به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

استفتا دیرکرد

قال الاستاذ:
 اگر شخصی وجهی را به عنوان قرض به کسی بدهد و تأخیری در دریافت وجه به عمل آید آیا شخص طلبکار مجاز است مبلغی را به عنوان تأخیر مطالبه نماید یا دریافت وجه اضافه ربا و حرام است؟


پاسخ:
1: در صورتی که تأخیر ادای دین برای عدم قدرت بدهکار باشد و در اوّلین فرصت آن را تأدیه کند، طلبکار حق دریافت مبلغ زائد ندارد.

2: در صورتی که تأخیر ادای دین عمدی بوده و موجب خسارت طلبکار شود، وی حق دریافت مبلغ زائد را از بدهکار دارد.
3: صِرف تأخیر ادای دین خسارت طلبکار محسوب نمی‌شود.

                                             جوادی آملی، 28/آبان/1386

استفتا تراشیدن ریش


قال الاستاذ:

حکم تراشیدن ریش و گرفتن اجرت آن چیست؟

پاسخ:

 الف) احتیاط واجب، ترک تراشیدن ریش است.‏

ب) احتیاط لازم، نگرفتن اجرت، براى تراشیدن ریش است.
                                     جوادى آملى ١٢/تیر/٨١.
آیا ریش‌تراشی موجب فِسق بوده و با جایگاه قاضی, امام جماعت و امثال آن سازگار می‌باشد؟

اصرار بر تراشیدن موجب فسق و مانع تحقق عدالت است.

                                      جوادی آملی 12/آذر/1387

تصویر ذبح قربانی در بیت حضرت استاد


(صفحه نخست به یاد استاد)

حضور حضرت استاد در محل قربانی کردن گوسفند در بیت معظم له.

(تصویر مربوط به سالهای قبل است)


حج با هواپیما و شتر

قال الاستاذ

کمترین درجه حج و مکه مال کسی است که با هواپیما می‌رود و در هتل ساکن می‌شود و از این‌ها معلوم نیست کاری ساخته باشد، از کسانی کار ساخته است که پیاده و پابرهنه و اتوبوس‌سوارها و مینی‌بوس‌سوارها هستند، به ابراهیم فرمود این‌ها بیایند، «وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ»

خدا در برابر اغنیا تعبیر تندی کرد و فرمود « وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا» اما به حضرت ابراهیم(ع) فرمود بگو که آن‌ها که پابرهنه هستند و سوار شتر و اسب لاغر هستند بیایند، تا بشود قیام برای مردم، قیام برای مردم مال هتل‌نشین نیست، مگر استثنا، بلکه مال مردم پابرهنه است، اگر برائت از صهیونیست و تکفیری‌ها است، پابرهنه‌ها می‌توانند انجام دهند.

همه باید درک کنند که امروز در عرفات تنها سخن از مشرکین نیست، بلکه از شرک و نفاق، صهیونیست، سلفی و تکفیری از همه این‌ها باید برائت جست و این‌ها برای اسلام و مؤمنان خطر هستند و به مشرکان بهانه می‌دهند، الان سوریه و جاهای دیگر این طور است به این دلیل که تکفیری آن‌ها را به این جا کشانده است، تا صدا از کعبه بلند نشود، صدا به جایی نمی‌رسد، مکه را باید دریافت، این پیاده‌ها و پابرهنه‌ها را باید دریافت، آن محدوده‌های میقات تا مسعی و مروه را باید توسعه داد تا همه بیایند.

فرق عالم و عوام (جاهل) درس خوانده

قال الاستاذ:

«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ» خدای متعال انسان را به اصول سه‌گانه دعوت می‌کند، می‌فرماید به مردم بگو که من مردم را به یک چیز موعظه می‌کنم، این موعظه با سخنرانی و سخندانی تفاوت دارد، اگر فرد توانایی عرضه داشت و مخاطب خود را جذب به سوی خدا کرد، آن موعظه است، خداوند واعظ است، پیامبر(ص) واعظ است، این‌که می‌بینید سخنرانی‌های ما کم اثر دارد، برای این است که ما یک چیزی را حفظ کردیم و برای مردم می‌خوانیم، این همه افراد که در بدر، حنین و خیبر جانفشانی کردند، سابقه بت‌پرستی داشتند و پیامبر(ص) آنان را جذب کرد، می‌فرماید بگو من شما را جذب می‌کنم به سوی خدا و آن رعایت اصول سه‌گانه است، اول این‌که بدانید خدایی هست و فکر کنید که با او باید چه رابطه‌ای داشته باشد.

بسیاری از بزرگان ما قبل از این‌که مطالعه کنند، فکر می‌کردند، کتاب‌خانه امام خمینی(ره) و مرحوم علامه طباطبایی زیاد نبود، آنان پیش از مطالعه فکر می‌کردند، این طور نیست که انسان همین‌طور که وارد منزل شد، کتاب را باز کند و شروع به خواندن آن بکند.

یک وقت انسان عوام است که آن بحث دیگری است، اما یک وقت انسان محقق درس‌خوانده است، محقق درس‌خوانده تعاملی با کتاب دارد، یک مقدار فکر می‌کند، با فکر خود و عرضه خود سراغ کتاب می‌رود و با مؤلف گفت‌وگو می‌کند و آن گاه عالم می‌شود، نه عوام درس‌خوانده، اگر کسی که عوام بود و درس خواند عالم نمی‌شود، عالم کسی است که فکر کند و با صاحب کتاب تعامل کند، اگر محقق شد، می‌تواند خودش کتاب بنویسد و نوآوری داشته باشد، این می‌شود چشمه که اگر این کار را بکند، چشمه‌های حکمت از درونش می‌جوشد.

یا باور نکردیم یا .....

قال الاستاذ:

«قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ»

اگر کسی مؤمن باشد و انفاق کند  خداوند مال انفاق شده را برای وی جایگزین می‌کند، بر همین اساس انفاق مانند نهر روان است، وجود مبارک امام جواد(ع) فرمود اگر کسی باور کرد که صدقه دادن و انجام وظیفه همان آن و همان لحظه خدا جایش را پر می‌کند، دستش در صدقه دادن باز است، منتها ممکن است انسان بعدها بفهمد، خدای متعال فرمود «إن مع العسر یسرا»، یعنی در حقیقت در درون هر سختی آسانی نهفته است، عسر معرفه است اما یسر دوباره آمده و هر بار نکره، یعنی عسر یکی است اما یسر دو برابر، ما یا باور نکردیم یا سختمان است که تحمل کنیم.


سعه و ضیق رزق به دست دیگری است، اگر انسان چیزی را در راه خداوند انفاق کند، خداوند فورا جای آن را پر می‌کند و او خیرالرازقین است و می‌داند کی بدهد، چگونه بدهد؟ چه اندازه بدهد، چه حالتی بدهد،  خدا باالقول المطلق خیرالرازقین است و از دیگران هم کاری ساخته نیست.

درس اخلاق 10مهر92

قال الاستاذ:
مردگان را به لا اله الا الله قسم دهید خبری از آنطرف به شما دهند!! .....  این چنین نیست که ما بگوییم «کانرا که خبر شد خبری باز نیامد»خیر، آن را که خبر شد خبری هم باز آمد، حالا ما نتوانستیم استخبار کنیم.....
فرمایشات اخلاقی حضرت استاد در جلسه درس خارج فقه10مهر92 که عینا تقدیم می شود

 



قال الاستاذ:
.....حالا چون روز چهارشنبه است یک مقدار بحث‌هایی که قبلاً داشتیم از آنها هم یادی کنیم. این روایت نورانی را از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردند که در صحنه قیامت که اعمال را می‌سنجند، مرکب عالم را با خون شهید می‌سنجند و وزن مرکب عالم سنگین‌تر از خون شهید است ﴿وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ﴾ که با حق سنجیده می‌شود، آن حقی که در خون شهید است با حقی که در مرکب عالم است این دو با هم سنجیده می‌شوند. در آن حدیث که از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شد دارد که مرکب عالم سنگین‌تر از خون شهید می‌شود، وزن مداد عالم سنگین‌تر از وزن دم شهید است این در آن حدیث نورانی هست. آنچه که در مباحث فقهی و مانند آن تاکنون مطرح می‌شد، اینها هم در مباحث اخلاقی و حقوقی هم مطرح است.




درست است که کشف حقیقی اعمال در قیامت است اما نموداری از آنها را ما در دنیا می‌توانیم بفهمیم. الآن کسی نماز ظهر و عصر خود را خوانده این می‌تواند بفهمد که این نماز مقبول خداست یا نه، یک صحت داریم که حکم فقهی است که اگر واجد شرایط و اجزا بود و مصون از موانع بود این نماز صحیح است و اعاده و قضا ندارد، این معنای صحت است که حکم فقهی است، اما قبول چیز دیگر است که حکم کلامی است؛ آیا مقبول حق هم شد یا نه؟ آن قبول کامل در قیامت است که انسان آن روز می‌فهمد؛ ولی آن مقدار قبولی که مربوط به دنیاست خود انسان هم می‌تواند بفهمد، برای اینکه خدای سبحان تنها نفرمود نماز بخوانید، بلکه نماز را معرفی کرده و فرمود: ﴿إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ﴾ نماز این است که جلوی بدی را بگیرد. انسان اگر نماز ظهر و عصر را خواند تا غروب چند تا امتحان پیش آمد و او چشم، گوش، زبان، قلم، بنان و بیان خود را به لطف الهی حفظ کرد، این باید خدا را شاکر باشد که نماز او مورد قبول است، باید شکر کند که نماز ظهر و عصر من قبول شد، برای اینکه چند تا امتحان پیش آمد و من سرفراز بودم و اگر خدای ناکرده چند تا امتحان پیش آمد این نتوانست زبان و چشم و دست و پای خود را کنترل کند این باور کند که نماز او مقبول نشد، گرچه صحیح است. آن تشخیص کامل مربوط به معاد است، اما آثاری که ذکر کردند بالأخره آدم می‌تواند بفهمد، این مقدار هست. جریان وزن خون شهید و همچنین وزن مرکب عالم اینها آن حقیقتی دارد که ﴿وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ﴾ نه «و الوزن حقٌ». مرتب ملاحظه فرمودید که این آیه سوره «اعراف» نمی‌فرماید که وزن در قیامت هست، می‌فرماید وزن حق است، ما در میزان، در ترازو سه اصل داریم: یک میزان و ترازوست دو کفه دارد که در یک کفه وزن و در کفه دیگر موزون می‌گذارند. کسی بخواهد یک نان تهیه کند چکار می‌کند؟ سنگ را در یک کفه می‌گذارند و نان را در کفه دیگر می‌گذارند سپس اینها را با هم می‌سنجند. در قیامت سنگ و آهن و دماسنج و «میزان الحراره» و اینها نیست، یک طرف ترازو حقیقت است و یک طرف ترازو نماز و روزه و اعمال و عقاید و اخلاق ما، ﴿وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ﴾ نه «والوزن حقٌ» وزن؛ یعنی «ما یوزن به شیء» در دنیا وزن سنگ است، اگر ما بخواهیم پارچه را بسنجیم وزن آن همان متر است، حرارت بدن را بسنجیم وزن آن همین «میزان الحراره» است، دمای هوا را بسنجیم وزن آن یک چیز دیگر است؛ برای هر چیزی یک وزنی است، وزن هم آن واحد سنجش است، واحد سنجش عقاید و اخلاق و اعمال در قیامت حقیقت است، ﴿وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ﴾. حالا یک طرف حق می‌گذارند و یک طرف خون شهید، یک طرف وزن می‌گذارند و یک طرف مرکب عالم، اگر خود این موزون‌ها را با هم بسنجند ـ حالا که مشخص شد ـ یک طرف خون شهید را بگذارند و یک طرف مرکب عالم، طبق بیان نورانی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: وزن مرکب عالم سنگین‌تر از خون شهید است، حالا آن اسرار الهی را انسان در قیامت می‌فهمد، در دنیا بالأخره یک گوشه آن را می‌تواند آدم تشخیص دهد. به ما گفتند که این زیارت‌ها تنها برای ثواب نیست، خیلی از این بزرگان ما شاگردان قبرستان بودند، از آنها سؤال می‌کردی این حرف را از کجا یاد گرفتید؟ چه کسی به شما گفته است؟ می‌گفتند قبرستان. آدم قبرستان می‌رود برای اینکه برای پدر و مادرش طلب مغفرت کند یا خودش چیزی یاد بگیرد؟ گفتند برای پدر و مادرت طلب مغفرت کن، برای مؤمنین طلب مغفرت کن که حمد و سوره و آیات و اینها را می‌خوانی برای آنهاست، اما خودت هم یک دعا کن، با آنها حرف بزن، به آنها قسم بده، به آنها بگو شما را به «لا اله الا الله» قسم بگویید آن‌جا چه خبر است؟ این یعنی چه؟ «یَا أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» ای «أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» شما را به «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» قسم بگویید آن‌جا چه خبر است؟ این مدرسه است. آدم برود قبرستان و برگردد چیزی یاد نگیرد خسارت است. آن دعاها و طلب مغفرت به این علت است. اینکه می‌بینید مرحوم آقای قاضی و بزرگان بخشی از عمر را شبانه روز در قبرستان می‌گذراندند همین بوده، مدرسه است. این‌‌چنین نیست که ما بگوییم «کانرا که خبر شد خبری باز نیامد»خیر، آن را که خبر شد خبری هم باز آمد، حالا ما نتوانستیم استخبار کنیم، بالأخره این حرف‌ها هست. به ما گفتند که زیارت‌نامه بخوانید ـ حالا درباره اهل بیت و اینها که حسابشان جداست ـ زیارت وارث بخوانید سایر زیارات بخوانید.

همتایی محصول دنیا خون شهید و مرکّب عالِم

ما عرض ادبی که به شهدا می‌کنیم چه می‌گوییم؟ می‌گوییم «طِبْتُمْ‏ وَ طَابَتِ‏ الْأَرْضُ‏ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ» شما طیّب هستید، هر جایی که شما بیارمید آن‌جا را طیّب می‌کنید، اگر اینها طیّب‌ هستند و جایی که آرمیده‌اند آن‌جا را طیّب می‌کنند، صغرای مسئله حل است، کبرای مسئله در قرآن بیان فرمود که: ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾، پس خون شهید طیّب است، آن جا را سرزمین را طیّب می‌کند و سرزمین طیّب میوه‌های طیّب می‌دهد. اینکه می‌بینید شما در ایران اسلامی در فلان شهر این همه حافظ قرآن پیدا شد، این همه حافظ نهج‌البلاغه پیدا شد، این همه احکام عبادی پیدا شد، این همه اعتکاف پیدا شد، اینها میوه‌های طیّب و طاهر همین شهداست. حالا اگر عالمی در یک شهری زندگی کرد و او این آثار را داشت، خدا را شاکر باشد که مرکب او کم‌تر از خون شهید نیست، یک عالمی در یک شهری که دارد زندگی می‌کند، این هم «طاب» خودش و «طابت الارض التی هو یعیش فیها» و از آن سرزمین برکات فراوانی دارد. ما عالمانی داشتیم که اثر آنها در زمان حیات خودشان به اندازه اثر یک امامزاده بود، طلبه‌های خوبی تربیت کردند، این طلبه‌هایشان ممکن بود متوسط باشند و خیلی عالی نباشند، اما فضلشان متوسط بود نه تقوای آنها، تقوایشان صد درصد بود. یک عالمی که سواد او متوسط است و تقوای او و طهارت او صد درصد این یک شهر بزرگی را اداره می‌کند، مگر مردم از علم علما استفاده می‌کنند؟ این حوزه‌ها و دانشگاه‌ها هستند، وگرنه مردم از اخلاق و روش و سیره و از عمل او استفاده می‌کنند، مردم که می‌بینند این بزرگوار طیّب و طاهر است با همین طهارت او دارند به سر می‌برند، حالا بر فرض شما شدید علامه طباطبایی، باید در حوزه باشید و تدریس کنید و کتاب بنویسید، دیگر به درد شهر خودتان که نمی‌خورید یا شدید شیخ انصاری، اگر کسی در آن حد شود که به درد مردم نمی‌خورد این فقط در حوزه‌ها باید بنشیند و تدریس کند و کتاب بنویسد. پس یک سواد متوسط، یک تقوای صد درصد، تقوا را نمی‌شود گفت 95 درصد، برای اینکه آن پنج درصد خالی مشکل ایجاد می‌کند. اگر این شد از آن طرف به ما فرمودند که مرکب عالم سنگین‌تر و وزین‌تر از خون شهید است، لااقل در سطح خون شهید؛ شهید هم این است که «طِبْتُمْ‏ وَ طَابَتِ‏ الْأَرْضُ‏ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ». چطور یک عالمی در این شهر زندگی می‌کند و آن شهر را طیّب و طاهر نکند؟ اگر کسی در یک شهری زندگی کرد و خروجی آن شهر اعتکاف جوان‌ها بود، حفظ قرآن بود، حفظ عفاف بود، حفظ حجاب بود، حفظ امنیت بود، حفظ سازگاری با نظام بود و مخالفتی نبود اینها باید خدا را شاکر باشند که «طاب و طابت الارض التی هو یعیش هو فیها» اینها را می‌شود در دنیا فهمید، اینها به صورت اسرار آن عالم نیست، البته آن رازهای نهایی‌ آن در قیامت روشن می‌شود، اما در دنیا این آثار هست، وقتی ملزوم را به ما گفتند لازم را عقل کشف می‌کند، لازم را به ما گفتند ملزوم را عقل کشف می‌کند که امیدواریم خدای سبحان این توفیق را به همه شما بزرگواران حوزویان عطا کند که نوری برای جامعه ما باشید.

«والحمد لله رب العالمین»

دیدار دکتر توفیقی با حضرت استاد


قال الاستاذ:


* در سفر رئیس جمهور ایران به سازمان ملل، رئیس جمهوری ایران در سازمان ملل یک سر و گردن از رئیس جمهور آمریکا بالاتر بود و این به برکت اقتدار جمهوری اسلامی است که حاصل خون شهدا و مجاهدتهای امام راحل است.

 

* اصل ضرورت احترام و ادب به دیگران به ویژه در عرصه بین الملل  در سخنرانی رییس جمهور در سازمان ملل رعایت شد.

 
* رییس جمهور در تماس تلفنی کاخ سفید نیز با نهایت سربلندی پاسخ رییس جمهور آمریکا را داد.


* دانشگاه را دانش می سازد و تا دانش اسلامی نشود دانشگاه اسلامی نخواهد شد.

* این‌که تنها به رعایت احکام شرعی و انجام عبادات از سوی دانشجویان بسنده کنیم چون این امر فقط به مسلمان پروری کمک می‌کند و به اسلامی شدن علوم کمکی نمی‌کند.

* آنچه ما را در انقلاب و دوران دفاع مقدس پیروز کرد تمسک جستن به اسلام و مکتب تشیع بود.








بخشی ازسخنان حضرت استاد در دیدار با دکتر توفیقی