فرق بین «قطع» و «انقطاع» یا «کمال انقطاع»، همان امتیاز بین مقام «فنا» و «فنای از فنا» است که مایه «بقای بعد از فنا» و «صحو بعد از محو» است؛ چنانکه برخی رکوع را «فنا»، و سجود را «فنای از فنا» دانستند، و چنین سروده اند:
در خدا گم شو کمال این است و بس (فنای اول) ******** گم شدن گم کن وصال این است و بس (فنای دوم)
اسلام چنین نوید می دهد که حکومت پهنه زمین و گستره زمان آینده به دست وارستگان آزاده از هر گونه رذیلت قرار میگیرد؛ تا هم به ستم ظالمان پایان بخشوده شود، هم سطح زمین از تباهی طاغیان تطهیر گردد، هم طبقه محروم از فقر رهایی یابد، هم شکمبارگی مُترفان فراموش گردد؛ ﴿و نُرید أن نَمنَ علی الذین استضعِفوا فی الأرض و نَجعَلَهُم أَئمَّةً و نَجعَلَهُم الوارثین﴾ ، ﴿... أنّ الأرضَ یَرِثُها عبادی الصالحون﴾.
نتیجه نگرش الهی به جهان خلقت، همانا به آینده خوش بین بودن و با هر ظلمی مبارزه نمودن و زمینه صلح جهانی را فراهم کردن و به هدف والای بشری معتقد بودن و از هر گونه یأس و نا امیدی نجات یافتن و در مقابل پیشرفت سلاحهای اتمی و جنگ ستارگان، مقاومت کردن و به انتظار مُصلح آزاده جهانی بسر بردن و در زمان ظهور وی از هیچ نثار و ایثاری دریغ نکردن و برای استقرار حکومت آن انسان کامل و خلیفه خدا در زمین جهاد و اجتهاد نمودن و ذائقه تلخ تهیدستان را با براندازی توانگران زر اندوز شیرین کردن و سر انجام، آفریدگار جهان را با تعدیل نظام بشری خشنودساختن خواهد بود. بامید آن روز بهروز و به انتظار ظفر عدل بر ظلم و اهتزاز پرچم قسط بر فراز هر کاخ و کوخ!
قال الاستاذ: در درون ما دو دستگاه کاملاً جداست یکی عقل نظر است که حوزه و دانشگاه با
آن کار میکند و با آن میفهمند چه چیزی حق است و چه چیزی باطل، چه چیزی
صدق است چه چیزی کذب، چه چیزی خیر است چه چیزی شرّ و چه چیزی حسن است و چه
چیزی قبیح، یکی هم عقل عملی است که با آن نیرو آن فهمیدهها پیاده میشود
که این کار مسجد و حسینیه است نه کار حوزه و دانشگاه. آنجا که انسان در
پیشگاه خدای سبحان سر به خاک میمالد و اشک میریزد و از او فیض دریافت
میکند آن محدودهٴ عقل عملی است که «ما عُبد به الرحمن و اکتسب به
الجِنان».
همانطوری ما که چشم و گوش داریم و با چشم و گوش خطر را میبینیم یا
میشنویم ولی با شنیدنِ خطر یا دیدن خطر نجات پیدا نمیکنیم بلکه با دست و
پا باید خود را از خطر برهانیم لذا اگر کسی عقرب و مار را دید ولی دست و
پای او فلج یا بسته بود این حتماً مسموم میشود و نباید به او اعتراض کرد
که مگر ندیدی؟ چون چشم که فرار نمیکند بلکه پا فرار میکند که آنهم بسته
است. شیطانِ در درون ما که جنگ متوسط است تمام کوشش او این است که عقل
عملی را فلج کند و دست و پای آن را ببندد و اسیر بگیرد.
بیان نورانی امیر مؤمنان(سلام الله علیه) که فرمود:«کَم مِن عقلٍ أسیر تحت
هوی أمیر» همان عقل عملی است که شیطان این را می خواهد فلج کند.یک عالِم
ممکن است سخنرانی خوبی بکند یا مقاله خوبی بنویسد یا کتاب خوبی بنویسد و
درس خوبی بگوید ولی در موقع عمل ممکن است پایش بسته باشد و سرّش هم این است
که حوزه و دانشگاه کار علمی انجام میدهند نه کار اخلاقی! اگر ما میبینیم
در برابر فرمان الهی کم میآوریم معلوم میشود پای ما بسته است.اخلاق این
است که انسان مواظب باشد اسیر نشود یا اگر اسیر شد خود را آزاد بکند.
انجام روزه قضا برای دیگری توسط فردی که خود نماز و روزه قضا بر عهده دارد چه صورت دارد؟
جواب:
1. اگر نیابت از دیگری موجب ضیق یا فوت تکلیف خود نمیشود جایز است.
2. و اگر موجب آن باشد هر چند حرام است ولی قضای [از] دیگری صحیح است.
12 آذر 87 جوادی آملی
(منبع استفتائات حضرت استاد)