به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

کودک 50 ساله /مشکلات پلیس و جامعه / حرکت اتوبوسی حرکت درختی

قال الاستاذ:  در آستانه تحویل سال 91 مردم به فکر تحول دل هستند اما باید بدانیم که تا بالغ نشویم نه مشکلات راهور حل می شود و نه مشکلات جامعه؛ اولین شرط بلوغ فکری است . کسی که نابالغ است در صلاحیت تکلیف قرار نمی گیرد.

اگر از فردی که بلوغ شناسنامه ای او 15 یا  16 سال باشد ببرسیم که بالغ شده اید یعنی چه؟ می گوید نمی دانم تا وقتی که دور خورشید قرآن و عترت حرکت نکنیم کودک هستیم . اگر فردی 50 سال سن داشته باشد یعنی زمین 50 بار دور آفتاب گشته است نه اینکه این فرد توانسته است 50 معرفت را کسب کند.

با ضبط گواهینامه ، ابطال آن یا جریمه نمی توان گفت فردی جان خود را حفظ کند اما وقتی به این فرد بگوییم که خانواده خود و دهها نفر را عزادار نکن او امکان دارد به این موضوع توجه کند. سالانه چند هزار نفر در فروردین کشته می شوند و باید یک برنامه ریزی مناسبی برای خردمند کردن بخشی ازجامعه که کودک هستند انجام شود. با کسی تعارف نداریم و نمی شود از روی بی عقلی چند خانواده را عزادار کرد. اگر دور شمس دین نچرخیم نابالغیم.

 یکی عمرش را برای ورزش خرج می کند اما ورزش حرفه نیست. چگونه حرکت کردن در جامعه بسیار با امنیت است. فردی اتوبوس گونه حرکت می کند و پس از 20 سال فعالیت اسقاط می شود اما عده ای نیز همانند درخت بوده و پس از 20 سال حاصل تلاش خود را می بیند.

اگر فردی سراغ حوزه و دانشگاه رفت همانند درخت عمل کرده است و هر کسی که تنها به ورزش روی آورده باشد پس از مدتی به آهن قراضه تبدیل شده و به انواع بیماریها دچار می شود.


مشکل مردم الفبای دین است. کسی که با الفبای دین در دنیا شوخی کند در قبر نیز الفبای دین را فراموش  می کند. در قبر مشکل فقهی نمی پرسند و اگر الفبای دین را در دنیا تمرین نکنیم آنها قطعا فراموش می شود. متاسفانه بخش وسیعی از مردم در مهد کودک هستند. همه ما باید در لحظه تحویل سال دور شمس دین بچرخیم نه اینکه فقط یک سال به سنمان با چرخش زمین به دور خورشید اضافه شود.

آبرو و فرزندان امانتی الهی هستند که باید بکوشیم آنها را حفظ کنیم. در سفرهای نوروزی نیز باید تلاش کنیم تا امنیت خودمان و دیگران حفظ شود.

بخشی از سخنان حضرت استاد در دیدار با رئیس پلیس راهور وجمعی از فرماندهان نیروی انتظامی

جمله سر در قوای سه گانه

قال الاستاذ: ( با استناد به روایتی از امیرالمومنین علیه السلام)  کار دستگاه های سه گانه کشور  وابسته به فقه است. دستگاه قضا، تبیین و اجرای قوانین بدون فقه ناتمام است و باید بر سر در این دستگاه ها نوشته شود بدون فقه کارایی ندارند.

مهمترین وظیفه زن / درس عاطفه / سالمندان / جوان مهد کودکی

قال الاستاذ: اما مهم ترین، اصلی ترین، عمیق ترین و اریق ترین وظیفۀ زن، مادر شدن است. جامعه را زن تربیت می کند. این هفت سالی که کودک در اختیار او است از هر دانشکده ای قوی تر است. در طی این هفت سال وقتی زن نماز می خواند، همین که این بچه به زبان می آید، او را کنار سجّاده اش می گذارد و یک مُهر برایش می گذارد و او نمازخوان تربیت می شود. در شهرهایی از ایران می بینید که اصلاً خانه سالمندان مطرح نیست. خودتان هم برای بسیاری از این شهرها یا روستاها هستید. در آن شهرهایی که سنّتی فکر می کنند اصلاً چنین چیزی مطرح نیست. یکی از سادات بزرگوار سنّ فراوانی داشت؛ مسجد، حسینیه و حمام ساخته است. یک وقت نزد من گِله کرد که من هر چه می خواهم از این ها کمک بگیرم که خانۀ سالمندان بسازم به من نمی دهند. گفتم از این مردم تقدیر و تشکر کن. بگو احسنت به شما که حاضر نیستید خانۀ سالمندان داشته باشید. مگر کسی پدر و مادر خودش را خانۀ سالمندان می گذارد؟! این قصّه را بارها برای دوستان هم گفته ام که در یکی از شهرها که اسمش را نمی برم، کسی به سنّ تقریباً شصت سال رسیده بود؛ بعد از نماز آمد و یک استکان آب دست او بود که شما لب بزنید؛برای مادرم که مریض است. از کجا آمده ای؟ از فلان شهر. خب چنین آدمی که سنّش نزدیک شصت است خب مادرش هم نزدیک نود است. او حاضر نیست مادرش را به خانه سالمندان بدهد. چرا؟ برای این که هفت سال درس عاطفه خوانده است. وقتی مهد کودک باز شد و عاطفه کم شد و این بچه عاطفۀ پدری و مادری و وِداد و محبّت این ها را نچشید؛ همین که پدر و مادر، سالمند شدند، آن ها را تحویل خانۀ سالمندان می دهد. او عاطفه نچشیده است. عاطفه را که انسان در حوزه و دانشگاه نمی چشد. عاطفه وقتش همان هفت سال است. این که می بینید از مادر کتک می خورد باز به مادر پناهنده می شود، این «فَفِرُّوْا إِلَی اللَّهِ» را به ما نشان می دهد. مگر می شود آدم پدر و مادرش را بدهد خانه سالمندان؟! بله متأسفانه آن شهرهایی که عاطفه کم است و زندگی، ماشینی است، این کار را می کنند؛ اما «إِمَّا یبْلُغَنَّ عِندَک الْکبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کلاَهُمَا فَلَاتَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَ لاَتَنْهَرْهُمَا وَ قُل لَهُمَا قَوْلاً کرِیماً ٭ وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ» پر پهن کن و پذیرایی کن! این زندگی برای مادرها است. پروراندن جوان متدین از مهم ترین کارهایی است که نه از حوزه بر می آید نه از دانشگاه. یک جوان مهد کودکی را حوزه و دانشگاه شاید بتوانند بپرورند شاید هم نتوانند؛ اما یک جوان تربیت شده که هفت سال در دامان مادر نمازگزار بزرگ شود و هر جا برود راه صحیح را طی می کند از عهدۀ حوزه و دانشگاه بر نمی آید؛ البته حوزه و دانشگاه کمک می کنند.

تفاوت کرامت و معجزه وکار مرتاضان

قال الاستاذ:  کرامت از غیر امام و پیغمبر هم بر می‌آید و با تحدی همراه نیست ولی معجزه مخصوص پیغمبر و امام است و با تحدی نیز همراه است. تحدی به معنای مبارز طلبیدن است و مدعی نبوت یا امامت در کنار انجام معجزه، ‌تحدی می کند و می گوید چون معجزه امری الهی است از این رو نمی توانید مثل آن را بیاورید پس باید نبوت و امامت را بپذیرید.

کار مرتاض ها با کمک جن و شیاطین است برای همین گاهی درست است و گاه اشتباه و برخی اوقات هم با معصیت همراه است. کارهای مرتاضان از سنخ «إن الشیاطین لیوحون إلی أولیائهم» است. همان طور که جن قدرت آوردن تخت از یمن برای جناب سلیمان سلام الله علیه دارد، برخی از اخبار غیب را هم می‌داند ولی همیشه با صحت همراه نیست.


 معجزه نه تنها مغلوب نمی شود بلکه شبیه‌پذیر هم نیست. مثلا قرآن کریم نه اشکال و اختلافی در آن هست که اگر باشد مغلوب است و نه کسی مثل و شبیه آن را می تواند بیاورد و اگر هر کدام از این ها اتفاق بیفتد، قرآن معاذالله شکست خورده است ولی هیچ کدام از این دو امکان ندارد.

اولین گروهی که تشخیص دادند کار حضرت موسی سحر نیست بلکه امری الهی و معجزه است،‌ ساحران بودند و شربت شهادت را نوشیدند. ساحران برای هدایت دیگران گفتند به رب العالمین که رب موسی و هارون علیهما السلام است ایمان آوردیم.

میلیون ها نفر رو به روی هم/ فارغ التحصیل!!!!

قال الاستاذ: ..... اما مطلبی که بعضی از مشایخ ما (رضوان الله علیهم) فرموده اند، این است که ما هم در سخنرانی ها و گفتارمان سعی کنیم باتقوا باشیم و مردم را به تقوا دعوت کنیم. این باتقوا بودن و مردم را به تقوا دعوت کردن، یعنی سرگرم تهیۀ زاد بودن؛ اما این امر ممکن است ما را از آن اصل، باز دارد.
اگر بخواهید به مشهد، مشرّف شوید، چقدر زاد و توشه تهیه می کنید؟ یک کارتن غذا برای شما و خانواده تان بس است؛ دیگر یک کامیون غذا که نمی برید. اگر یک کامیون غذا بردید، بخشی را خودتان مصرف می کنید و بخشی را به سایر زائران می دهید و ثواب می برید. اگر کسی در تمام مدّت عمر به فکر تقوا باشد، یعنی واجب ها را انجام دهد و محرّمات را ترک کند، نوافلی بخواند و کارهای خیر و مستحبّات انجام می دهد و صدقه بپردازد، فقط به کار جمع کردن زاد مشغول بوده است. این هفته، هفتۀ جشن نیکوکاری است. اگر کسی در این مراسم و کارهای مشابه شرکت کند و مواظب فقرا باشد، به تقوا پرداخته است. همۀ این ها تقوا است، اما این کارها را اگر به یک عالم بزرگوار اخلاقی ارائه کنید، می گوید این شخص، عمرش را صرف تهیۀ زاد کرده است؛ اما خدا چه کسی است؟ این خدایی را که همیشه با ما هست و به ما از ما نزدیک تر است، چرا نمی بینیم؟ این ها هدف است؛ نه آن زاد و توشه ای که جمع می کنیم. شما مکرّر زاد تهیه کنید؛ شما را به بهشت می برند. فرق شما و دیگران این می شود که اگر به دیگران ده تا غرف مبنیه می دهند، به شما صدتا می دهند؛ به دیگران ده نهر می دهند، به شما صدتا نهر می دهند؛ تا این جا، جزو «فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ»  می شوید. اما چنین نیست که شما را «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ»  راه بدهند. برای این که شما در زاد و توشه کار کردید؛ در راه و راحله کار کردید؛ اما آن مقصد را نشناختید.
مفهومی از خدا در ذهن همۀ ما هست. این چه کسی است که به ما از همه نزدیک تر است؟ حتی به ما از خود ما هم نزدیک تر است؟ ما خبر نداریم! نمی بینیم؛ چرا؟ چون چشم باطن پیدا نکرده ایم که او را ببینیم. این است که به ما گفته اند: ببین! در سورهٴ حج فرمود: «لاَتَعْمَی الأبْصَار وَ لکن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور»  این بیان نورانی قرآن کریم مربوط به همین مطلب است. یعنی چشم باطن بعضی باز نیست. به این "اعمای باطن" شما ده تا غرفه و باغ می دهند و او لذّت می برد. این بخش پایانی سورهٴ مبارکٴ قمر که «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ»  برای لذایذ جسمانی است؛ جسم و بدن ما لذایذ خود را پیدا می کند؛ اما از «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ»  خبری نیست و از عنداللّه نصیبی نمی برد. شما در آیۀ مبارک «عَلی سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ»  چنین می شنوید که تمام این بهشتیان روی صندلی ها و پشت میزها هستند، همه رو به روی هم نشسته اند؛ کجاست که میلیون ها نفر همه رو به روی هم باشند؟ بالأخره صفی که هست هر دو، سه نفر، رو به روی هم هستند؛ وگرنه آن آخری ها، یمینی ها و شمالی ها که رو به روی ما نیستند. این کجاست که همه رو به روی هم هستند؟ می گویند وقتی «عِندَ مَلِیک مُقْتَدِرٍ» رفتند، آن جا غیبت و غیاب و سَتر نیست؛ همه رو به روی هم هستند و همه، یکدیگر را می بینند. این نکات، نه مفهومشان مطرح است و نه مصداقشان.

اخلاق برای این است که ما زاد و توشه تهیه کنیم؛ اما بالاتر از اخلاق هم هست. اخلاق برای چیز دیگری است. اخلاق برای آن است که بر اساس «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ»  هم اکنون که این جا نشسته اید، جهنم را ببینید. ما الآن داریم گپ می زنیم؛ آن کسی که دلیل نقلی یا دلیل عقلی می آورد که بهشت و جهنم هست، سخنش حق است؛ "ممّا لاریبَ فیه" است؛ اما این را آن هایی که به مقصد رسیده اند، می گویند. آن اندازه که ما داریم، گپ است و حرف؛ به قول مولوی:
خود هنر دان دیدن آتش عیان ٭٭٭ نی گپ دلّ علی النار الدخان
هنر آن است که آدم آتش را ببیند. فرمود: «کلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ» این دیدن بعد از مرگ نیست؛ بعد از مرگ کفار هم می بینند و می گویند: «رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا»  خدای سبحان جهنم را نشانشان می دهد و می فرماید: «أَفَسِحْرٌ هذَا أَمْ أَنتُمْ لاَتُبْصِرُونَ»  و آن ها عرض می کنند: «رَبَّنَا ابْصَرْنَا وَ سَمِعْنَا» اگر چنین است، این که فرمود «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیقِینِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ» یعنی هم اکنون جهنم را دارید می بینید. این می شود هنر و «خود هنر دان دیدن آتش عیان» اگر بخواهی می توانی برای بقیه دلیل عقلی یا نقلی بیاوری که جهنم هست. بله، هست؛ "ممّا لاریبَ فیه" هم هست؛ اما این گپ است. مثل این که کسی از دور دود را ببیند، می گوید چون دود هست پس آتشی هست. آن کسی که آتش را نمی بیند، دود را می بیند و از دود پی به آتش می برد؛ او دارد گپ می زند «نی گپ دلّ علی النار دخان». در بیانات نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) در خطبۀ همام هست که فرمود: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ کمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ»  این ها الآن گویا دارند بهشت را می بینند؛ گویا دارند جهنم را مشاهده می کنند. وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) فرمود: «لا هم منّا» از ما نیست کسی که باور نکند جهنم و بهشت، الیوم موجودند؛ نه این که بعدها یافت می شوند. وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) در جریان معراج، به بهشت رفت و جهنم را از نزدیک دید. هنر این است. اخلاق مقدمه است که انسان به آن جا برسد.
اآن وقت هیچ هراسی ندارد. وقتی به وجود مبارک پیامبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) گفتند که دارند می آیند! دم غار فرمود: «لاَتَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا»  خدا با همه است «هُوَ مَعَکمْ أَینَ مَا کنتُمْ»  پس چرا ما می ترسیم! چرا از فقر، مرض و تهاجم می ترسیم! او که با ما هست و همه کاره است و برای او «جُنُودُ السَّماوَاتِ و الْأَرْضِ»  است، چرا او را نمی بینیم؟! اگر ببینیم دیگر هراسی نداریم. وجود مبارک موسای کلیم بین دو خطر، چه فرمود؟ جلو که خطر غرق بود و پشت سر که ارتش جرّار فرعون. وقتی به آن حضرت عرض کردند جلو که دریا است و پشت سر هم که فراعنه رسیدند؛ این جا چه جایی بود ما را آوردید؟ فرمود: «کلّا إِنَّ مَعِی رَبِّی»  این چه حرفی است می زنید؟! این برای همۀ ما باشد و ما فقط به فکر این اخلاقیم! تازه اگر ان شاء الله اخلاق حاصل بشود!

این هم از بیانات نورانی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که فرمود: «إنّ الله سبحانه و تعالی یحبّ مَعالی الامور و یکره سَفسافها»  خدا همّت ها و فکرهای بلند را دوست دارد. آن قدر علوم فراوان است که آدم نمی تواند دهان باز کند و بگوید من فارغ التحصیل شدم! ما تا نفس می کشیم باید با کتاب باشیم؛ یا درس بگوییم یا درس بخوانیم؛ می شود یک حوزوی یا دانشگاهی کتاب را بگذارد کنار؟! به ما گفتند: «إنّ الله سبحانه و تعالی یحبّ مَعالی الامور و یکره سَفسافها»؛ فکر و همّت پست و عوام بازی را خدا دوست ندارد. آن قدر علم فراوان است و آن قدر روایات و آیات نورانی فراوان است که انسان هر لحظه می تواند با بخشی از این ها رو به رو شود.

بخشی از سخنان حضرت استاد در درس اخلاق

فرق هند و یونان

قال الاستاذ : شهرهایی که عالمان دینی داشتند که وارثان انبیاء علیهم السلام بودند توحید را حفظ کردند اما بخشی که به عالمان دسترسی نداشتند یا کم کاری کردند توحید و ربوبیت وحیانی در آنجا حفظ نشد. حرف مرحوم ابوریحان بیرونی در کتاب شریف «تحقیق ما للهند» این است که فرق یونان و هند در این است که در یونان مردان بزرگی قیام کردند و برای توحید کشته شدند و بالاخره توحید را حفظ کردند، این سقراط بود که قیام کرد و برای توحید کشته شد و افلاطون و ارسطو را تربیت کرد. ولی هند چون عالمان بزرگی که در راه توحید شهید بشوند نداشت وثنیت و بت پرستی و برهما و بودا در بین آنها ماند و هنوز هم هست. یونان در شمال غربی مصر است و کارهای وجود مبارک موسای کلیم علیه السلام در مصر در کشورهای مجاور اثر می کرد.

جواب استفتا


قال الاستاذ:
یک سوال شرعی دارم:
برای دانشجویان دکتری امکانی به نام «فرصت مطالعاتی خارج از کشور» وجود دارد. وزارت علوم به دانشجویانی که به این سفر میروند مقدار معینی ارز به قیمت دولتی می‌دهد. من در سفر خود به همه این ارز احتیاج ندارم. آیا میتوانم مقدار مازاد بر نیازم را بگیرم و سپس در بازار آزاد بفروشم؟
ممنون

باسلام به آقا مهدی

این کار اشکالی ندارد.

(شبیه سهمیه بنزین که به هر خودرو 60لیتر تعلق میگیرد ومالک مجاز است هرگونه تصرفی انجام دهد.)