به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

راه ولی الله شدن

قال الاستاذ: اگر کسی خواست ولی الله بشود با نماز و روزه و عبادت‌هایی که از ترس جهنم است ولی الله نخواهد شد، اگر کسی در تمام عمر اهل مناسک و مراسم باشد، اما به شوق بهشت عبادت کند ولی الله نخواهد شد، تنها راه ولی الله شدن آن است که

قال الاستاذ: اگر کسی خواست ولی الله بشود با نماز و روزه و عبادت‌هایی که از ترس جهنم است ولی الله نخواهد شد، اگر کسی در تمام عمر اهل مناسک و مراسم باشد، اما به شوق بهشت عبادت کند ولی الله نخواهد شد، تنها راه ولی الله شدن آن است که خدا را «حبّاً له» عبادت کند، اگر کسی چون خدا را دوست دارد عبادتش کند ولی الله می‌شود، اول کسی که این حرف نو را در امت اسلامی گفت آن حضرت بوده‌ است، البته پیغمبر صلی الله علیه و آله حساب دیگری دارد، بحث در امت است.

 
 پس ولی الله شدن یعنی در خط علی علیه‌السلام بودن، به معنای عبادت خدا از روی حب و علاقه به خدا است نه از ترس دوزخ یا به شوق بهشت، این حرف، تولید علم و حرف تازه است، وقتی با این حرف انسان در تفاسیر و روایات هم بگردد تولید علم و حرف تازه است، یعنی زیر این آسمان احدی جز علی علیه السلام در امت اسلامی خط ولایت را نیاورد.

 خیلی از ملائکه هستند که مرده‌ها را جابه‌جا می‌کنند و به وادی السلام می‌رسانند، اما خیلی از ملائکه هم هستند که زیر مجموعه جبرئیل علیه السلام هستند و حرف‌های علمی می‌آوردند، چرا ما با این ملائکه محشور نشویم؟ حرف‌های دیگران را دیدن و شنیدن و فارسی را عربی کردن یا عربی را فارسی کردن هنر نیست، مصرف کردن، هنر نیست، تولید علم هنر است.


ما که می‌گوییم عبادت کنیم تا نسوزیم، در حقیقت خودمان را می‌خواهیم، اما آن کسی که در دعای کمیل می‌گوید «صبرت علی حر نارک فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک» علی علیه‌السلام است، او ولی الله است، مرحوم شیخ بهایی در کتاب اربعین از بسیاری از بزرگان که در صف مقدم ولایت‌اند مثل ابن طاووس نقل می‌کند که قبولی اعمال خیلی‌ها به عنایت الهی است، این‌ها تاجرند خدا را بهانه قرار داده‌اند، از خدا، خدا را نمی‌خواهند بلکه نسوختن را از خدا می‌خواهند، معبودشان نجات از نار است نه الله، این‌ها خدا را واسطه قرار می‌دهند یعنی به جای دلیل او را دلّال می دانند. این عنایت الهی و لطف و برکت اهل بیت علیهم السلام است که ما را نجات می دهند «از خدا غیر خدا را خواستن ظن افزونی است کلی کاستن» به ما آموختند حال که به آن اوج عبادت اهل بیت علیهم‌السلام نمی‌رسید لااقل بدانید که محبوب بالذات شما خداوند است، اگر خواستید از او چیزی طلب کنید مجازید نجات از نار یا ورود در جنت را طلب کنید، این کف عبادت و حداقل آن است.

 این که می‌دانیم خدای متعال کرم دارد یک مطلب است، اما این معلوم را مقصود خود قرار بدهیم مطلب دیگری است، وقتی نماز می‌خوانیم می‌گوییم نسوزم یا به بهشت بروم، غالب ما این طوریم ولی باید چهار رکعت نماز بخوانیم برای اینکه مولای من گفت، می‌دانم که مرا نمی‌سوزاند و به بهشت می‌برد «تو عبادت چو گدایان بشرط مزد مکن، که خواجه خود صفت بنده پروری داند»، حدود 150 ـ 200 سال قبل از جناب حافظ، ثنایی گفته است «در عاشقی آن جا که ورا پایْ مرا سرْ، در خواجگی آن جا که ورا حلقه مرا گوش»، گوشم جایی است که حلقه مولایم باشد، سر من جایی است که پای مولایم باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد