوست) با عنوان «امام مهدی منجی بشریت» در ایالت میشیگان آمریکا برگزار می شود. متن پیام حضرت استاد به این کنفرانس در ادامه مطلب.
 
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم‏

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدییّن سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء علیهما آلاف التحیّة و الثّناء بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء الی الله».

من مقدم شما نخبگان و فرهیختگان و منتظران وجود مبارک ولیّ عصر(ارواحنا فداه) را گرامی می‌دارم و از برگزارکنندگان این همایش و نشست وزین حق‌شناسی می‌کنیم و از همه کسانی که در ایراد مقال یا ارائهٴ مقالت بر وزن علمی این همایش و نشست افزوده‌اند سپاسگزاریم، از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنیم که امر فرج ولیّ‌ِ خود را تسریع بفرماید!

موضوع سخن موعودِ مُنتَظَر، نجات‌بخش جهان بشریت است؛ بشر اوّلاً باید زنده باشد، ثانیاً از جهل علمی بِرَهد عالِم بشود، ثالثاً از جهالت عملی نجات پیدا کند عاقل بشود، رابعاً و خامساً و درجات بعدی از ستم بِرَهَد عادل بشود و از بردگی خود و دیگران نجات پیدا کند آزاد بشود و از وابستگی به این و آن نجات پیدا کند مستقل بشود و از گزند استثمار و استعمار و استحمار و استعباد و مانند آن نجات پیدا کند، نه کسی را به بردگی بکشد و نه برده کسی بشود و ده‌ها فضایل دیگر که اینها عامل نجات بشریت است؛ همه این علل و عوامل را ذات اقدس الهی به وسیله قرآن و عترتِ اهل بیت(علیهم السلام) مشخص کرده است و انبیا را هم برای همین منظور فرستاده است که جامعه بشری را زنده کنند. گاهی در یک جمله هدف والای دین را بازگو می‌کند که وجود مبارک ولیّ عصر(ارواحنا فداه) با ظهور خود آن هدف را عملی خواهد کرد؛ آن جمله به صورت متن است که گاهی به صورت شرح و تفصیل آن متن را گسترش می‌دهد. آن جمله‌ای که به صورت متن است در سوره مبارکهٴ «انفال» آمده که فرمود: ﴿اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ﴾[1] و آنچه به صورت شرح آمده، در سایر سُوَر و آیات مسئلهٴ علم را، عقل را، عدل را، آزادی را، رهایی از وابستگی به غیر خدا را، موحّد ناب بودن را، صیانت از شِرک و مانند آن را ذکر کرده است و اینکه در لسان ائمه(علیهم السلام) آمده است: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة»،[2] یک پیام جهانی دارد؛ فرمود اگر کسی امام زمان خود را نشناسد مُرده است، یک؛ مرگش هم مرگ جاهلی است، دو؛ هم «کان» تامّه را از دست داد و هم «کان» ناقصه را؛ هم گرفتار سلب تامّ است و هم مبتلا به سلب ناقص؛ هم مرده است و هم مرگ او مرگ جاهلی است. برای اینکه زنده بشود اوّلاً و حیات او حیات معقول و طیّب و طاهر بشود ثانیاً، پس باید امام زمان خود را بشناسد، این مطلب اوّل.

منظور از شناسایی تنها شناسایی شناسنامه‌ای و تاریخی و سند و نسب و نسبت و سبب نیست، اینها لازم است ولی کافی نیست! عمده شناخت معنای امامت، معنای عصمت، معنای ولایت، معنای حجّیت، معنای وحی‌یابی و الهام‌پذیری، معنای همتایی با قرآن کریم و مانند آن است که اگر کسی امام و امامت را با این اصول و فروع یاد شده نشناسد مرده است، اولاً؛ مرگ او هم مرگ جاهلی است ثانیاً که اسفبار است! برای اینکه حیات پیدا کند اوّلاً و حیات او هم حیات عقلانی و انسانی و الهی بشود ثانیاً، باید امامت را نه تنها امام، ولایت را نه تنها ولیّ، عصمت را نه تنها معصوم، حجّیت را نه تنها حجّت بشناسد، این یک بخش.

بخش دیگر اینکه همه این ذوات قدسی ـ اهل بیت(علیهم السلام) ـ فرمودند قرآن و عترت همتای هم‌ هستند؛ فضیلتی که برای قرآن است، برای عترت(علیهم السلام) هم هست؛ منقبتی که برای عترت(علیهم السلام) است، برای قرآن هم هست. اگر کسی امام خود را نشناسد مرده است اوّلاً، مرگ او هم مرگ جاهلی است ثانیاً. چون قرآن و عترت همتای هم‌ می‌باشند، اگر کسی قرآن را نشناسد مرده است اوّلاً، مرگ او هم مرگ جاهلی است ثانیاً و همان‌طوری که مقصود از معرفت امام شناخت شناسنامه‌ای نبود، بلکه شناخت عقلی و کلامی بود، مقصود از معرفت قرآن هم معرفت شناسنامه‌ای نیست که قرآن کتاب آسمانی است، از طرف خدا نازل شده، در لیلهٴ قدر نازل شده، 114 سوره دارد، چند هزار آیه دارد، بخش‌هایی از قرآن‌ را کسی از حفظ کند و از بَر کند اینها قرآن‌شناسی نیست؛ تا وحی را نشناسد، رسالت را نشناسد، نبوّت را نشناسد، تکلّم الهی را نشناسد، ره‌آورد قرآن را نشناسد و محور اصلی قرآن را نداند او قرآن را نشناخته است و «مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة».

بنابراین وجود مبارک ولیّ عصر که همتای قرآن است و قرآن کریم که همتای انسان کامل است، اینها می‌توانند جامعه بشری را نجات بدهند؛ اگر در سوره «صف» فرمود: ﴿هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم﴾[3] ناظر به همین بخش‌های جهاد اصغر و اوسط و اکبر و مانند آن است.

مطلب بعدی آن است که منتظران راستین که نجات می‌یابند و دیگران را نجات می‌دهند چه گروهی‌ هستند؟ منتظران راستین، بخش‌های وسیعی از اوصاف اینها به صورت شرح و تفصیل و بخش‌هایی از عصارهٴ فضیلت اینها هم به صورت اجمال و متن در قرآن کریم آمده است؛ قرآن کریم از اینها به عنوان مجاهد، مهاجر، مؤمن، اهل نماز، اهل روزه، اهل حج، اهل خمس، اهل زکات و مانند این یاد کرد که اینها تفصیل آن مُجمل و شرح آن متن است.

اما خود متن؛ فرمود کسانی به مقصد می‌رسند و مقصود را در مقصد مشاهده می‌کنند که فرمود: ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾،[4] ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾؛[5] فرمود عالِم به مقصد برسد دشوار است، عاقل به مقصد برسد دشوار است، هر عالِمی به مقصد نمی‌رسد و هر عاقلی به مقصد نمی‌رسد؛ نفرمود علما به مقصد می‌رسند، نفرمود عقلا به مقصد می‌رسند؛ فرمود: ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾! ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾! ما نژاد و قومی در شرق و غرب عالَم به نام قوم عالِم و قوم عاقل نداریم! این تازی و فارسی نیست که نژاد باشد و قوم داشته باشد! این لُر، ترک، بلوچ و مانند آن نیست که جزء اقوام باشد، مثلاً اقوام آریایی باشد یا اقوام کذا و کذا باشد! ما در تمام کرهٴ زمین قوم عاقل و قوم عالِم نداریم، این قوم به معنای نژاد و شناسنامه و مانند آن نیست. این ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾، این ﴿لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ﴾،[6] این ﴿لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾[7] و این ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾ که در قرآن آمده است، یعنی مردان و زنان زنده که قائم به عقل باشند، نه عالِم! قائم به علم باشند، نه عالِم! وجود مبارک حضرت که جهان را اصلاح می‌کند، چون قائم «بالعقل و العدل» است! پس صِرف عالِم بودن کافی نیست! صِرف عاقل بودن کافی نیست! تا قیام نکند به علم و قیام نکند به عقل، نه مشکل خود را حلّ می‌کند و نه «غُل جامعه»[8] را از گردن دیگران بر می‌دارد. اگر رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) ﴿یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ﴾[9] بود، چون قوم عاقل بود؛ یعنی قائم «بالعقل» و «بالعلم» بود! وجود مبارک حضرت حجّت(صلوات الله و سلامه علیه) چون به عقل قیام می‌کند، به علم قیام می‌کند، به عدل و قسط قیام می‌کند، به توحید و وحی و نبوّت قیام می‌کند، جامعه را از خواب بودن بیدار می‌کند، از مُستَلقی[10] بودن می‌نشاند، از نشسته به نیم‌خیز درمی‌آورد، از نیم‌خیز اینها را ایستا و قائم می‌کند که ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[11] می‌شوند، جامعه ایستاده و مقاوم جامعه نجات‌یافته است. او چون قائم به عقل است، نه زیر بار کسی می‌رود و نه کسی را به زیر بار می‌آورد، نه بیهوده سخن می‌گوید و نه بیهوده را می‌شنود! ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾، گاهی کار به قدری مهم است که عادل بودن هم کافی نیست، قائم به قِسط بودن هم کافی نیست، فرمود: قوّام به قسط باشید.[12] آنها که مثل امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) جزء یاران حضرت هستند، او قائم به قسط است، یک؛ در مواقع خطر قوّام به قسط است، دو؛ سیصد و اندی اصحاب مانند امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) دارد، اگر یک ولیّ‌ای در جهان ظهور کرد و بیش از سیصد یار مثل امام راحل داشت و جامعه بشری را به عقل و علم قائم کرد، این جامعه نجات پیدا می‌کند. مستحضرید که در زمان حضور و ظهور آن ولیّ مطلق الهی، عقل مردم بالا می‌آید، اصلاح جامعهٴ عاقل دشوار نیست! ذات اقدس الهی دست عنایت را روی رئوس مردم می‌کشد که به برکت ظهور ولیّ عصر(ارواحنا فداه) عقل مردم بالا می‌آید، اداره جامعه عاقل سخت نیست! آن‌گاه به حکم نبوی عمل می‌کند که «إِنَّمَا أَقْضِی‏ بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَانِ»،[13] از این‌جا معنای انتظار منطبع می‌شود؛ آن کس که عالِم است زمینه انتظار را دارد، ولی آن کس که قائم «بالعلم» است مُنتظِر است؛ آن کسی که عاقل است زمینه انتظار را دارد، ولی آن کسی که قائم «بالعقل» است مُنتظِر است. البته ادعیه، اذکار و اوراد، همه اینها زمینه است، وسیله است و عبادت است و لازم، اما قیام به عقل، قیام به عدل، قیام به علم، قیام به قسط، قیام به فکر و قیام به ایمان نشانه منتظران است. وقتی در سوره مبارکهٴ «مؤمنون» مردان الهی را معرّفی می‌کند، فرمود اگر شنیده‌اید که من در بخشی از آیات گفتم: ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ﴾،[14] اگر شنیده‌اید که در بخشی از آیات گفتم: ﴿سَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ﴾،[15] می‌دانید «سارعان» و «پیشکسوتان» و «پیشگامان» چه کسانی هستند؟ پیشگامان و پیشکسوتان منظور پیرمردان سابقه‌دار نیستند، منظور کسانی هستند که در خط فکری قرآن و عترت‌اند اوّلاً و هم‌اکنون پیشاپیش دیگران‌اند ثانیاً، این معنای پیشگام و این معنای پیشکسوت است! فرمود می‌دانید پیشکسوتان و پیشگامان چه کسانی هستند؟ ﴿الَّذِینَ هُم مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهم مُشْفِقُونَ ٭ وَ الَّذِینَ هُم بِآیَاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ﴾؛[16] اینها کسانی‌ می‌باشند که از خشیت الهی در هراس‌اند، یک؛ به آیات الهی ایمان دارند، دو؛ این علما، این عقلا که اهل خشیت‌، اهل اِشفاق و اهل ایمان هستند، کسانی‌اند که شِرک نمی‌ورزند ﴿وَ الَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمْ لاَ یُشْرِکُونَ﴾،[17] این شِرک رقیق دامن‌گیر بسیاری از افراد است! در بخشی از آیات فرمود: ﴿ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾؛[18] اکثر مؤمنین مشرک‌ هستند! آن‌که خدا را در همه حالات ناظر و حاضر نمی‌بیند و خود را می‌بیند یا بازیگر است او مشرک است، ﴿ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ﴾!

در سوره «مؤمنون» خیلی سخن بلندی آمده است، فرمود می‌دانید آنها که پیشگام‌ می‌باشند چه کسانی هستند؟ می‌دانید آنها که پیشکسوت‌اند چه کسانی هستند؟ آنها که ﴿مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهم مُشْفِقُونَ﴾ هستند، ولی کافی نیست! آنها که به آیات الهی مؤمن‌ هستند، ولی کافی نیست! ﴿الَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمْ لاَ یُشْرِکُونَ﴾، ﴿أُولئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ هُمْ لَهَا سَابِقُونَ﴾، اگر شنیدید که گفتم ﴿فَاسْتبَقُوا﴾، اگر شنیدید که گفتم ﴿سَارِعُوا﴾، این سرعت برای اینهاست! پیشگام اینها هستند! پیشکسوت اینها هستند که شِرک نمی‌ورزند و قائم «بالتوحید» می‌باشند. وجود مبارک حضرت که ظهور کرد جامعه قائم «بالعقل و العدل» می‌شود، قائم «بالتوحید» می‌شود، همه این قیام‌ها سایهٴ قیام آن کسی است که قیام کرده به همین نام! وجود مبارک ولیّ عصر ظهور می‌کند و جامعه بشری را از هر آسیب و گزندی نجات می‌دهد.

مجدّداً مقدم شما نخبگان و فرهیختگان و منتظران را گرامی می‌داریم، از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنیم که جوامع بشری را در پرتو علم به قرآن و عترت زنده کند اوّلاً، حیات عقلانی به اینها بدهد ثانیاً، اینها را قائم «بالعلم و العدل» بکند ثالثاً، تا منتظران راستین ولیّ عصر(ارواحنا فداه) بشوند رابعاً.

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

 

[1]. سوره انفال, آیه24.

[2]. إعلام الوری بأعلام الهدی(ط ـ القدیمة)، ص442؛ وسائل الشیعة، ج‏16، ص246.

[3]. سوره صف، آیه10.

[4] . سوره بقره، آیه164؛ سوره رعد، آیه4؛ سوره نحل، آیات12 و67؛ سوره عنکبوت، آیه35؛ سوره روم، آیات24 و28؛ سوره جاثیه، آیه5.

[5] . سوره بقره، آیه230؛ سوره انعام، آیات97 و105؛ سوره اعراف، آیه32؛ سوره توبه، آیه11؛ سوره یونس، آیه5؛ سوره نمل، آیه52؛ سوره فصّلت، آیه3.

[6] . سوره یونس، آیه24؛ سوره رعد، آیه3؛ سوره نحل، آیات11 و 69؛ سوره روم، آیه21؛ سوره زمر، آیه42؛ سوره جاثیه13.

[7] . سوره انعام، آیه99؛ سوره اعراف، آیات52 و 188 و 203؛ سوره یوسف، آیه111؛ سوره نحل، آیات64 و 79؛ سوره نمل، آیه86؛ سوره قصص، آیه3؛ سوره عنکبوت، آیات24 و 51؛ سوره روم، آیه37؛ سوره زمر، آیه52.

[8]. لغت‌نامه دهخدا، غل جامعه: [غ ُ / غ ُل ْ ل ِ/ م ِ ع َ/ ع ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) قسمی غل که گردن و دست و دوپای در بند دارد. غل که گردن و دست و پای را ببندد. رجوع به غُلّ شود.

[9]. سوره اعراف, آیه157.

[10]. لغت‌نامه دهخدا، مستلقی: [م ُ ت َ] نعت فاعلی از استلقاء، خفته بر قفا؛ بر قفا خوابنده یعنی پشت به بسترکرده دست و پا درازکننده، بر پشت خفته.

[11]. سوره حدید, آیه25.

[12]. سوره نساء, آیه135؛ ﴿أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ﴾.

[13]. الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج‏7، ص414.

[14]. سوره بقره, آیه148؛ سوره مائده، آیه48.

[15]. سوره آل عمران, آیه133.

[16]. سوره مؤمنون, آیات57 و 58.

[17]. سوره مؤمنون, آیات59.

[18] . سوره یوسف، آیه106.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد