قال الاستاذ:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله
ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة
المهدیین سیما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء(علیهما آلاف التحیّة و
الثناء) بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّءُ الی الله!
میلاد سید اوصیا
و خاتم اولیا وجود مبارک حجت ابن الحسن المهدی (علیه و علی آبائه الاطیبین
آلاف التحیة و الثناء) را به پیشگاه آن حضرت و عموم علاقهمندان قرآن و
عترت و شما فرهیختگان و دانشمندان فن شریف پزشکی تبریک عرض میکنم مقدم شما
بزرگوران ارجمند را در این همایش وزین گرامی میداریم از ذات اقدس الهی
مسئلت میکنیم به برکت این مولود، نظام جمهوری اسلامی ایران را تا ظهور آن
حضرت از هر گزندی محافظت بفرماید!
دو مطلب را در جمع شما دانشمندان
بزرگوار باید مطرح کرد: مطلب اول که مناسب با این ایام است که میلاد سید
اوصیا وجود مبارک ولی عصر (ارواحنا فداه) است.مطلب دوم مربوط به فن شریف
پزشکی شما بزرگوران است.
اما مطلب اول: امامت در اسلام از سنخ وکالت،
نیابت، و مانند آن نیست گرچه آرای مردم محترم است و بدون مقبولیت جامعه کار
پیش نمیرود و این مقبولیت هم باید صبغه مشروعیت داشته باشد یعنی از راه
شرع، مردم قبول کنند یا خودشان اهل نظر باشند یا اهل بصر باشند و اگر نه
اهل نظر بودند و نه اهل بصر، اهل سمع باشند، گوششان به بیّنه باشد، گوششان
به حرف خبرگان باشد، گوششان به حرف نخبگان باشد تا حجت شرعی در قبولشان
ظهور کند غرض آن است که این مقبولیت باید صبغه مشروعیت داشته باشد و بدون
حجت شرعی این مقبولیت مشروع نیست.
به هر تقدیر در اسلام، امامت از سنخ
انتخاب، نیابت و مانند آن نیست بلکه امری است الهی زیرا عصمت در امام شرط
است و عصمت یک ملکه ملکوتی است و معلوم کسی نیست و جز خدای سبحان نمیداند،
لذا خدا باید کسی را که میداند معصوم است برای سِمتهای کلیدی نصب کند
چون امامت، جانشینی پیامبر است و پیامبر جانشین ذات اقدس الهی است، کار از
بالا شروع میشود نه از پایین، اگر کسی رسول خود را، پیامبر خود را یعنی
نبوت و رسالت را نشناسد، امامت را نمیشناسد و اگر خواست رسالت و نبوت را
بشناسد، چون نبیّ جانشین خداست، تا مستخلفعنه را نشناسد، خلیفه را
نمیشناسد. اینکه از وجود مبارک امام صادق(علیه السلام) سؤال کردند وظیفه
ما در عصر غیبت چیست، حضرت از راه معرفت، وظیفه زمان غیبت را مشخص کرد،
رازش همین است.
وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) به زراره فرمود
در عصر غیبت با این دعا مأنوس باشید: «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ
فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَکَ
اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ
لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ ».[1] خدایا توفیق خداشناسی را به ما بده زیرا
اگر ما خداشناس نشدیم پیغمبرشناس نخواهیم بود چون پیامبر خلیفه خداست، کسی
که مستخلف عنه را نشناسد، خلیفه را نمیشناسد.
خدایا توفیق فهم نبوت و
رسالت و شناخت پیامبر و پیامبری را به ما مرحمت کن زیرا اگر ما پیامبر را
نشناسیم امام را نمیشناسیم چون امام خلیفه پیامبر است اگر مستخلفعنه
شناخته نشود خلیفه شناخته نمیشود بعد در پایان عرض میکنیم خدایا امام ما
را به ما بشناسان زیرا اگر امام و امامت را نشناختیم گمراه میشویم این
شبیه برهان لمّ است که معلول را باید از راه علت شناخت بهترین راه شناخت
معلول شناخت علت است اگر کسی سبب را بشناسد مسبَّب را خواهد شناخت چنان که
شما بزرگواران پزشکی هم معتقدید اگر علت درمان شناخته شد درمان حاصل
میشود. این راه، راه عِلّی است یعنی از علت پی به معلول بردن.
از این
جهت وظیفه ما در عصر غیبت معرفت توحیدی است (اولاً)، معرفت وحی و نبوت است
(ثانیاً)، معرفت امامت و خلافت است (ثالثاً) و بعد از اینکه این معرفتها
به نصاب رسید پیروی عملی شروع میشود (رابعاً).
این دعا که در نمازها و
تعقیبات نمازها و در موارد پربرکت دیگر خوانده میشود رازش همین است. اگر
کسی امام را نشناخت از دین گمراه میشود اگر از دین گمراه شد مرگ او مرگ
جاهلیت خواهد بود که «من مات و لم یعرف امام زمانه فقد مات میتة جاهلیة»[2]
مرگ وقتی مرگ جاهلی بود نشان آن است که حیات، حیات جاهلی است؛ اگر انسان
در زمان حیات، جاهلانه زندگی کرد مرگ او هم مرگ جاهلی است، لذا ضمن تبریک
این عید خجسته و فرخنده از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم که توفیق معرفت خود
معرفت انبیا و اولیا و حضرت رسول (علیهم الصلاة وعلیهم السلام) و معرفت
ائمه معصومین مخصوصاً وجود مبارک حضرت حجت را به همه ما عطا کند.
مستحضرید
که فرق اساسی بین غدیر و سقیفه همین است اگر امامت، یک امر مردمی باشد با
سقیفه هم حل میشود ولی امامت چون امری الهی است بدون غدیر حل نخواهد شد؛
امامت غدیری با خلافت سقفی خیلی فرق میکند، یکی نجات بخش است و همتای با
قرآن کریم ویکی شعارش «حسبنا کتاب الله»;[3] این عصاره مطلب اول.
اما
آنچه در مطلب دوم مطرح میشود که مربوط به شما بزرگواران فن شریف پزشکی است
این است که مستحضرید علوم تجربی گرچه محور اصلیاش انسان نیست اما کاربردش
انسان است بر خلاف علوم انسانی که موضوع اصلیاش انسان است در جریان طبابت
سه مرحله است که الآن در بخشهای گوناگون گرچه بعضی از پزشکان بزرگوار
واجد هر سه مرحله هستند اما فضای حاکم بر فن پزشکی باید این سه مرحله باشد:
یک
مرحله آن بیماریهای مشترک بین انسان و دام است. بیماری مشترک، درمان
مشترک، تشخیص مشترک، این یک جنس عام است که طبیب و بیطار را کنار هم جمع
میکند، این یک بخش است که در بسیاری از مواقع همایشهای بیماریهای مشترک
انسان و دام مطرح است این قسم اول که رایج هم میباشد.
قسم سوم که آن هم
کم و بیش رایج است عبارت از اخلاق پزشکی است که انسان اشتراکی با فرشتهها
دارد و معارف مشترک بین انسان و فرشتهها در فضایل اخلاقی ظهور میکند، آن
را هم کم و بیش در ایران اسلامی شما شاهد هستید که همایش اخلاق پزشکی هست،
که فضایل اخلاقی در آنجا مطرح میشود.
قسمت اول که نازل و پایین است
فراوان است، قسمت سوم که بالاست گاهی هست، اما آن که بسیار کم است و برای
فن پزشکی بسیار لازم است تشکیل همایشهای انسان شناسی است. انسان یک بُعد
مشترک با دام دارد که همایشهای تشخیص بیماریهای مشترک انسان و دام
جوابگوی آنهاست یک اشتراک با فرشتهها دارد که همایشهای اخلاقی، فضایل
اخلاقی، آن بُعد ملکوتی انسان را تأمین میکند اما این وسط خالی است این
بُعد دوم و مرحله دوم خالی است و آن این است که انسان درست است که در بخشی
از جهات با دام مشترک است و در بخشی از جهات با فرشته مشترک است اما انسان
یک حقیقت گسسته نیست که جهت اشتراکش با دام جدا باشد، جهت اشتراکش با فرشته
جدا باشد بلکه یک هویت گسترده و ممتد دارد که از یک سوی با فرشتگان همسایه
است و از سوی دیگر با دام مجاور است.
قرآن کریم این دو مرز را و این
دو حد را جداگانه ذکر کرده است آنجا که صحبت از معرفت و علم و دانش و فضیلت
و بینش است انسان را با فرشتهها ذکر میکند در اوایل سورهٴ «آلعمران»
چنین فرمود: ﴿شهد الله انه لا اله الا هو والملائکة واولوا العلم قائما
بالقسط﴾[4] یعنی معارف توحیدی را، یکتاشناسی را یکتاگرایی را یکتاپرستی را،
یکتادوستی را خدا شاهد است و فرشتهها شاهدند و دانشمندان. آنجا که سخن از
خوردن و خواب و دستگاه گوارش و بیماریهای بدنی و مانند آن است آنجا انسان
را با دام یکجا ذکر میکند میفرماید ما باران نازل میکنیم، گیاه را از
زمین میرویانیم درخت را مزرعه را باغ را میوهها را فراوان در اختیار شما
قرار میدهیم ﴿مَتَاعًا لَّکُمْ وَلِأَنْعَامِکُمْ﴾[5] برای شما و دامهای
شما، ﴿تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ﴾[6] یک مقدار خودتان یک
مقدار دامهایتان، ﴿کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ﴾ [7] بخشی از این
میوهها و گیاهان را خودتان استفاده کنید بخشی را دامهایتان، که در مسئله
گوارش و خوردن و مانند آن انسان را با دام یک جا ذکر میکند.
این دو بخش
که در قرآن کریم جداگانه ذکر شده است در همایشهایی که در ایران مشهود است
یکی فراوان و یکی هم به ندرت هست اما آن نکته که اصل بود ناگفته ماند و آن
این است که انسان یک هویت واحد دارد، بخش ملکوتیاش از بخش مُلکیاش جدا
نیست، دارویی که یک طبیب برای انسان تجویز میکند هم باید جریان دستگاه
گوارش او را رعایت کند هم جریان فطرت او را؛ مثلا داروی حلال با داروی حرام
برای دام یکسان است ولی برای انسان یکسان نیست ممکن است دارو همان باشد
ولی چون حرام است بی اثر باشد ممکن است کسی همین دارو را به دام بدهد و
نتیجه پزشکی بگیرد ولی درباره انسان بیثمر باشد. شراب که در بخشی از
شربتها مقداری از آن هست این پنج درصد یا کمتر یا بیشتر از شراب، همین که
همراه این شربت شد آن را نجس میکند خوردن شراب هم حرام است خوردن نجس هم
حرام است همین چند درصد تیرگی شعور میآورد و ممکن است عقل را تخمیر کند
اگر از شراب به خمر یاد میشود برای اینکه خمر، خمارِ این مغز است این عقل
را میپوشاند و تخمیر میکند.
بنابراین نباید گفت این مثلاً پنج درصد
الکل آسیبی نمیرساند اگر حلال و حرام فرق دارد اگر پاک و نجس فرق دارد اگر
مِلکی و غصبی فرق دارد اگر قاچاق و غیر قاچاق فرق دارد اگر جعلی و غیر
جعلی فرق دارد برای آن است که انسان، انسان است یعنی بخش دامی او با بخش
ملکوتی او آمیخته است ممکن است همین دارو را یک انسان که از راه حلال تهیه
کرده است در او اثربخش باشد و اگر از راه قاچاق فراهم کرده اثر نداشته باشد
اینها فسون و فسانه نیست اینها افیون نیست اینها اسطوره نیست؛ حرام با
ملکوت انسان هماهنگ نیست.شما این مطلب را اگر در جمع غیر موحدان بگویید جز
پوزخند چیزی نمیبینید اما اینها حق است یعنی انسان، انسان است نه دام،
آنکه انسان را در حد دام میبیند او بیطار است نه طبیب. بنابراین انسان که
هویت واحده دارد که بخشی از این هویت، ملکوتی است که همسایه فرشتههاست و
بخشی از این هویت، مُلکی است که همسایه دامهاست، باید در عین رعایت قوانین
بدنی و مادی و تجربه حسی، آن معارف تجریدی عقلی و فلسفی و عرفانی را در
نظر داشته باشد.
شما در سوره مبارکه «احزاب» میبینید که قرآن کریم
برخی از امور را جزء مرض میشمارد و این در فن پزشکی باید ملحوظ باشد به
همسران پیغبمر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور میدهد که این زنها در
برابر مردها از سخن گفتنهای رقیق و نازک و زنانه پرهیز کنند: ﴿فَلَا
تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ
قَوْلًا مَّعْرُوفًا﴾[8] به این زنها فرمود اگر خواستید با نامحرم سخن
بگویید طرزی حرف بزنید که آن مردی که قلبش مریض است طمع نکند در فرهنگ قرآن
اگر کسی به نامحرم طمع کند قلبش مریض است؛ دارو باید با این مرض هم هماهنگ
باشد.
در سوره مبارکه «مائده» فرمود کسانی که مشکل سیاسی دارند مشکل
اجتماعی و ملی دارند خبرها را سیاه نمایی کرده به بیگانهها گزارش سوء
میدهند و خبرچین بیگانهها هستند و میگویند شاید یک وقت نظام اسلامی آسیب
دید و بیگانهها برگشتند چرا رابطه خود را با آنها قطع کنیم، اینها مریض
سیاسی هستند مرض اجتماعی دارند؛ فرمود: ﴿فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم
مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ
فَعَسَی اللّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ
فَیُصْبِحُواْ عَلَی مَا أَسَرُّواْ فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ.﴾[9] یعنی
آن که عامل بیگانه است گرفتار مرض است. بنابراین کاری که در فن شریف پزشکی
انجام میشود باید جامع این سه مرحله باشد:
بخشی که مشترک بین انسان و
دام است جداگانه مطرح شود بخشی که مشترک بین انسان و فرشتههاست جداگانه
مطرح شود آن بخش اساسی و مهم و دامن گیر و فراگیر که انسانیت انسان را همان
تشکیل میدهد آن جامعنگری است و جامعیت بین مُلک و ملکوت است که آن هم
باید در فن پزشکی ملحوظ باشد که حرام در دارو، نجس در دارو، ناپاکی در دارو
و چیزی که دین تحریم کرده در دارو راه پیدا نکند تا ـ ان شاء الله ـ اثر
کند.
مجدداً مقدم همه شما دانشمندان، پزشکان گرامی و اندیشوران را ارج
مینهیم و از برگزارکنندگان این همایش وزین حقشناسی میکنیم و از مسئولین
بزرگوار با ثنا و ستایش نام میبریم و این عید پربرکت را به همه شما تهنیت
عرض میکنیم و از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم امام و شهدا را با اولیا
محشور کند، نظام اسلامی و مسئولان این نظام را از هر گزندی حفظ بفرماید و
این نظام را تا ظهور صاحب اصلی اش از هر خطری محافظت نماید.
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1] . اعلام الوری، ص 432.
[2]. المناقب (ابن شهر آشوب)، ج1، ص246.
[3]. مسند احمد، ج1، ص 325.
[4]. سوره آل عمران، آیه 18.
[5]. سوره عبس، آیه32.
[6]. سوره سجده، آیه 27.
[7]. سوره طه، آیه 54.
[8]. سوره احزاب، آیه 32.
[9]. سوره مائده، آیه 52.
یکشنبه 25 تیر 1391 ساعت 16:48