به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

خواسته حضرت استاد از ورزشکاران در دیدار با بهداد سلیمی

قال الاستاذ: کسانی که واقعا احساس دین به این نظام می کنند باید ادای دین کنند و هر کس به هر طریق که قادر است باید در حفظ خون پاک شهدا بکوشد و ورزش یکی از این راه هاست.

 ما برای اینکه بتوانیم کسانی که به ورزش علاقمند هستند را به نظام اسلامی، اخلاق و دین جذب کنیم از ورزشکاران عزیز پاکدامنی، ادب و دینداری می خواهیم.

تفاوت اهتزاز پرچم جمهوری اسلامی در میادین ورزشی با اهتزاز پرچم دیگر کشورها در این است که پرچم جمهوری اسلامی پرچمی الهی، توحیدی و مزین به نام "الله" است و نیز سرود ملی ما پیام شهدا است و اهتزاز این پرچم همراه با سرود ملی جمهوری اسلامی ایران نام خدا و پیام امام و شهدا را احیاء می کند.

بخشی از سخنان حضرت استاد در دیدار با بهداد سلیمی

وقتی تلویزیون جای مسجد را بگیرد

قال الاستاذ: اگر مسجد و حسینیه های ما معمور بود هرگز این مشکلات (بی اخلاقی ها) را نداشتیم، از تلویزیون کار مسجد ساخته نیست، همین حرف ها را در تلوزیون می زنیم و کم اثر دارد اما در مسجد و حسینیه که می گوییم با چند تا اشک و با توبه همراه است؟!، کار مسجد و حسینیه را فقط مسجد و حسینیه می کند، از این شیشه کاری ( کار زیاد وبا اثری) ساخته نیست.

گناه زنجیری است در گردن عقل عملی

قال الاستاذ : انسان یک سلسله نیروهایی دارد که مسئولان و متولیّان اندیشه او هستند و یک سلسله نیروهایی دارد که مسئولان و متولیّان انگیزه او هستند اینکه ما عالِم بی‌عمل داریم برای آن است که مسئول ادراک و اندیشه غیر از مسئول عمل است و اینکه یک عامل بی‌درک هم داریم برای آن است که مسئول عمل غیر از مسئول علم است.

در درون ما شأنی است به نام عقل نظری که مسئول اندیشه است همه علوم حصولی به عهده اوست یعنی تصور، تصدیق، قضیه، تشکیل قیاس اقترانی، قیاس استثنایی، استدلال، برهان همه مربوط به این عقل نظری است که عهده‌دار جزم ، قطع و یقین نظری است و عقل عملی مسئول عزم ، اراده ، نیّت و اخلاص است.

این بیان نورانی امیر مؤمنان(سلام الله علیه) که فرمود: «کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍتَحْتَ هَوی أَمِیرٍ» در صحنه جهاد نفس اوّلین کاری که دشمن بیرون یعنی شیطان و دشمن درون یعنی هوس می‌کند این است که دست و پای این عقل عملی را می‌بندد چون علم فراوان است آنکه مشکل را حل می‌کند جزم نیست آنکه مشکل را حل می‌کند عزم ،اراده ، نیّت و اخلاص است.
عالِم بی‌عمل مانند کسی است که چشم بینا و گوش شنوا دارد ولی دست و پای او زنجیری است،  اگر کسی مار و عقرب را دید و فرار نکرد نباید اعتراض کرد مگر ندیدی چون چشم فرار نمی‌کند باید گفت مگر پایت بسته بود, اگر ما عالِم بی‌عمل داشتیم نباید به او گفت مگر نمی‌دانستی تو که اینها را درس گفتی, باید گفت چرا آن نیروی عزمت را به کار نگرفتی؟

گناه, زنجیری است که به گردن عقل عملی آویخته می‌شود و او را به بند می‌کشد، فنّ اخلاق این نیست که ما را عالِم بکند آن کار حوزه و دانشگاه است اما کار مسجد و حسینیه این است که ما را عاقل کند یعنی «ما عُبد به الرحمن واکتسب به الجنان» را زنده کند.

گالیله سوزی/ باغ وحش منظم

قال الاستاذ: قرآن نام این عمل شنیع (گناه قوم لوط) را هم حتی ذکر نمی‌کند، اما در اروپا این کار را در مجلسشان قانونی می‌کنند، اگر دین باشد و علم نباشد، یعنی دین سرد و جامد و متحجر و بدون تحقیق باشد کارش گالیله‌سوزی است، اگر علم باشد و دین نباشد،‌ جنگ‌های جهانی پیش می‌آید، اروپا که فعلا دارد دمکراسی صادر می‌کند از فشار و ترس است، نه این‌که آدم‌های خوبی باشند، ‌و الا اکنون هم تکیه بر بمب اتم دارند، از بس آدم کشتند دارند به آدمیت نزدیک می‌شوند، این آدمیت هم یک باغ وحش منظمی است، در پاکستان،‌افغانستان، میانمار کشتار راه می‌اندازند، این چه دمکراسی است؟ ‌هیچ ممکن نیست کسی دین را کنار بگذارد و آدم شود،‌ اگر الان هم دستشان برسد همین می‌شود، این که فرمود «أُولَـٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» از این جهت است.


سونامی‌هایی که می‌آید اتفاقی نیست، ‌چندهزار نفر کشته می‌شود، چه کسی به این دریاها یک تشر می‌زند و سونامی به راه می‌اندازد، ‌یک کاسه آب یک دیس را تکان بدهید آب از آن می‌ریزد، ذات اقدس اله اراده کرده یک پنجاه متری شست متری آب اوج می‌گیرد و به ساحل می‌کوبد؛ ‌آنچه در اروپا و در ژاپن اتفاق افتاده اتفاقی نیست.

گناه=ماده انفجاری

قال الاستاذ: در جزای عمل صالح نیامده است که جزاء وفاق با عمل است بلکه لطف الهی شامل می‌شود، ‌در جزای عمل طالح کیفر الهی وفاق است،‌ ما از باطن گناه خبر نداریم، ما ظواهری را می‌شنویم کسی که اصل هستی را به عالم داد انسان نباید در برابر او بایستد، در قیامت روشن می‌شود که این گناه یک ماده انفجاری است، آن معصوم می‌داند که چه خبر است؛ گناه کردن یعنی یک ماده انفجاری را در درون خود جاسازی کردن، ما از جهنم خبرنداریم و اما این مقدار که ظاهر قرآن است خبر داریم، «وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا» ما از جای دیگر نمی‌آوریم هیزم جهنم خود انسان‌های ظالم است، اینها چیزهایی نیست که انسان با عقل بفهمد.

گناهش بر عهده من؟!

قال الاستاذ: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُم مِّن شَیْءٍ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ» این حرف در عوام هم هست که می گویند این کار را بکن اگر گناهی بود پای من! مشرکین می گفتند راه ما را بروید و ما هم گناه شما را به عهده می گیریم که این ممکن است برای عوام خطرناک باشد، خداوند می فرماید هرگز خطای کسی را به عهده دیگری نمی نویسند، هیچ کس نمی تواند اشتباهات علمی و خطیئه های عملی دیگری را تحمل کند، هیچ چیزی در عالم موجود نمی شود که بعد سرگردان شود، کار سرگردان نیست و کارگر را رها نمی کند، «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ»، «کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ»، کار، او را به گرو می کشد، بدهکار باید گرو بدهد اما در مسائل اعتقادی خود انسان در گرو است.

 یک آدم بدهکار باید گِرو بدهد، گرو و وثیقه در مسائل اقتصادی خانه و زمین و فرش و امثال آن است اما در مسائل اعتقادی خود آدم را گرو می‌گیرند. اینکه برخی می گویند می خواهیم {عمل بدی را} ترک کنیم نمی شود،‌ برخی می گویند می خواهیم سحر بلند شویم نمی توانیم ، صحیح است، چون در بند هستند اما اصحاب یمین آزادند،‌ چون وظایف خود را انجام داده اند، حق الله و حق الناس را انجام داده اند و لذا بدهکار نیستند که گرفتار باشند،‌ این تعبیر قرآن کریم مجاز نیست بلکه حق و صدق است.

رابطه مهد کودک و سالمندان

قال الاستاذ: هر کس پدر و مادرش را دوست دارد اما تا یک مختصری خسته شد ببرد خانه سالمندان این جدایی دین از زندگی است، ما ملسمانیم ، بندگی و زندگی‌مان جدا است، مردان الهی بندگی‌شان در زندگی بود، حرف زدن‌های ما اسلامی نیست؛ بندگی ما در زندگی نیست آن که می‌گوید « قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ » یعنی به صورت بنده زندگی می‌کنم.
 
عاق اسم فاعل است یعنی عاصی، عاق والدین شدن یعنی معصیت کردن که گناه کبیره است، پدر و مادر می‌گوید فلان کار را انجام بده اما این کار را انجام نمی‌دهد؛ این معصیت کبیره است، اطاعت از پدر و مادر واجب است، مورد نیاز است، یک وقت پدر و مادر خواهش بی‌جا و تمنای بی‌جا دارد در آن‌جا اطاعت لازم نیست اما گاه در موردی که نیاز دارد به پسر گفته فلان کار را برای من انجام بده و نمی‌رود و پدر را می‌رنجاند یک وقت رنجیده خاطر می‌شود آن می‌شود معصیت کبیره، عقوق والدین از معاصی کبیره است؛ انجام توقع زائد واجب نیست.چه توقعی است الان که بچه‌ها توی مهد کودک می‌روند در نهایت والدین را به خانه سالمندان نسپارند؛ بچه‌ای که عاطفه ندید پدر و مادر را به خانه سالمندان می‌برد، این هفت سالی که بچه بزرگ می‌شود یک دانشکده عاطفه است.

فرار از قضای الهی محال است

قال الاستاذ: این بیان نورانی حضرت امیر سلام الله علیه به ما می فهماند که فرار از قضای الهی محال است،‌ فرمود واعلموا عباد الله ان جوارحکم جنوده و خلواتکم عیونه، اعضا و جوارح شما سربازان الهی هستند، اگر تمام اعضا و جوارح ما سرباز خدای سبحان است، با سرباز که نمی توانیم فرار بکنیم، گاهی خدا با همین سربازها ما را می گیرد، انسان گاهی حرفی می زند یا جایی را امضا می کند که مسلوب الحیثیه می شود، اگر خدا بخواهد کسی را بگیرد با دست و زبان و پای او می گیرد و از جای دیگر لشگر کشی نمی کند مثلا جایی که نباید برود می رود، حرفی که نباید بزند می زند، چیزی را که نباید ببیند می بیند.

 

  از کجا بفهمیم مشکلات پیش آمده کیفر اعمال ما یا آزمون الهی است؟


این شریعت حلال و حرام را مشخص کرده است «الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ»، ذات اقدس اله در درون ما دستگاه قضایی خوبی قرار داده است به نام وجدان و نفس لوامه، شدنی نیست که کسی بخواهد خودش را فریب بدهد ولو این که چندین عذر بتراشد و دیگران را قانع کند ـ « ة» در «بصیرة» تأنیث نیست بلکه برای مبالغه است مثل علامه ـ هرکسی می داند بد کرده است یا نه، ‌در شریعت که مشخص است اگر اهل شریعت هم نبود در بسیاری از مسائل،‌ عقل فجور و تقوا را در اثر الهام الهی می فهمد و بد و خوب را تشخیص می دهد لذا اگر خلاف کرد می فهمد که کیفر است و الا آزمون الهی است.