قال الاستاذ : انسان یک سلسله نیروهایی دارد که مسئولان و متولیّان اندیشه او
هستند و یک سلسله نیروهایی دارد که مسئولان و متولیّان انگیزه او هستند
اینکه ما عالِم بیعمل داریم برای آن است که مسئول ادراک و اندیشه غیر از
مسئول عمل است و اینکه یک عامل بیدرک هم داریم برای آن است که مسئول عمل
غیر از مسئول علم است.
در درون ما شأنی است به نام عقل نظری که مسئول اندیشه است همه علوم حصولی به عهده اوست یعنی تصور، تصدیق، قضیه، تشکیل قیاس اقترانی، قیاس استثنایی، استدلال، برهان همه مربوط به این عقل نظری است که عهدهدار جزم ، قطع و یقین نظری است و عقل عملی مسئول عزم ، اراده ، نیّت و اخلاص است.
این بیان نورانی امیر مؤمنان(سلام الله علیه) که فرمود:
«کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍتَحْتَ هَوی أَمِیرٍ» در صحنه جهاد نفس اوّلین
کاری که دشمن بیرون یعنی شیطان و دشمن درون یعنی هوس میکند این است که دست
و پای این عقل عملی را میبندد چون علم فراوان است آنکه مشکل را حل میکند
جزم نیست آنکه مشکل را حل میکند عزم ،اراده ، نیّت و اخلاص است.
عالِم بیعمل مانند کسی است که چشم بینا و گوش شنوا دارد ولی
دست و پای او زنجیری است، اگر کسی مار و عقرب را دید و فرار نکرد
نباید اعتراض کرد مگر ندیدی چون چشم فرار نمیکند باید گفت مگر پایت بسته
بود, اگر ما عالِم بیعمل داشتیم نباید به او گفت مگر نمیدانستی تو که
اینها را درس گفتی, باید گفت چرا آن نیروی عزمت را به کار نگرفتی؟
گناه, زنجیری است که به گردن عقل عملی آویخته میشود و او را به بند میکشد، فنّ اخلاق این نیست که ما را عالِم بکند آن کار حوزه و دانشگاه است اما کار مسجد و حسینیه این است که ما را عاقل کند یعنی «ما عُبد به الرحمن واکتسب به الجنان» را زنده کند.