به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

حالت منامیه


قال الاستاذ: 


در زیارت اهل قبور می خوانیم «السلام علی أهل لا اله الاّ الله مِن أهل لا إله الاّ الله یا أهل لا إله الاّ الله بحقّ لا إله الاّ الله، کیف وجدتم قول لا إله الاّ الله مِن لا إله الاّ الله.» اگر ما بخواهیم معلوماتمان را از همین حوزه و دانشگاه بگیریم، وضع همین است که می بینید.اما اگر خواستیم معلوماتمان را از قبرستان بگیریم، آن گاه مگر می شود انسان با مرده ها سخن بگوید و رؤیای صادقه ای نصیب او بشود ولی متحوّل نشود! مگر شدنی است؟! به ما گفته اند آن ها را قسم بدهید و بگویید: شما را به خدا قسم بگویید آن جا چه خبر است؟ آن ها هم یا در رؤیا یا در حالت منامیه، پاسخ می گویند. حالت منامیه این است که انسان بیدار است و وضوی او نیز باطل نشده و در این حال بیداری، حالتی به او دست می دهد که اسرار را مشاهده می کند. سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی، نظر شریفشان این بود. این که وجود مبارک سیدالشهداء (سلام الله علیه) در بین راه فرمودند: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون»، حالت منامیه بود نه نوم. صبح عاشورا این طور بود؛ عصر تاسوعا نیز این گونه بود. نه این که حضرت خواب دیده باشند و در خواب به ایشان گفته باشند که این قافله به طرف مرگ می رود. حالت منامیه این است که حالتی شبیه نوم به انسان دست می دهد؛ بیدار است و وضوی او باطل نشده است ولی توجّهش از این محسوسات کم شده، به آن عالم رسیده است. در آن جا فرشته ها را می بیند، اموات را می بیند یا صداهای ایشان را می شنود یا بوی آنان را حس می کند؛ همانند حضرت یعقوب که فرمود: «إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ.» گاهی شامّه کمک می کند، گاهی باصره یاری می نماید، و گاه سامعه به کار می آید. وجود مبارک سیدالشهداء بدون آن که بخوابد، شنید این قافله به طرف مرگ می رود. عصر تاسوعا این حالت را داشتند و صبح عاشورا نیز در چنین حالتی بودند. این ها حالت منامیه است. بالأخره این اموات یا در رؤیای صادقه به انسان خبر می دهند یا در حالت منامیه.

این درس ها ماندنی است. درسی نیست که از عمل جدا شود؛ بلکه درسی است که هم محصول عمل است و هم ملحوق به عمل. سابقۀ این درس را افراد صالح و شایسته دارند؛ لاحقۀ این درس هم پیامدهای با کرامت است. بنابراین خلیفۀ رسول را باید از راه رسالت شناخت. اگر رسول شناخته شود، خلیفۀ او نیز شناخته می شود؛ آن وقت بین غدیر و سقیفه کاملاً فرق است. ما اکنون در عصری زندگی می کنیم و در زمانی به سر می بریم که نبوّت و امامت که جامع آن ها ولایت و خلافت است بر ما سایه افکنده است.