به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

میتی که عربی میفهمد!

قال الاستاذ: 


در بیانات نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) در نهج البلاغه هست که فرمود وجود مبارک داوود (سلام الله علیه) «قاریء أهل الجنّة.» آن ها مجلسی و محفلی دارند و افتتاحیه ای دارند؛ قرائت قرآن در آن جا مطرح است. همۀ هم عربی حرف می زنند.

در بهشت هیچ کس به غیرعربی سخن نمی گوید؛ زیرا در بهشت، قرآن حاکم است. حکومت قرآن هم به حکومت علی حکیم وابسته است هم به حکومت عربی مبین. این که در آغاز سورۀ مبارک زخرف فرمود: «إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیاً لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ ٭ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکتَابِ لَدَینَا لَعَلِی حَکیمٌ»؛ یعنی یک طرف قرآن، علی حکیم است که دست خدا است؛ یک طرف آن عربی مبین است که دست شما است. این حبل آویخته را خدا آویخت تا ما از عربی مبین به علی حکیم برسیم. در بهشت، قرآن حکومت می کند؛ یعنی علی حکیم حکومت می کند و هیچ کس نیست که در بهشت باشد و به غیرعربی سخن بگوید. چه این که هیچ کسی مسلمان نمی میرد مگر این که کاملاً عربی می فهمد. شما این تلقین میت را در نظر بگیرید؛ این عمل که چیز لغوی نیست. تلقین میت برای عبرت دیگران نیست. عبرت دیگران یکی از آثار و برکات تلقین میت است.

از این رو چه کسی کنار میت باشد چه نباشد، مستحب است انسان تلقین کند اما نه با عِبری و سریانی و فارسی، بلکه با عربی. او اگر مسلمان بمیرد، عربی را کاملاً می فهمد. اگر ـ معاذ الله ـ با اسلام نمرد، فارسی هم بگویید نمی فهمد؛ به زبان خودش هم حرف بزنید نمی فهمد. انسانی که مسلمان می میرد بعد از جریان مرگ تمام احکامش برابر حکومت قرآن کریم است.

عربی خوب حرف می زند ولو این که در زمان حیاتش اصلاً نمی توانست قرآن بخواند؛ اما چون به قرآن معتقد بود و چون به قرآن عمل کرد، قرآن در همۀ هویت او سریان دارد، به خوبی عربی حرف می زند و به خوبی عربی می فهمد. لسان اهل جنّت هم عربی مبین است و وجود مبارک داوود (سلام الله علیه) هم خوانندۀ بهشتیان است. او قرآن می خواند آن طوری که در نهج البلاغه آمده است. وجود مبارک حضرت امیر از داوود (سلام الله علیهما) تعبیر کرده است که او خطیب و قاری اهل جنّت است. قرآن را می دهند او بخواند. هم اکنون هم دارد می خواند. اگر کسی به مراحل برتر تزکیه راه یافت، هم اکنون آن صدای ملکوتی را می شنود که ان شاء الله امیدواریم همۀ شما و عموم علاقه مندان قرآن و عترت به این مقام بار یابید و ما هم محروم نباشیم.

حکومت مردم بر مردم اسلامی نیست

قال الاستاذ:

* قانون حقوق بشر بدون فقه نمی‌تواند عدل را که بر اساس آن هر چیزی در جای خود قرار می‌گیرد تدوین کند.  علت این‌که مدعیان حقوق بشر جهانی مقاومت حزب‌الله را به تروریسم معنا می‌کنند آن است که عدل و آزادی را تنها چیزی می‌دانند که خود تفسیر کرده‌اند و این خطر بزرگی است.

* در فقه سخن از تزاحم نیست بلکه سخن از تعارض است،  زمانی که امام خمینی‌(ره) دستور دادند مجمع تشخیص مصلحت نظام سامان بپذیرد، عده‌ای اعتراض کردند که در قانون اساسی چنین چیزی نیست و به ظاهر حق با آنها بود.

میزگردی با حضور برخی متفکران در صدا و سیما تشکیل و در آنجا مطرح شد که نظام نیازمند مجمع تشخیص مصلحت است، چراکه فقه، احکام کلی را مطرح می‌کند و تنها می‌گوید اهم مقدم است و دیگر موضوع اهم را مشخص نمی‌کند و از آنجا که قانون با استناد به فقه، این قوانین را تصویب و در اختیار مردم قرار می‌دهد، در زمان اجرا با مشکل روبه‌رو می‌شویم.

* رعایت مصلحت روز، رعایت ما هو احسن و رعایت ما هو اولی در قانون راه دارد و به هیچ ‌وجه در فقه راه نخواهد داشت تشخیص اهم و مهم به عهده کارشناسانی است که اهم و مهم را تشخیص می‌دهند و البته این کار بر عهده مجمع تشخیص مصلحت نظام گذاشته شده است.

* فقه وظیفه هیأت حاکم را معین می‌کند و بر اساس فقه اسلامی هیچ‌کس از آن جهت که شخص است حاکم بر مردم نیست و فقاهت به فقه تنها حاکمی است که به رسمیت شناخته می‌شود و فقیه هم با داشتن سه سمت مرجعیت، قضا و حکم و حکم ولایی و تبیین این سمت‌های سه‌گانه، حاکم است یعنی حکم‌الله. در اسلام سخن از حکومت فرد بر مردم، حکومت مردم بر مردم و حکومت شخص ولو فقیه بر کسی نیست، بلکه تنها حکومت دین به حکم الله مطرح می‌شود و این پذیرفتنی است که هیچ کسی مگر دین خدا بر بشر حکومت نمی‌کند.

بخشی از سخنان حضرت استاد در کنفرانس بین المللی فقه وقانون

سلام سنگ


قال الاستاذ: 

تمام تلاش و کوشش انبیا این است که چشم و گوش ما را باز کنند که صدای تسبیح موجودات را بشنویم .مرحوم شیخ طوسی از ما شیعیان و جناب زمخشری از علمای اهل سنّت، هر دو نقل کرده اند که وجود مبارک پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قبل از این که به مقام شامخ نبوّت و رسالت مبعوث شود وقتی عبور می کرد، یک سنگ خاصّی بود که به حضرت سلام می کرد. حضرت فرمود ـ طبق نقل این دو بزرگوار ـ «إنّی لأعرفه الآن»؛ الآن هم من آن سنگ را می شناسم.

دانشگاه اسلامی ، دانشگاه غیر اسلامی


قال الاستاذ:

اسلامی شدن دانشگاه به اسلامی شدن دانش است. داشتن نمازخانه، داشتن دعای کمیل و دعای توسّل، تفکیک جنسیت و امثال این ها، همه کارهای خوب است اما این ها دانشگاه را اسلامی نمی کند. اوّلین حرفی که در دانشگاه زده می شود، دانش است. بنابراین تا دانش اسلامی نشود، دانشگاه اسلامی نخواهد شد. آن وقت کار مسجد و حسینیه را ما بخواهیم در دانشگاه ها پیاده کنیم کار خوبی است. ولی متون درسی، اسلامی نیست؛ ولی اگر متون درسی، اسلامی شود، برای همیشه در پناهگاه دین خواهد بود.

چه کار کنیم که متون درسی و دانش، دینی بشود؟ چاپ کتاب های درسی با آرم جمهوری اسلامی، با نوشتن بسم الله، و با عکس امام و رهبری، کتاب و دانش را دینی نمی کند. این ها متدین می پروراند و دانشجو را مسلمان و اهل نماز می کند، ولی دانش را دینی نمی کند. اوّلین حرف دانشگاه را دانش می زند. ما چه کنیم که دانش، دینی بشود.

برخی فکر می کنند که دانش، سکولار است. فیزیک، اسلامی و غیراسلامی ندارد؛ زمین شناسی، اسلامی و غیراسلامی ندارد. این علوم را غیرمسلمان ها دارند، مسلمان ها هم دارند. دریاشناسی، سپهرشناسی، هواشناسی و امثال این ها، اسلامی و غیراسلامی ندارد. این فکر، ناصواب است؛ چرا؟ برای این که هیچ کدام از این علوم مثلاً زمین شناسی، دریاشناسی، صحراشناسی، هواشناسی و سپهرشناسی، عهده دار دینی بودن یا غیر دینی بودن خود نیست. یعنی زمین شناسی نمی تواند بگوید من دینی ام یا غیر دینی ام؛ برای این که زمین شناسی یک علم محدود است و در یک مدار بسته فکر می کند. آن مدار بسته، زمین است. این باید ببیند که زمین کروی است یا خیر؛ قطر و مساحتش چقدر است؛ محیط و طبقاتش چقدر است؛ درون و بیرونش چقدر است؛ و چطور می شود از این زمین استفاده کرد. این کار زمین شناس است. اما در کلّ جهان خدایی هست یا نیست؟ یک زمین شناس نه حق دارد بگوید هست، نه حق دارد بگوید نیست و نه حق دارد بگوید من شک دارم. آخر در رشتۀ او نیست. آیا جهان خدایی دارد یا ندارد؛ این در بحث فیزیک و شیمی نمی گنجد، در ریاضی و هیأت نمی گنجد؛ در هیچ جا نیست. پس هیچ کدام از این علوم، عهده دار دینی بودن یا لادین بودن نیستند.

بخشی از سخنان حضرت استاد در دیدار جمعی از اساتید دانشگاه قزوین

تجلیل از شهدای بحرین

این که می بینیم در بحرین و دیگر کشورها کشته روی کشته و شهید روی شهید می دهند اما دست بردار نیستند و راه را ادامه می دهند به خاطر این است که امام رضوان الله علیه با انقلاب اسلامی این دل ها را بیدار کرده است. همان طور که ما به شهدا می گوییم ای کاش با شما بودیم و به فیض عظیم می رسیدیم، ‌شهدا هم به ما می گویند: «یا لیت قومی یعلمون بما غفر لی ربی و جعلنی من المکرمین» ای کاش شما هم با ما بودید و می دیدید این جا چه خبر است و خدا چه کرامتی به ما داده است.

حالت منامیه


قال الاستاذ: 


در زیارت اهل قبور می خوانیم «السلام علی أهل لا اله الاّ الله مِن أهل لا إله الاّ الله یا أهل لا إله الاّ الله بحقّ لا إله الاّ الله، کیف وجدتم قول لا إله الاّ الله مِن لا إله الاّ الله.» اگر ما بخواهیم معلوماتمان را از همین حوزه و دانشگاه بگیریم، وضع همین است که می بینید.اما اگر خواستیم معلوماتمان را از قبرستان بگیریم، آن گاه مگر می شود انسان با مرده ها سخن بگوید و رؤیای صادقه ای نصیب او بشود ولی متحوّل نشود! مگر شدنی است؟! به ما گفته اند آن ها را قسم بدهید و بگویید: شما را به خدا قسم بگویید آن جا چه خبر است؟ آن ها هم یا در رؤیا یا در حالت منامیه، پاسخ می گویند. حالت منامیه این است که انسان بیدار است و وضوی او نیز باطل نشده و در این حال بیداری، حالتی به او دست می دهد که اسرار را مشاهده می کند. سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی، نظر شریفشان این بود. این که وجود مبارک سیدالشهداء (سلام الله علیه) در بین راه فرمودند: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون»، حالت منامیه بود نه نوم. صبح عاشورا این طور بود؛ عصر تاسوعا نیز این گونه بود. نه این که حضرت خواب دیده باشند و در خواب به ایشان گفته باشند که این قافله به طرف مرگ می رود. حالت منامیه این است که حالتی شبیه نوم به انسان دست می دهد؛ بیدار است و وضوی او باطل نشده است ولی توجّهش از این محسوسات کم شده، به آن عالم رسیده است. در آن جا فرشته ها را می بیند، اموات را می بیند یا صداهای ایشان را می شنود یا بوی آنان را حس می کند؛ همانند حضرت یعقوب که فرمود: «إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ.» گاهی شامّه کمک می کند، گاهی باصره یاری می نماید، و گاه سامعه به کار می آید. وجود مبارک سیدالشهداء بدون آن که بخوابد، شنید این قافله به طرف مرگ می رود. عصر تاسوعا این حالت را داشتند و صبح عاشورا نیز در چنین حالتی بودند. این ها حالت منامیه است. بالأخره این اموات یا در رؤیای صادقه به انسان خبر می دهند یا در حالت منامیه.

این درس ها ماندنی است. درسی نیست که از عمل جدا شود؛ بلکه درسی است که هم محصول عمل است و هم ملحوق به عمل. سابقۀ این درس را افراد صالح و شایسته دارند؛ لاحقۀ این درس هم پیامدهای با کرامت است. بنابراین خلیفۀ رسول را باید از راه رسالت شناخت. اگر رسول شناخته شود، خلیفۀ او نیز شناخته می شود؛ آن وقت بین غدیر و سقیفه کاملاً فرق است. ما اکنون در عصری زندگی می کنیم و در زمانی به سر می بریم که نبوّت و امامت که جامع آن ها ولایت و خلافت است بر ما سایه افکنده است.

سخنان حضرت استاد در مراسم 22 بهمن 1390+ تصویر

قال الاستاذ:

سلام به پیشگاه ملت بزرگ و وفادار وغیور ایران اسلامی.........

این ذخیره همه شهدا و خون های پاک آنها وکوشش جانبازان و تلاش مراجع وقیام واقدام تاریخی امام راحل رضوان الله تعالی علیه است این ودیعه الهی است که به ما سپرده اند بر همه ما لازم است با تمام توان های رفتاری وگفتاری وکرداری ونوشتاری همه ما این نظام رو حفظ بکنیم تا بیداری خاور میانه بیش از پیش به ثمر برسد ان شالله و نظام اسلامی به صاحب اصلیش ولیعصر(علیه السلام) واگذار بشود.

تصویر مربوط به سال گذشته می باشد.

22بهمن


قال الاستاذ:

همه سعی کنیم این نظام رو حفظ بکنیم ان شاالله

در این مراسم شرکت بکنیم

همه ما موظفیم قولا وفعلا وعملا خون های پاک شهدا را حق شناسی کنیم

زحمات امام راحل را حق شناسی کنیم