به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

پیام حضرت استاد به همایش تکریم چهرهای قرآنی

قال الاستاذ:

  

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم
مقدم حضّار بزرگوار که برای اجلال قرآن پژوهان، حافظان، مفسّران و علاقه مندان به قرآن و عترت حضور پیدا کرده اید، گرامی می داریم. از سازمان دارالقرآن حق شناسی می کنیم و از سازمان محترم تبلیغات که همۀ این برکات، زیرمجموعه این سازمان وزین است، حق شناسی می کنیم. از همه بزرگوارانی که در احیای نام حق به وسیلۀ قرآن و عترت تلاش و کوشش کرده و می کنند، سپاسگزاری داریم. از خدای سبحان مسألت می کنیم که همگان را مشمول ادعیه ذاکیه ولی عصر (عج) قرار دهد و سعی همه مشکور باشد. به برکت کوشش امام و خون های پاک شهدا این عزیزان بتوانند دِین خودشان را به قرآن و عترت به خوبی ادا کنند و جامعۀ اسلامی را در سایه این دو وزنۀ وزین، هدایت کنند و به مقصد کامل برسانند!
نکات قابل طرح در محفل شما عزیزان، این است که برای قرآن و همچنین برای عترت، معارف فراوانی یاد شده است، اما برجسته ترین معرفت و اثری که در این جا قابل طرح است در شرایط کنونی یعنی بیداری اسلامی خاورمیانه، این است که خدای سبحان فرمود در وحی آسمانی «فِیهِ ذِکْرُکُمْ»؛ یعنی اگر بخواهید نامور بشوید، نام آور بشویم، و نامی در جهان پیدا کنید، به وسیلۀ علوم وحیانی است؛ آنچه خاورمیانه را بیدار کرده است و ان شاء الله به مقصد می رساند، در سایۀ توجه به قرآن و عترت است؛ زیرا بر اساس رهنمود قرآن، انسان تنها به خدای سبحان متّکی است. انسان فقیر است؛ اما فقیر الی الله، هم باید فقر خود را درک کند، هم باید غنای الاهی را درک کند، هم در سایه رهنمود قرآن و عترت این فاصلۀ فقر و غنا را به وسیلۀ ارتباط الاهی برقرار کند تا خود را مستغنی کند؛ اگرچه کسی غنی نمی شود. غنی یعنی بی نیاز، فقیر یعنی نیازمندی که عامل رفع نیاز را ندارد و مستغنی یعنی کسی که نیازمند است ولی چیزی که نیاز او را برطرف کند، دارد. بشر ذاتاً فقیر است و در سایۀ فیض الاهی می تواند مستغنی شود، ولی غنی شدنی نیست؛ غنی یعنی بی نیاز و این وصف ممتاز خدای سبحان است.
اگر جامعه بخواهد نامور شود و نام جامعه اسلامی برترین نام باشد نه برتری مُلکی بلکه برتری ملکوتی باید در سایه قرآن و عترت باشد؛ چون خدا فرمود: «فِیهِ ذِکْرُکُمْ» این ذکر یک وقت لفظی است مثل تسبیحاتی که می گوییم، صلواتی که می فرستیم و مانند آن؛ یک وقت ذُکر است یعنی یادآوری است؛ تصوّر این معانی، درک مفاهیم قرآن و اعتقاد به آن ها و عمل به آن ها، این ها هم ذِکر است و هم ذُکر؛ یک وقت است که قرآن فرمود: «فِیهِ ذِکْرُکُمْ» یعنی شما نامور شوید، صاحب نام شوید، و این که از وجود مبارک رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) نقل شده است که «الإسلام یعلو و لایعلیٰ علیه» به ما دو مطلب را می فهماند: یکی این که هرگز خود را برتر ندانید، و دوم این که هرگز در برتری اسلامی غفلت نکنید. آنچه بالاست دین خداست و کلام خدا و دین الاهی؛ وگرنه بشر همان بشر فروتن و متواضع است. فرمود نام شما از آن جهت که مسلمانید بالا می رود؛ آن گاه نه استکبار و نه صهیونیسم در شما طمع نمی کند. برای این که جامعۀ اسلامی صاحب شرف و نام شود باید قولش قول سدید باشد. از قول شدید کاری ساخته نیست. انسان اذکار را بلند بگوید و با فریاد ذکر را بیان کند، به جایی نمی رسد. ما را به قول شدید دعوت نکرده اند بلکه ما را به قول سدید خوانده اند که: «قُولُوا قَوْلاَ سَدِیداً.» حرف مستدل، مبرهن، برهانی، علّت پذیر، قول سدید است که سد است: هم آب را نگه می دارد، هم جلوی تهاجم یأجوج و مأجوج هر عصری را می گیرد؛ وگرنه فریاد کشیدن و با صدای بلند ذکر گفتن، از این ها کاری ساخته نیست؛ «قُولُوا قَوْلاَ سَدِیداً» نه شدیداً. قول سدید باعث آن است که جامعۀ اسلامی همانند سد می شود و برای این که این جامعه نامور شود و صاحب نام گردد یعنی نام اسلام بالا بیاید و نه آن که مسلمان ها بخواهند برتری خود را از آن جهت که بشرند ثابت کنند، این باید طوری باشد که این قول سدید یعنی در رفتار و گفتار و نوشتار و سایر امور، تجلّی داشته باشد.
در قرآن کریم برای این که جامعه را نامور کند، فرمود: «وَلْیجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً.» این "وَلْیجِدُوا" امر غایب است؛ یعنی آن ها، دشمنان و مخالفان شما حتماً باید در شما ستبری را احساس کنند. مستحضرید که دشمنان ما علم غیب ندارند (یک) چشم غیب و درون بین ندارند (دو) گوش غیب شنوا ندارند (سه) ولی خدا به صورت امر غایب فرمود آن ها حتماً باید در شما ستبری را حس کنند؛ "وَلْیجِدُوا" یعنی حتماً باید بیابند. یک وقت است که در میدان مبارزه است، خدای سبحان به رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) دستور می دهد «یا أَیهَا النَّبِی جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیهِمْ»؛ در صحنۀ مبارزه، مردم موظّفند با غلظت و خشونت رفتار کنند؛ چون میدان جنگ، میدان آهن است، میدان خشونت است؛ یک وقت است که نه، در میدان جنگ نیست پشت صحنۀ جنگ است، ولی برای این که بیگانه طمع نکند و تهاجم را در سر نپروراند، فرمود حتماً شما باید ستبر باشید که آن ها ستبری شما، استقامت شما، قدرت و توانمندی شما را بیابند؛ «وَلْیجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً.» اگر جامعه ای خدای ناکرده در صحنه حاضر نبود یا جامعه ای خدای ناکرده اختلاف داشت یا جامعه ای از نظر مسائل علمی تهی مغز بود یا جامعه ای از نظر اِعداد سلاح های لازم دستش تهی بود، این جامعه ستبر و نیرومند و غلیظ نیست؛ وقتی ستبر و نیرومند و غلیظ نبود دشمن دربارۀ آن ها احساس غلظت نمی کند؛ وقتی دشمن احساس غلظت نکرد ممکن است به خود اجازۀ تهاجم بدهد. بنابراین این گونه از محافل، کار سازمان دارالقرآن، کار سازمان تبلیغات و سایر مراکز قرآن پژوهی، این است که جامعه را ستبر و محکم کند، طوری که دشمن حتماً جامعه اسلامی را جامعۀ نیرومند ببیند. وقتی جامعه را نیرومند دید، طمع نمی کند. الآن هیچ کس به این فکر نیست که با بیل و کلنگ و امثال این ها به جنگ قلّه بلند دماوند برود و آن را ویران کند؛ برای این که قلّه دماوند قابل تسخیر نیست. قرآن فرمود شما سلسله جبال باشید، طوری که دشمن در شما طمع نکند و حتماً ستبری شما را احساس کند. این که می بینید گاهی عزیزان دانشگاهی ما را که در نیروی هسته ای تلاش و کوشش می کنند، شهید می کنند یا سایر رزمنده ها را به شهادت می رسانند یا سایر علما و روحانیان و مسؤولان را به شهادت می رسانند یا درصدد به شهادت رساندن آن ها هستند، برای این است که این ها نیروهای قدرت بخش جامعه هستند؛ این ها ستون فقرات یک ملّتند. بنابراین قرآن کریم این دستور را به ما می دهد که «وَلْیجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً» چون امر غایب است، به آن ها دستور می دهد؛ اما از آن جا که آن ها به خدا و قیامت و قرآن معتقد نیستند، بازگشت چنین فرمانی به جامعۀ اسلامی است؛ یعنی شما حتماً باید طوری باشید که دشمن در شما طمع نکند: هم از نظر اعتقادی، هم از نظر اخلاقی، هم از نظر طهارت دست و پا که مبادا خدای ناکرده در بین شما سخن از اختلاس و سخن از سرقت و سخن از کم فروشی و گران فروشی و بداخلاقی راه پیدا کند؛ و سخن از جهل علمی یا جهالت عملی راه یابد؛ وگرنه در همۀ این صورت های یاد شده، دشمن در شما آن غلظت و استواری را احساس نمی کند.
مطلب عمدۀ بعدی آن است که انسان بعد از مرگ هم صاحب نام باشد. کسی صاحب نام است که انبیا به یاد اویند، اولیا به یاد اویند، با انبیا و با اولیا محشور می شود. حشر با انبیا به این است که با کتاب آسمانی مأنوس باشیم؛ حشر با اولیا به این است که با عترت، پیوند ناگسستنی داشته باشیم. اگر کسی در آن جا مذکور باشد یعنی نامدار و صاحب نام باشد، به مقصد می رسد و روح و ریحان نصیبش می شود. بنابراین کوشش مسؤولان محترم دارالقرآن و سایر مراکز قرآن پژوهی و قرآن پژوهان این است که جامعه را صاحب نام کنند؛ آن گاه آن آثار دیگری که فرمود: «اذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ» مطرح می شود یا «اذْکُرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیکُمْ» بیان می شود یا «وَ أَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ» جای طرح می یابد؛ ولی باید بدانیم این سفارش مخصوص یحیای شهید و زاهد (سلام الله علیه) نیست که خدا فرمود: «یا یحْیی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ» الآن هم خدای سبحان به همۀ ما می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا خذوا القرآن بقوّة» و چون قرآن از عترت جدا نیست و عترت هم با قرآن هماهنگ است یعنی «خذ الثقلین بقوّة.» وقتی از وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) سؤال کردند این که خدا فرمود: «خُذُوا مَا آتَینَاکُمْ بِقُوَّةٍ» بقوّة الأبدان أم بقوّة القلوب؟ حضرت فرمود: «بقوّة الأبدان و بقوّة القلوب»؛ یعنی هم با ابزار مادی و بدنی، هم با معرفت صحیح و راستین عقلی و قلبی «خذوا ما آتیناکم بقوّة القلوب، خذوا ما آتیناکم بقوّة الأبدان»؛ هم صحنۀ مبارزات بدنی تان باید قوی باشد، هم جبهۀ فرهنگی تان باید نیرومند باشد. حرف های سست، قصّه های بی دلیل، خواب ها و مانند آن، این ها اخذ بقوّه نیست. هرگز حرف های غیرمعقول، غیربرهانی و غیراستدلالی، اخذ بقوّه نیست؛ چنین نیست که کسی بخواهد با خواب و امثال خواب، قرآن و عترت را از خود راضی کند، فرمود: «خُذُوا مَا آتَینَاکُمْ بِقُوَّةٍ» و از قرآن ناطق، وجود مبارک امام صادق (صلوات الله و سلامه علیه) سؤال کردند «أم بقوّة القلوب أم بقوّة الأبدان؟» فرمود: «بقوّة القلوب و قوّة الأبدان.»
مجدّداً مقدم شما مهمانان بزرگوار را گرامی می داریم و سعی بلیغ سازمان دارالقرآن و همچنین سازمان تبلیغات مشکور باشد ان شاء الله! محصول کار شما به عنوان بهترین هدیه نثار روح مطهّر امام راحل و شهدای انقلاب و جنگ، مخصوصاً شهدای دهۀ فجر به بهترین وجه اعطا بشود و حشر همۀ شما بزرگواران مخصوصاً پیش کسوتان و عزیزانی که در این راه تلاش و کوشش بیش تری کرده و می کنند با صاحب قرآن و با دودمان طٰه و یٰس خاندان پیغمبر (علیهم السلام و علیهم الصلاة) باشد!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»