طب کف دانشهای بشری است بشر دانشهای فراوانی دارد که کفی دارد و میانهای و سقفی و بامی, حوزه نفوذ طب فقط همین بدن است و بس! همین که در تالار تشریح قطعه قطعه میشوند بعد هم در سردخانه میماند بعد هم به گور میافتد و دیگر هیچ! اما آن مرغ باغ ملکوتی که انسان قفس طبیعت را میشکند و پرواز میکند آن در قلمرو طب نیست چون طب کاری با روح ندارد لذا وقتی از طبیب بپرسید این شخص منافق قلبش مریض است یا نه؟ میگوید من آزمایش کردم فشار سنجیدم درجات نبض را ارزیابی کردم این قلبش سالم است ولی محصول قرآنپژوهی این است که ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) این در اختیار طب نیست آن کسی که بداندیش است و نیّت پاک ندارد در فرهنگ قرآن قلبش مریض است ولی طب از تشخیص چنین بیماری ناتوان است یعنی حوزه دید او نیست. اگر از طب سؤال بکنید آن کسی که به نامحرم نگاه نامحرمانه میکند سالم است یا نه؟ او با فشارسنج و دماسنج و اینها بررسی میکند میبیند که این شخص مرضی ندارد ولی محصول قرآنپژوهی برابر آیات سورهٴ مبارکهٴ احزاب این است که به زنها دستور میدهد صدایشان را رقیق نکنند ﴿فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوفاً﴾ آن قدر مردی که قلبش مریض است نگاه نامحرمانه دارد و طمع نامحرمانه, طمع به نامحرم مرض است این مرض از حوزه تشخیص طب بیرون است.
اینکه شما میبینید بسیاری از موارد همایشهای مشترکی برای تشخیص بیماریهای انسان و دامها برگزار میکنند همین است که بسیاری از پزشکان ما دامپزشکاند و نه طبیب
چون فقط بدن را درمان میکنند این بیماریهای بدن در دام هم هست اینکه
میبینید این گونه از همایشها بررسی میشود و پاسخ مثبت میدهد برای اینکه
آن طبیب در حقیقت دامپزشک است نه پزشک, چرا؟ چون اگر پزشک بود میتوانست
تشخیص بدهد که منافق قلبش مریض است کافر قلبش مریض است میتوانست تشخیص
بدهد که کسی که نگاه نامحرمانه به اجنبیه دارد این قلبش مریض است.
قرآنپژوهی برای آن است که پزشکی را از دامپزشکی جدا کند و طبیب را از
دامپزشک ممتاز کند دست او را بگیرد بالا بیاورد بگوید آنچه را که شما در
دوران تحصیلتان آموختید این کف دانش شماست شما اولاً خود را باید بشناسید
که انسان با مردن نمیپوسد از پوست به در میآید باید بدانید آن طرف آب چه
خبر است بعد از مرگ چه خبر است این در قلمرو طب نیست. خاصیّت قرآنپژوهی آن
است که اولاً طبیب را از دامپزشک جدا میکند او را به مرز طبّ روحانی
میرساند وقتی به مرز طبّ روحانی رسید بینش او عوض میشود, دانش او عوض
میشود, درمان او هم عوض میشود.