قال الاستاذ:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ
العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة الهداة
المهدیین سیّما خاتم الانبیاء و خاتم الاوصیاء علیه و علی آله آلاف التحیة و
الثناء بهم نتولّی و من اعدائهم نتبرّءُ الی الله
مقدم فرهیختگان
اندیشوران دانشوران و نخبگان شرکت کننده در همایش ملّی «امام راحل, اخلاق و
سیاست حکمرانی» را گرامی میداریم از برگزار کنندگان این همایش ملّی وزین
حق شناسی میکنیم و از تمام بزرگواران و اندیشمندانی که در ایراد مقال یا
ارائه مقاله سعی بلیغ داشتند سپاسگذاریم. از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم
امام راحل و همه بزرگوارانی که در این همایش ملّی وزین شرکت کردهاند را
مشمول عنایت خاصه خود قرار بدهد و روح آن بزرگوار را با انبیای الهی محشور
بفرماید و راهیان راه آن بزرگوار را مشمول ادعیه ذاکیه ولی عصر(ارواحنا
فداه) قرار بدهد.
امام راحل اخلاق خود را از قرآن و عترت دارد که عقل
توانای ایشان برداشتهای صائب و سالمی از رهنمودهای قرآن و عترت داشته و
مطابق آن عمل کردند و حکومت تشکیل دادند و جامعه را اداره کردند و راهنمای
راه دیگران بودند و الگوی خاورمیانهای که اکنون در آستانه بیداری است قرار
گرفتند . انسان را نمیشود بر خلاف فطرت اداره کرد اگر حکومتی برخلاف فطرت
انسان باشد تحمّلش محدود است بعد از مدتی این جامعه قیام میکند و این
حکومت تحمیلی را پس میزند آن نوا و آهنگی که با درون انسان هماهنگ باشد هم
دلپذیر است هم مانا و پویاست آنچه به عنوان اخلاق دینی معتبر است یک سلسله
بایدها و نبایدهایی است که از بود و نبود گرفته شد، درست است پیوند
مستقیمی بین باید و نباید اخلاقی و بود و نبود فلسفی و کلامی نیست یعنی از
دو مقدّمه هستی شناسی هرگز نمیتوان نتیجه اخلاقی گرفت چه اینکه از دو
مقدمه اخلاقی نمیتوان نتیجه هستی شناسی گرفت لکن قیاسی که مرکّب از دو
مقدمه هستی شناسی یعنی بود و نبود است و مقدمه دیگر عبارت از باید و نباید
است چنین قیاسی نتیجه میدهد و نتیجه هم تابع اخسّ مقدّمتین است و نتیجه آن
هم باید و نباید است. انسان موجودی است به نام حی متالّه، زندهای است که
انسانیت او و فصل اخیر او در تالّه اوست یعنی دارای اندیشه صائب توحیدی است
و انگیزه صالح اخلاقی، هم در بُعد اندیشه, موحّد است هم در بُعد انگیزه،
متخلّق. اگر درباره وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیة و
الثناء) نقل شد که «کان خُلقُه القرآن» اخلاق شاگردان پیامبر و پیروان آن
حضرت و راهیان راه قرآن و عترت برگرفته از فضایل اخلاقی همان ذوات قدسی است
لذا طبق رهنمود قرآن و عترت عمل میکنند. امام راحل خُلقش را از همان
رهنمودهای قرآنی گرفت که یک حقیقت زنده و اصیل است که ملاکهای اخلاق خواهد
بود از آن حقیقت باید فضایل اخلاقی استنباط و اجتهاد شود(یک) و بعد از عمل
کردن منتظر پاداش آن ماند (دو) اخلاق در اسلام هم مسبوق به حقیقتهای عینی
یعنی ملاکهای واقعی است هم ملحوق به پاداش و کیفرهای حقیقی است یعنی بهشت و
جهنم . این طور نیست که انسان که یک موجود حقیقی و متکامل است را با
بایدها و نبایدهای اعتباری بتوان اداره کرد.
از سه منظر اخلاق به حقیقت
برمی گردد و اعتباری نیست منظر اول آن است که موادّ حقوقی اخلاق را از
مبانی اخلاقی میگیرند مبانی اخلاقی را از منابع میگیرند و منابع, آن
ملاکهای حقیقت و واقعیت است; از مصالح و مفاسد از عدل و ظلم و مانند آن که
با نظام هستی هماهنگ است مبانی استنباط میشود و از آن مبانی اخلاقی, موادّ
اخلاقی اصطیاد خواهد شد پس از این منظر که موادّ اخلاقی به مبانی متکی است
و مبانی از منابع تکوینی اصطیاد میشود اخلاق یک امر حقیقی خواهد بود نه
امر اعتباری، گذشته از اینکه [از منظر دوم] اخلاق ملحوق به حقایق است یعنی
بازده مسائل اخلاقی در صحنه قیامت ظهور میکند که بهشت و جهنم باشد و آن
امور حقیقی است نه اعتباری و با جان انسان ارتباط دارد و بدن انسان را
درگیر میکند که انسان با جسم و جان بعد از مرگ درگیر آن کیفرهاست یا – ان
شاء الله – کامیاب آن پاداشهاست.
منظر سوم آن است که انسان در درون خود
بدن میسازد که با همین بدن در برزخ ظهور میکند و در قیامت بدن اصلی که
میآید صبغه همین بدن را میگیرد عین این بدنی که در دنیاست در معاد میآید
لکن صبغه آن صبغه بدنی است که انسان با اخلاق خود در دنیا ساخته است و آن
این است که انسان یا سیهروست یا سپیدرو یا روسیاه است یا رو¬سفید ، این
سیهرویی و روسیاهی، سفید¬رویی و روسفیدی که یک واقعیت است محصول اخلاق است
. اینکه در هنگام وضو گفته میشود خدایا صورتم را سیاه نکن همان طور که
عدهای صورتشان سیاه میشود و صورتم را سفید کن همان طوری که عدهای
صورتشان سفید میشود این ناظر به آن است که آن بدنی که در درون ما ساخته
میشود و ما در برزخ با همان بدن محشور میشویم یا روسفید است یا روسیاه یا
سیهرو است یا سفیدرو. بنابراین گرچه بدن در قیامت عین همین بدن است ولی
بالاخره انسان یا سفیدرو و روسفید است یا سیهرو و روسیاه.
این سه منظر
نشان میدهد که انسان با واقعیت همراه است و چون با واقعیت همراه است خدای
سبحان در سوره مبارکه «شمس» الهام فجور و تقوا را باعث استوای آفرینش انسان
دانست فرمود سوگند به نفس انسان و اینکه خداوند او را مستوی الخلقة خلق
کرد ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا﴾ و استوای خلقت نفس آن است که انسان هرگز
غافل از فجور و تقوا نخواهد بود و بدون فجور و تقوا نیست، استوای خلقت او
در الهام فجور و تقواست و منبع اخلاق همین فجور و تقوایی است که خدای سبحان
در درون انسان نهاد، اگر کسی این منبع را زیر اغراض خود دفن کرد ﴿وَقَدْ
خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾ آن گاه مبانی اخلاقی را از هوا و هوس میگیرد قهراً
موادّ اخلاقی که از چنین مبانی هوا و هوسی اصطیاد شد دیگر آن حیات بخشی را
نخواهد داشت و اگر در سوره مبارکه «انفال» فرمود وقتی شما دعوت پیامبر را
استجابت کردید زنده میشوید و اگر درباره امام زمان در هر عصر و مصری آمده
است اگر کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد «مات میتة جاهلیة» برای آن است
که معرفت امام, انسان را به حیات واقعی زنده میکند و مرگش با حیات واقعی
است یعنی وقتی میمیرد در حقیقت وارد صحنه برزخ میشود و زنده برزخی خواهد
بود و زنده طیّب و طاهر.
امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) در رفتارشان
در گفتارشان در نوشتارشان در سیرهشان در سنّتشان بلکه در سریرتشان سعی
کردند با همین اخلاقی که وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و سلّم) داشت
که «کان خُلقه القرآن» باشند و همین را اسوه و الگو قرار دهند و به همین
روال عمل کنند در حدّی که مقدور انسان عادی است که بتواند بیان و بنان
امامان معصوم و عترت طاهرین و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و سلّم) را
الگو قرار بدهد.
من مجدّداً مقدم همه شما را گرامی میدارم و امیدوارم
که حکمرانی ما و سیاست ما با درایت عقل و علم اداره شود که هم عاقلانه
برنامه ریزی کنیم هم عادلانه برنامه ارائه شده را اجرا کنیم!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»