* قانون حقوق بشر بدون فقه نمیتواند عدل را که بر اساس آن هر چیزی در جای خود قرار میگیرد تدوین کند. علت اینکه مدعیان حقوق بشر جهانی مقاومت حزبالله را به تروریسم معنا میکنند آن است که عدل و آزادی را تنها چیزی میدانند که خود تفسیر کردهاند و این خطر بزرگی است.
* در فقه سخن از تزاحم نیست بلکه سخن
از تعارض است، زمانی که امام خمینی(ره) دستور دادند مجمع تشخیص
مصلحت نظام سامان بپذیرد، عدهای اعتراض کردند که در قانون اساسی چنین چیزی
نیست و به ظاهر حق با آنها بود.
میزگردی با حضور برخی
متفکران در صدا و سیما تشکیل و در آنجا مطرح شد که نظام نیازمند مجمع تشخیص
مصلحت است، چراکه فقه، احکام کلی را مطرح میکند و تنها میگوید اهم مقدم
است و دیگر موضوع اهم را مشخص نمیکند و از آنجا که قانون با استناد به
فقه، این قوانین را تصویب و در اختیار مردم قرار میدهد، در زمان اجرا با
مشکل روبهرو میشویم.
* رعایت مصلحت روز، رعایت ما هو احسن و رعایت ما هو اولی در قانون راه
دارد و به هیچ وجه در فقه راه نخواهد داشت تشخیص اهم و مهم
به عهده کارشناسانی است که اهم و مهم را تشخیص میدهند و البته این کار بر
عهده مجمع تشخیص مصلحت نظام گذاشته شده است.
* فقه وظیفه هیأت حاکم را معین میکند و بر اساس فقه اسلامی هیچکس از آن جهت که شخص است حاکم بر مردم نیست و فقاهت به فقه تنها حاکمی است که به رسمیت شناخته میشود و فقیه هم با داشتن سه سمت مرجعیت، قضا و حکم و حکم ولایی و تبیین این سمتهای سهگانه، حاکم است یعنی حکمالله. در اسلام سخن از حکومت فرد بر مردم، حکومت مردم بر مردم و حکومت شخص ولو فقیه بر کسی نیست، بلکه تنها حکومت دین به حکم الله مطرح میشود و این پذیرفتنی است که هیچ کسی مگر دین خدا بر بشر حکومت نمیکند.
بخشی از سخنان حضرت استاد در کنفرانس بین المللی فقه وقانون