به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

استفتائات پیرامون حج

صفحه نخست به یاد استاد


محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (دامت برکاته)

سلام علیکم :

احتراماً نظر مبارک خود را درباره مسائل ذیل مرقوم فرمائید:
1- حکم پوشیدن چانه برای زنها در حال احرام چیست؟
پوشاندن مقدار کمی از چانه در حال احرام حرام نیست.

2- حکم خشک کردن بعضی از صورت برای زنان و بعضی از سر برای مردان در حال احرام چیست؟
در صورتی که مرد سر را و زن صورت را با حوله نپوشاند جائز است.

3- اگر قبل از رسیدن به حجر اسود شک کند که آیا دور هفتم است یا هشتم حکمش چیست؟
الف: شک در عدد شوط در اثنا موجب بطلان طواف و لزوم اعاده است.
ب: احتیاط آن است که دور اخیر را در فرض سؤال تمام کند و طواف را اعاده نماید.

4- آیا استفاده از موی مصنوعی برای مردان در حال احرام کفاره دارد؟
الف: اگر موی مصنوعی در سر کاشته شد مانعی ندارد.
ب: اگر به صورت کلاه ساخته شد فقط در حال ضرورت جائز است.
ج: در هر حال عمل حج و عمره صحیح است.
د: در غیر حال ضرورت احتیاطاً یک گوسفند کفاره دارد.

5- اعتماد به دیگری در عدد اشواط و طواف و سعی و عدد سنگ¬های رمی چگونه می¬باشد؟
اعتماد به دیگری در صورت اطمینان جائز است.

6- حکم ظن به عدد اشواط طواف و سعی و عدد سنگ¬های رمی را بیان فرمایید.
الف: ظنّ طمأنینه آور معتبر است.
ب: ظنّ فاقد طمأنینه در حکم شک است.

                                                                                      جوادی آملی – 22 ذیقعده 1432

چگونه خلیفة اللّه شویم؟

قال الاستاذ:

راه خلیفهٔ خدا شدن که همان راز آفرینش بشر است، به علم صائب و عمل صالح است .

اوّل. «الله الّذى خلق سبعَ سمواتٍ و مِن الأرضِ مثلَهنّ، یتنزّل الأمر بینهنّ لتعلَموا أنّ الله على ‏کلّ شیءٍ قدیر و أنّ الله قد أحاط بکلّ شیء علماً»(1). در این آیه هدف خلقتِ مجموع نظام کیهانى ‏‏(انسان جزء همین مجموع است)، معرفت بشر به قدرت نامتناهى و علم نامحدود خداست و این دو ذاتاً عین ‏هم‌اند، هرچند مفهوماً غیر هم‌اند، زیرا نامحدود تعدّدپذیر نیست.‏

دوم. «و ما خلقتُ الجنّ و الإنس إلاّ لیعبدون»(2). جنّ و انس فقط براى پرستش خدا خلقت یافتند؛ ‏یعنى انسان اگر بخواهد به هدف والاى خود که خلیفةاللّهى است، نایل گردد، عبادت‌هاى مقطعى او کافى ‏نیست، بلکه منحصراً باید عبادت کند، به طورى که بتواند بگوید: «... محیاى و مماتى لله ربّ ‏العالمین»(3) آن گاه همهٔ شئون فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى، سیاسى ... او صبغهٔ عبادى مى‌یابد.‏


‏(1) سورهٔ طلاق، آیهٔ 12.‏

‏(2) سورهٔ ذاریات، آیهٔ 56.‏

‏(3)سورهٔ انعام، آیهٔ 162.‏

جواب بدی

قال الاستاذ:

اگر کسی بخواهد بدی را با بدی جواب دهد ، یا کسی فحش گفته است و انسان هم همان فحش را بدهد نتیجه‌اش همین چند میلیون پرونده در دستگاه قضایی خواهد شد. 

با مردانگی و گذشت می توان جامعه را اداره کرد و در این میان تنها عدل کافی نیست ،عدل کف تمدّن است اما آنچه سطح تمدّن است احسان است و جامعه را با احسان می‌شود اداره کرد.

غیرت وامنیت جامعه

اگر جامعه بخواهد به امنیت برسد و غیور باشد باید خانواده را درست تاسیس کند چرا که در اسلام هیچ بنایی به عظمت بنای نکاح نیست. جامعه را خانواده‌های اصیل تشکیل می‌دهند و عنصر محوری خانواده عفاف است که ذات اقدس اله فرمود "وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً "اگر کسی این حریمِ عفاف را رعایت نکرد اهل غیرت نیست ، غیرت حقیقتی است که سه عنصر محوری معرفتِ هویّت خود ،عدم دخالت در امور غیر و اجازه ندادن دخالت غیر در امور را در بردارد که آن غیرزدایی را غیرت می‌گویند.

اگر کسی بخواهد در حریم دیگری وارد نشود و اگر کسی بخواهد دیگری را در حریم خود راه ندهد که چنین انسانی را می‌گویند غیور می بایست هویّت خودش را بشناسد چرا که اگر کسی انسانیّت و قلمرو هویّت خودش را شناخت, توان مرزبندی را دارد بنابراین نه از مرز خود بیرون می‌رود نه اجازه می‌دهد کسی وارد مرز او بشود نه خانهٴ کسی را نگاه می‌کند نه اجازه می‌دهد کسی خانهٴ او را نگاه کند نه نامحرمی را نگاه می‌کند نه اجازه می‌دهد نامحرمی او را نگاه کنند.

غیرت تنها این نیست که انسان غیر را به حریم خود راه ندهد وگرنه گرفتار دیاسَت خواهد شد ، غیور آن است که به حریم دیگری هم راه پیدا نکند.

تبر و بت

امروز سخن از تبر و شمشیر نیست ، سخن از بنان و بیان است ، سخن از قلم ، نوشتن و نوشتار است ، قلم دانشمندان اسلامی تبر ابراهیم خلیل است ، بتهای غربی و شرقی که افکار الحادی آنها است در بتکده‌های خاصّ آنها تعبیه شدند ، قلمهای عالمان دین تبرهای ابراهیمی است که بتهای جاهلیّت الحاد و شرک را درهم می‌کوبد.

اینکه می‌بینیم با همه اسلام‌هراسیهای بیگانگان از مصر تا بحرین ، از تونس تا یمن همه جا سخن از خدا و قرآن است این صدا را خدای سبحان از حنجره مظلومان به در آورد و به گوش فراعنه رساند و آنها را از تخت عزّت به تخت ذلّت نشاند و کوه‌نشینان مستضعف را بر کاخ‌نشینان مستکبر پیروز گرداند.

چرا زن براى فراگیرى علم باید از شوهر اجازه بگیرد و در صورت عدم اجازه شوهر به ناچار از ‏کسب علم محروم است؟


قال الاستاذ:

در جواب باید گفت که اولاً، فراگیرى علم بر دو قسم است، یک قسم، سلسله علومى است که فراگیرى آنها ‏از واجبات عینى است و‎ ‎در فراگیرى این دسته از علوم مرد حق منع ندارد و اگر منع نمود موافقتش واجب ‏نیست. اما قسم دیگر علومى است که فراگیرى آنها واجب کفایى است و اگر چنانچه در این بخش از علوم، ‏دیگران به حد کفایت اقدام به فراگیرى نکردند فراگیرى این قسم از علوم، بر زن واجب عینى مى‏شود و باز ‏مرد حق منع ندارد و حتى در مواردى که مرد حق منع دارد زن مى‏تواند شرط کند و بگوید من با این شرط ‏کارهاى منزل را انجام مى‏دهم که این مقدار از وقت را براى فراگیرى علوم اختصاص بدهم و این در اختیار خود ‏اوست. چنانکه در جریان ازدواج حضرت زینب (سلام‏اللَّه علیها) با همسرش، در حین عقد، این موضوع شرط ‏شد. چه این که مى‏تواند شرط کند من به این شرط کارهاى منزل را انجام مى‏دهم که این مقدار را هم به ‏خودم اختصاص بدهم. اگر این مسائل در جامعه مطرح شود و فرهنگ مردم نیز رشد کند دیگر جامعه هرگز ‏زنها را به عنوان کالا نخواهد شناخت.‏ ‎ ‎‏(زن در آئینه جلال و جمال، ص 422.)‏

چرا همه خطابهای قرآنی مردانه است؟

قال الاستاذ:


در فرهنگ محاوره، کلمه مردم به مردان اختصاص ندارد؛ گاه از کلمه مردان، گاه زنان و گاه از کلمه مردم استفاده می‏کنند. مردم به معنی همه افراد جامعه، اعم از زن و مرد است. اگر از کلمه مردان استفاده شود، در مقابل زنان قرار دارد و اگر کلمه زنان به کار رود، در مقابل مردان است.

در همه جای جهان به محاوره چنین می‏گویند: مردم انقلاب کردند؛ مردم مبارزه کردند و...، پس وقتی از کلمه مردم استفاده می‏شود، به مردان اختصاص ندارد. قرآن کریم هم سه‏گونه سخن می‏گوید: گاهی خطاب با عموم جامعه است و از عبارت «الّذین» و «المؤمنون» استفاده می‏کند؛ گاهی با کلمه «رجال» وظیفه اختصاصی مردها را ذکر می‏کند؛ گاهی هم با عبارت «نساء»، وظیفه اختصاصی زنها را بیان می‏کند.

فرهنگ محاوره فرهنگ مردم است؛ نه مردان. قرآن کریم نیز بر همین اساس سخن می‏گوید و مریمٍّ و آسیه را نمونه «مردم خوب» معرفی می‏کند: ﴿وضَرَب اللّهُ مثلاً للّذین ءامنوا امْرأةَ فِرعَون﴾.[1] زن نوح و لوط را هم نمونه «مردم بد» می‏خواند: ﴿ضَرَب اللّهُ مثلاً للّذین کَفَرُوا امْرأةَ نوحٍ وَ امْرأةَ لُوطٍ﴾.[2]

ائمه(علیهم‌السلام) نمونه مردم خوب هستند و همه افراد جامعه، زن و مرد، باید به آنها اقتدا کنند. حضرت فاطمه(سلام اللّه علیها) نیز نمونه مردم خوب است؛ نه نمونه زنان خوب. خداوند در آیه پیش گفته، زن فرعون و مریم(علیهما‌السلام) را نمونه زنان خوب معرفی نکرد، بلکه فرمود: «مریم و آسیه نمونه «مردم خوب» هستند».

حاصل آنکه انسان خوب (زن یا مرد) الگوی انسانهای دیگر است. خداوند در سوره مبارکه نحل می‏فرماید: ﴿مَنْ عَمِلَ صالحاً من‏ذکرٍ أو اُنثی و هوَ مؤمنٌ فلنحیینّهُ حیوةً طیّبة﴾[3]؛ ما به هر کس، زن یا مرد که با عقیده سالم، کارهای صالح انجام داد، حیات طیبه عطا می‏کنیم.

در آیات پایانی سوره آل عمران آمده است: ﴿فاستجاب لهم ربّهم اَنّی لا اُضیعُ عملَ عاملٍ منکم من ذکرٍ اَو اُنثی بعضکم من‏بعض﴾[4]؛ اگر کسی، زن یا مرد، مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد، اجر او را ضایع نمی‏کنیم. در سوره مبارکه احزاب نیز مردان و زنان را کنار هم ذکر می‏کند؛ ﴿اِنّ المُسلمینَ و المُسلماتِ و المؤمنینَ و المؤمناتِ و القانتینَ و القانتات... ﴾[5]، بنابراین، خطابهای قرآنی مردانه نیست، بلکه با مردم است.

[1]  ـ سوره تحریم، آیه 11.

[2]  ـ سوره تحریم، آیه 10.

[3]  ـ سوره نحل، آیه 97.

[4]  ـ سوره آل‏عمران، آیه 195.

[5]  ـ سوره احزاب، آیه 35.

تاله

اسلام با تمیم علوم انسانی مهمترین ره توشه را به جوامع بشری اهدا کرد. اسلام انسان را به عنوان حی متاله می داند و نه حیوان ناطق و نیز حیات او را در تاله او خلاصه میکندوغیر موحد را از حیات ملکوتی محروم میداند.