قال الاستاذ: گاهی میبینید میگویند «اُنظر إلی ما قال و لا تَنظره إلی مَن قال» در مسائل علمی فقط شما نگاه کنید که این حرف چه حرفی است آیا برهانی است یا نه نگاه نکن چه کسی گفت, ببین چه چیزی گفت این یک مرحله که انسان قول را میبیند خود آن کلام را میبیند در مرحله وسیعتر هم کلام را میبیند هم متکلّم را, هم قول را میبیند هم قائل را هم «اُنظر إلی ما قال» هم «اُنظر إلی مَن قال» در مسائل ریاضی و امثال ریاضی که جزء مسائل حکمت عملی نیست اخلاقی نیست پرورشی نیست تزکیه نیست تربیتی نیست فقط علم است اگر صاحبنظری مطلب علمی گفت انسان میپذیرد ولی اگر مسئله سیاسی شد اجتماعی شد اخلاقی شد فرهنگی شد هم «اُنظر إلی ما قال» هم «اُنظر إلی مَن قال» هم نگاه کن ببین چه گفت هم نگاه کن ببین چه کسی گفت. در جریان صدر اسلام خوارج شعارشان این بود «لا حُکم الاّ لله» وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) فرمود: «کلمةُ حقّ یُراد بها الباطل» قول, حق است اما قائل, مُحِق نیست گوینده پشت این حرف, هدف مشئوم و مسموم دارد پس «اُنظر إلی ما قال» و «اُنظر إلی مَن قال» .
قال الاستاذ: این مصیبت سنگین و سانحه دشوار را به پیشگاه ولیّ عصر(ارواحنا فداه) و عموم علاقهمندان قرآن و عترت تعزیت عرض میکنیم از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم به برکت ولایت آن امام همام نظام ما, ملت و مملکت ما, دین ما, دنیای ما, جوانهای ما در سایه لطف ولیّ الهی از هر گزندی مصون و محفوظ بمانند و دشمنان اسلام مخصوصاً استکبار و صهیونیسم و اهانتکنندگان به پیشگاه مقدّس حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مخذول و منکوب باشند.
......... بازیگریِ مشئوم و زشت و قبیح و پلشت همان است که با سینما و فیلم به وجود مبارک پیامبر اسلام(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) توهین کردند عدّهای هم به عنوان آزادی بیان جلویش را باز گذاشتند میدانید بین آزادی که بسیار منزّه و مقدس است با رهایی که بسیار پلید است فرق است اینها ﴿وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً﴾ این کلمه وِلنگار یک کلمه بسیطی نیست یک کلمه مرکب است یک واژه نیست دو واژه است آدمی که میانگارد وِل است به او میگویند ولنگار این اِنگاره او, انگیزه او این است که وِل است هیچ حساب و کتابی در عالم نیست این را میگویند ولنگار الآن نظام غرب گرفتار این ولنگاری است این میپندارد, انگاره او, انگیزه او, اندیشه باطل او این است که باید وِل باشد این را میگویند ولنگار آن وقت این ولنگاری را به صورت آزادی در آوردند آزادی یک اصل مقدس است مگر می شود کسی به حیاتبخش خودش اهانت بکند مگر میشود به کسی که آمده آزادی به بشر داده آمده بشر را از زمین به آسمان برده اهانت کرد مگر میشود انسان دهانش را باز کند به کسی که از طرف آفریدگار او آمده و حیاتبخش اوست اهانت کند اینها به الله به وحی الهی به آورنده وحی اهانت کردند که امیدواریم همان تهدیدهای الهی دامنگیر اینها بشود ذات اقدس الهی همه اینها را مخذول کند همه اینها را منکوب کند بیداری اسلامی خاورمیانه به ثمر نهایی خود برسد خطر استکبار و صهیونیسم هم به خود آنها برگردد.
قال الاستاذ: ...... نتیجهای را خدا در قرآن کریم گرفته و آن این است که میفرماید ما گاهی در فشار قرار میدهیم اینها نمیفهمند چه کسی اینها را فشار داده گاهی وضع مالیشان را روبهراه میکنیم نمیفهمند چه کسی وضع مالی اینها را خوب کرده ما قدری اینها را فشار میآوریم گاهی با مرض گاهی با مشکلات مالی که ضراعت کنند ضراعت و تضرّع یعنی ناله و لابه فرمود: ﴿أَخَذْنَا أهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَرَّعُونَ﴾ تضرّع کنند ناله کنند لابه کنند بگویند «یا الله» اما هیچ به این فکر نیستند به هوش نمیآیند ما فشار دادیم که بگویند «یا الله» بیایند به طرف ما اصلاً نمیفهمند چه کسی اینها را فشار داد فقط به فکر قرصاند! خدا میفرماید ما گاهی فشار میدهیم که اینها در عین حال که میروند به طرف دارو, دعا را فراموش نکنند این دعا چندین اثر دارد در درمان یک بیمار انسان غافل میگوید من بیمار شدم رفتم نزد طبیب اما خب نزد کدام طبیب بروی چه کسی فکرت را هدایت بکند که نزد طبیب حاذق بروی (این یک) گاهی اشتباهی میروی گاهی بجا, انواع بیماری زیاد است طبیب هم معصوم نیست چه کسی فکر طبیب را هدایت میکند به تشخیص بیماری (این دو) بعد از تشخیص بیماری چه کسی فکر طبیب را هدایت میکند به تشخیص داروی معالج (این سه) بعد از تشخیص شما که میخواهی مراجعه کنی به کدام داروخانه مراجعه میکنی که داروی تاریخ مصرف گذشته را به شما ندهد و در پیچیدن نسخه اشتباه نکند (این چهار) در هنگام مصرف کردن چه کسی فکر آن پرستار را هدایت میکند که دارو را اشتباهی ندهد (این پنج) چه کسی بیمار را مزاج و دستگاه گوارشی بیمار را پذیرای درمان میکند (این شش) لحظه به لحظه هدایتی میطلبد البته یک وقت کسی عیسای مسیح است یا از اهل بیت(علیهم السلام) است با یک حمد مشکل را حل میکند آن البته معجزه است آن کرامت است اما حداقل این دعاهایی که میکنیم این است که این چند عَقبه کئود اشتباه نشود شما گاهی میبینید میگویند ببخشید فلان پرستار اشتباه کرد یا فلان طبیب اشتباه کرد یا فلان داروساز اشتباه کرد یا فلان داروفروش اشتباه کرد خب چه کسی حافظ این فکرهاست یعنی انسان خودش میتواند معصومانه تصمیم بگیرد یا راهنما میخواهد فرمود ما قدری فشار دادیم اینها بگویند «یا الله» نگفتند, ﴿أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ﴾ تا ناله کنند نشد, انبیا آمدند گفتند نشد وعّاظ و علما گفتند نشد ما هم فشار آوردیم که بشود نشد, بعد ﴿ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ﴾ فراوانی نعمت, آب فراوان, باران فراوان, آفتاب مناسب اینها را غرق نعمت میکنیم در این نعمت میگیریم ﴿فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً﴾ پس هر شیئی بدن و بدنهای دارد و یک روحی اگر کسی مؤمن بود از قرآن هم بدن و بدنهاش را محور بحث ادبی قرار میدهد نکات ادبی استفاده میکند هم از جان آیات قرآن نکته اخلاقی, عرفانی, فقهی, اصولی استفاده میکند این همان تدبّر در آیات قرآن کریم است وگرنه آن کسی که شاهد مثال میخواهد برای رفع و نصب و جرّ و اعراب و بناء آنکه دیگر تدبّر در قرآن نیست این تدبّر در عربی مبین است که از جامعالشواهد ساخته است کتاب تکوین هم همین طور است فرمود ما خیلیها را آزمودیم اینها حالت فشار را دیدند حالت رفاه را دیدند به جای اینکه بفهمند که مدیر و مدبّری هست میگویند ﴿قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ﴾ گذشتهها هم همین طور بودند گاهی وضعشان بد بود گاهی وضعشان خوب بود ما هم گاهی وضعمان بد است گاهی وضعمان خوب است اما یعنی ـ معاذ الله ـ تصادف است شانس است؟! این به جای اینکه موحّدانه فکر کند به شانس تن در میدهد شانس از خرافیترین خرافات است شانس یعنی چه؟! بخت یعنی چه؟!
قال الاستاذ: (بخشی از سخنان خضرت استاد در دیدار با مسئولین وزارت اقتصاد)
{ قرآن بر سر با نفرین علی (علیه السلام)/بعضی ها فقط به درد دعای کمیل میخورند!!/اداره مملکت یعنی اداره مملکت!!/منتها کسی میخواهد که از این استعداد حداکثر بهره را ببرد./ لازمه اقتصاد مقاومتی/ چگونگی اخذ مالیات }
مسئله اقتصاد بعد از اعتقاد جزء مهمترین عناصر استقلال سیاسی یک مملکت است وقتی شما(مسئولین وزارت اقتصاد) عهدهدار دریافت مالیات هستید این مالیات بر درآمد است باید راه درآمد را هم ـ انشاءالله ـ به ملّت بزرگ و بزرگوار ایران اسلامی ارائه کنید تا در تحصیل درآمد هم تلاش و کوشش بکنند و آنگاه آنها مشتاقانه این مالیات را بپردازند.
اقتصاد مقاومتی یک ستون فقرات میخواهد و آن دین است برخی از این جانبازان عزیز نزدیک سی سال است که به عنوان قطع نخاعی در آسایشگاه هستند که من یک بار رفتم به عیادت اینها بلکه به زیارت اینها بعد آمدم کنار و قدری گریه کردم و بعد دیگر رویم نشد بروم به عیادت اینها! اینها مردان الهیاند اینها به مراتب قویتر از شهدای صدر اسلاماند این روحیه این کشور را حفظ میکند اما مادامی که ما با عُرضه نه بیراهه رفته باشیم نه راه کسی را بسته باشیم! اما اگر اختلاس و امثال آن پیش بیاید اگر ـ خدای ناکرده ـ فشاری بیاید تحملش سخت است برای اینکه اقتصاد مقاومتی, ستون مقاومت میخواهد ستون مقاومت هم همان اعتقاد است، وقتی کسی این فساد را ببیند این ناهنجاری را ببیند خب تحمل نمیکند, بنابراین ما باید مواظب باشیم که بعضیها فقط به درد دعای کمیل میخورند در برابر جنگها و حملهها نمیتوانند بایستند ما اگر توانستیم اقتصاد مقاومتی را در کنار اعتقاد پیوند بزنیم راه درآمد را توسعه میدهیم بعد مالیات میگیریم حقّ مشروع دولت هم است مردم هم کاملاً جانانه تسلیم میکنند اگر هم یک وقت نبود, همه تحمل میکنند اما اگر باشد و نابسامان باشد تحملپذیر نیست!
در
همین راستا مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف کافی بیانی را از وجود مبارک
پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل میکنند که وجود مبارک پیغمبر به خدای
سبحان عرض میکند «اللهمّ بارک لنا فی الخبز و لا تفرّق بیننا و بینه فلولا الخبزُ
ما صُمنا ولا صَلَّیْنا ولا أدَّینا فرائضَ ربِّنا عزّوجلّ» یعنی خدایا بین ما و
نان ما جدایی نینداز منظور از نان, اقتصاد است نان یعنی اقتصاد مملکت عرض کرد خدایا
بین مسلمانها و نان آنها, اقتصاد آنها جدایی نینداز زیرا اگر بین مسلمین و نان
آنها جدایی افتاد دیگر دینداری مشکل است بنابراین ما قبل از اینکه از درآمد, مالیات
بگیریم باید راه تحصیل درآمد را هموار کنیم نباید بگوییم ما مسئول گرفتنیم دیگری
مسئول تغییر است هر دو یک واقعیت است این گردهماییها این مشورتها این شورای
اداریها برای همین است که انسان با هماهنگی کشور را اداره کند اگر ما مشکلی دیدیم
به مسئولان دیگر هم گزارش بدهیم طوری باشد که دیگر کسی در کارخانه را نبندد و
عدهای از کارگرها را بیرون بکند.
آن اعتقاد است که اصل است از صدر اسلام تاکنون هم همین طور
بود حالا نیازی به تاریخ گذشته ندارد این جنگ ده ساله را ـ برای اینکه هشت سال دفاع
مقدس بود دو سال جنگ داخلی بود ـ مردم تحمل کردند و این به سبب اعتقاد بود و اما
اگر ـ خدای ناکرده ـ این اعتقاد آسیب ببیند, ببینند با دین دارد بازی میشود اگر
آدم آن اصل را آن ستون فقرات را از دست داد به آدمِ کمرشکستهای که ستون فقراتش را
از دست داد با نصیحت نمیشود گفت قیام کنید؛ انسانِ کمرشکسته، با سخنرانی بلند
نمیشود باید حواسمان جمع باشد!
بیان نورانی حضرت
امیر(سلام الله علیه) این است که «مَن وجدَ ماءً و تُراباً ثم افتقر فأبعده
الله» فرمود کشوری که آب دارد خاک دارد مع ذلک فقیر و محتاج باشد خدا آن را از
رحمت دور بدارد این نفرین علی است!
نفرین علی دیگر به مراتب بالاتر از دعای ماست صریح فرمود: «مَن وجدَ ماءً و
تُراباً ثم افتقر فأبعده الله» ملّتی که آب دارد خاک دارد ولی محتاج است خدا او را
از رحمت خود دور کند! حالا شما بیا قرآن به سر بکن در برابر نفرین علی، نمیشود!
این ملت, ملت بزرگی است و اسلام اینها را بزرگ کرده این استعداد را دارد منتها کسی میخواهد که از این استعداد حداکثر بهره را ببرد. داستانی است که معروف است عمرو بن مَعدی کرب از سلحشوران بنام بود شمشیری داشت به نام صمصامه, صمصامه عمرو بن مَعدی کرب در جنگها معروف بود خلیفه وقت از او خواست که شما این صمصامه را این شمشیر برنده را برای من بفرستید او فرستاد آن خلیفه چند بار آزمود دید که این شمشیر خیلی کارآیی ندارد و کارآمد نیست برای او نامهای نوشت که این شمشیر آنطور که شهرت دارد نیست او در جواب این مضمون را نوشت که «بَعثت إلیک بالسیف لا بالساعد» من شمشیر دادم بازو که ندادم! بازوی عمرو بن مَعدی کرب میخواهد که از این شمشیر حداکثر استفاده را ببرد. ایرانی منهای اسلام همان شمشیر معدی کرب است ایرانیِ با اسلام همان بازوست.
بنابراین ما باید دو کار کنیم یکی اعتقاد را که آن ستون اصلی است حفظ کنیم یکی اقتصاد را که یک ستون فرعی است حفظ کنیم اگر ما میشنویم فلان کارخانه کارگرها را بیرون کردند باید راهحل پیدا کنیم یا فلان کارخانه در آستانه تعطیلی است باید راهحل پیدا کنیم.
قال الاستاذ: از بیانات نورانی وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این بود که همّتتان بلند باشد تنها به این فکر نباشید که خدایا فلان مریض را شفا بده از خدا بخواهید فهم این مردم, اعتقاد مردم, اقتصاد مردم, فهم این سران را(سران جنبش عدم تعهد) اینها را هم اضافه بکن فرمود: «إنّ الله جوادٌ یُحبّ الجود و معالی الامور و یَکره سَفسافها» خدا همّت بلند, فهم بلند, اینها را دوست دارد بعد از اینکه مسئله نظام را, کشور را, مملکت را, جهان اسلام را خواستیم آن وقت حوایج شخصی خودمان را هم بخواهیم این طور نیست که کم بیاید این طور نیست که برای ذات اقدس الهی کم بیاید.