قال الاستاذ: هر
کس پدر و مادرش را دوست دارد اما تا یک مختصری خسته شد ببرد خانه سالمندان
این جدایی دین از زندگی است، ما ملسمانیم ، بندگی و زندگیمان جدا است،
مردان الهی بندگیشان در زندگی بود، حرف زدنهای ما اسلامی نیست؛ بندگی ما
در زندگی نیست آن که میگوید « قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ
وَمَمَاتِی لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ » یعنی به صورت بنده زندگی
میکنم.
عاق اسم فاعل است یعنی عاصی، عاق
والدین شدن یعنی معصیت کردن که گناه کبیره است، پدر و مادر میگوید فلان
کار را انجام بده اما این کار را انجام نمیدهد؛ این معصیت کبیره است،
اطاعت از پدر و مادر واجب است، مورد نیاز است، یک وقت پدر و مادر خواهش
بیجا و تمنای بیجا دارد در آنجا اطاعت لازم نیست اما گاه در موردی که
نیاز دارد به پسر گفته فلان کار را برای من انجام بده و نمیرود و پدر را
میرنجاند یک وقت رنجیده خاطر میشود آن میشود معصیت کبیره، عقوق والدین
از معاصی کبیره است؛ انجام توقع زائد واجب نیست.چه
توقعی است الان که بچهها توی مهد کودک میروند در نهایت والدین را به
خانه سالمندان نسپارند؛ بچهای که عاطفه ندید پدر و مادر را به خانه
سالمندان میبرد، این هفت سالی که بچه بزرگ میشود یک دانشکده عاطفه است.
سهشنبه 14 آذر 1391 ساعت 14:11