به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

پیام حضرت استاد به مراسم اختتامیه نمایشگاه بین المللی قرآن کریم

قال الاستاذ:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین سیما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء(علیهما آلاف التحیّة و الثناء) بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّءُ الی الله!

نمایشگاه سودمند قرآن کریم به پایان رسید آنچه در این اختتامیه لازم است مطرح شود اولاً حق‌شناسی از برادران و خواهران بزرگواری است که به خوبی استقبال کردند ثانیاً اینکه سعی و کوشش بنیان‌گذاران و برگزارکنندگان ـ ان‌شاءالله ـ مشکور خدای سبحان باشد و همگان مشمول ادعیه زاکیه ولیّ عصر!

     رسول اکرم و اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) علوم نافع را مشخص کردند که علم نافع عبارت از آیه محکمه, فریضه عادله و سنّت قائمه است[1] یعنی همه علومی که بتوانند جامعه‌ای را مستقل و آزاد کنند و کشور را آباد کنند سودمندند ولی عناصر محوری و اساسی علوم همین سه قسمت است که سایر علوم به این بخش‌ها برمی‌گردد. بخشی از آیات قرآن کریم دارای محتوای آیه محکمه است بخشی از آیات آن دارای محتوای فریضه عادله است و بخشی از آیات آن دارای محتوای سنّت قائمه یعنی یک سلسله عقاید خوب, علمی و مُتقن؛ یک سلسله اخلاق و اوصاف انسانی و یک سلسله اعمال و رفتار آدمی.

انسان از آن جهت که یک فرشته زمینی است تعالی و تکاملش در فرشته شدن است انسان از آن جهت که یک مسافر ابدی است ره‌توشه ابد می‌خواهد مادامی که در دنیا زندگی می‌کند نه بیراهه می‌رود نه راه کسی را می‌بندد اینها جزء اوصاف سلبی اوست قرآن کریم گذشته از رهنمود این اوصاف سلبی دو راهنمایی مهم و اساسی را در طیّ آن علوم یاد شده ارائه می‌کند یکی اینکه شما مسافرید و مسافر ره‌توشه می‌طلبد و زادراه مسافران ملکوتی, تقواست ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی﴾[2] این راه عمومی است که قرآن کریم فراسوی همه سالکان نصب کرده است و بسیاری از سالکان سفارش تحصیل توشه را به همراه دارند همواره ما را نصیحت می‌کنند که تقوا داشته باشید توشه تهیه کنید اما اوحدی از سالکان به این فکرند که زاد و توشه برای راه است که انسان راه را طی کند وقتی راه را طی کرد به مقصد رسید آنجا چیز دیگر لازم است تنها زاد کافی نیست تقوا با همه فضایلی که دارد و درباره تقوا گفته شد که رأس‌الأخلاق است و برترین و بالاترین فضیلت اخلاقی تقواست که چیزی از تقوا بالاتر نیست حتی عدل با همه حلاوت و طراوتی که دارد آن حلاوت و طراوت خود را در اثر قُرب به تقوا و همچنین تقوا هر فضیلتی که دارد در اثر قرب به عدل است ﴿إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی﴾[3] فرمود عدل درست است که زیباست و شیرین است و انسان عادل, جامعه عدل‌مدار را کامیاب می‌کند اما شیرینی عدل و طراوت عدل در سایه قُرب به تقواست ﴿إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی﴾ این عدل که کمالش در اثر قرب به تقواست و آن تقوا که رئیس فضایل اخلاقی نام گرفته است که «التُقیٰ رئیس الأخلاق»[4] همه اینها ره‌توشه‌اند زادند ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی﴾ زاد برای آن است که این سالک به مقصد برسد اما وقتی به مقصد رسید خواست مقصود را دریابد آنجا جای عمل نیست آنجا جای کار نیست یعنی از عمل برنمی‌آید که انسان با مقصود خود سخن بگوید و مقصود را ببیند عمل, وسیله است تا انسان در معاد, مقصود خود را ببیند اما وقتی مقصود خود را دید آنجا بی‌عملی ملاک است نه عمل منظور از بی‌‌عملی, مقام فناست یعنی خود را ندیدن و چیزی برای خود و دیگران قائل نشدن و چیزی برای ماسوا معتقد نبودن, اگر کسی خواست سفر کند وسیله را فراهم کرد باید دو مطلب اساسی را در نظر داشته باشد یکی تحصیل زاد تا او را به مقصد برساند یکی فراهم کردن چیزی که مقصود را در مقصد بیابد و آن مقام فناست اینکه شما می‌بینید در دعای نورانی امام علی بن الحسین(صلوات الله و سلامه علیه) در صحیفه سجادیه در روز عرفه آنجا به ذات اقدس الهی عرض می‌کند خدایا در جهان هستی هیچ موجودی پَست‌تر از من نیست همین است «أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا»[5] این مقام فناست «خود را مبین که رستی». بنابراین برای ماها که جزء اوساط مردمیم تقوا لازم است یعنی عبادت کردن تا زنده‌ایم دستور دین را رعایت کردن تا نفس می‌کشیم احکام و اوامر و نواهی را تقدیس کردن تا لبهٴ احتضار تا زنده‌ایم فقه و شریعت اما برای اوحدی از سالکان غیر از این ره‌توشه که تقواست و زاد است چیز دیگر لازم است که آن مقدور ما نیست و آن این است که انسان آن قدر تخلیه کند که از خود خارج بشود نه فقط رذایل اخلاقی را خارج کند این تخلیه برای ماها خالی کردن نفس از رذایل اخلاقی است و برای اوحدی از سالکان خالی کردن خود از هویّت خویش است یعنی خویشتنِ خویش را رها کن تا ذات اقدس الهی را در آیات الهی به خوبی مشاهده کنی قرآن همه این معارف را به همراه دارد یعنی اگر کسی خواست بحث‌های حوزوی و دانشگاهی را تعقیب کند آیه محکمه, فریضه عادله و سنّت قائمه در قرآن کریم هست اگر خواست بحث‌های عرفانی را تعقیب کند راه امام سجاد(صلوات الله و سلامه علیه) را طی کند عارفانه به سر ببرد و در دعای عرفه صحیفه سجادیه این‌چنین بگوید خدایا مُلک و ملکوتِ جبروتت را من دیدم و همه را از نزدیک بررسی کردم ـ چون انسان کامل واجد همه اینهاست و کون جامع است و حضرات چهارگانه را در خود جمع کرد شده حضرت پنجم ـ این انسانی که کون جامع است از عرش و عرشیان باخبر است از فرش و فرشیان باخبر است این مجموعه را که می‌بیند به خدا عرض می‌کند در بین این مجموعه موجودی از من نازل‌تر نیست خب اگر ذرّه‌ای در عالم وجود دارد این ذرّه چیزی است حضرت می‌فرماید من از آن ذرّه هم ناچیزترم یعنی به مقام فنا رسیدم این مرحله برای کسی است که زاد و راحله را تا آنجا که دستور فقه و شریعت بود فراهم کرد ذرّه‌ای از فقه کوتاه نیامد ذرّه‌ای از شریعت کم نگذاشت واجبات و مستحبّات را انجام داد محرّمات و مکروهات را ترک کرد اینها توشه اوست این زاد و این توشه او را به بارگاه الهی رساند اگر وجود مبارک علی بن ابی طالب(علیه أفضل صلوات المصلّین) درِ مدینه علم است «أنا مدینة العلم و علیٌّ بابها»[6] انسان کاملی که به مقام فنا رسید مثل خود پیغمبر مثل خود امیر مؤمنان مثل خود امام سجاد مثل معصومین دیگر(علیهم آلاف التحیّة و الثناء) اینها هم باب توحیدند اگر وجود مبارک علی بن موسی الرضا المرتضی(علیهم آلاف التحیّة و الثناء) در جریان حدیث سلسلةالذهب فرمود: «أنا مِن شروطها»[7] یعنی اگر خدای سبحان توحیدی دارد انسان کامل درِ این توحید است اگر توحید, دژ الهی است و خدای سبحان دژبان است شرط ورود این دژبانی, ولایت علی و اولاد علی است ولایت اهل بیت است اینها دو کار کردند هم ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی﴾ را رعایت کردند هم ﴿وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللّهَ رَمَی﴾[8] را رعایت کردند و از دست ندادند هم با تحصیل توشه و زادراه به مقصد رسیده‌اند هم با تحصیل مقام فنا مقصود را در مقصد یافتند اینها راه‌های قرآنی است شما بزرگوارانی که در این ماه پربرکت ماه ضیافت این متکلِّم برای بزرگداشت کلامِ او تلاش و کوشش کرده‌اید ـ ان‌شاءالله ـ بکوشید هم ره‌توشه کامل داشته باشید تا با فقه و شریعت شما را به مقصد برساند هم ـ ان‌شاءالله ـ از آن عرفان ناب اهل بیت بهره ببرید ناامید نباشید و نباشیم که مقصود را در مقصد به ما نشان بدهد

تا فضل و عقل بینی بی‌معرفت نشینی٭٭٭ یک نکته‌ات بگویم خود را مبین که رستی[9]

اینکه اول از فنا سخن می‌گوید از نیستی سخن می‌گوید کمال از نیستی شروع می‌شود کمال از فنا شروع می‌شود این راه را قرآن به ما نشان داد که همه توانتان برای تحصیل توشه نباشد تحصیل توشه نیمی از راه است گرچه شماها را به بهشت می‌برند ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأنْهَارُ﴾[10] می‌دهند غُرف مبنیه می‌دهند اما آنچه در پایان سورهٴ قمر آمده بهره اوحدی است نه بهره اوساط و ضعاف در پایان سورهٴ قمر آمده ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[11] دیگر حرف «واو» در اینجا نیست نفرمود دو چیز ما به بهشتیان می‌دهیم فرمود متّقین در جنّات و نَهَرند در حضور ذات اقدس الهی‌اند این حضور ذات اقدس الهی هیچ ممکن نیست مگر با غیبت انسان از خود آدم زیرا خدایی که با کلّ شیء است و همه جا هست و حقیقت نامتناهی است جای خالی ندارد تا کسی حضور او بنشیند؛ تا انسان خود را می‌بیند وارد مقصد شده است مقصود را نمی‌بیند ولی وقتی خود را ندید دعای امام سجاد را خواند و باور کرد و متخلّق شد و عمل کرد و منتشر کرد گفت: «أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا» خود را ندید آن‌گاه برای ابد راحت است چون چیزی از این مقصود بالاتر نیست.

مطلب دیگری که مربوط به نمایشگاه قرآن کریم است مستحضرید که ذات اقدس الهی قرآن را در لیله قدر نازل کرد بارها به عرضتان رسید که انزال قرآن همانند انزال مطر نیست خدا باران را نازل کرد یعنی به زمین انداخت قرآن را نازل کرد یعنی به زمین آویخت, آویختن غیر از انداختن است قرآن حبل متینی است که یک طرفش به دست خداست اگر یک طرفش به دست خداست ادراکش محدود نیست (یک) اعتصام به آن سودآور است (دو) همواره ذات اقدس الهی این قرآن آویخته را در دست دارد با تجلیّات گوناگون خود ما را به فراگیری معارف قرآن فرا می‌خواند.

بیان نورانی قرآن ناطق یعنی علی بن ابی طالب(صلوات الله و سلامه علیه) در نهج‌البلاغه این است که «فَتَجَلَّی‏ لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا رَأَوْهُ»[12] خدای سبحان در قرآن تجلّی کرد ولی متأسفانه خواننده‌های قرآن, مطالعه‌کنندگان قرآن, مفسّران قرآن, متکلّم را در کلامش نمی‌بینند اینها باید متکلّم را ببینند قرآن خواندن و عمل کردن, ره‌توشه‌ای است که انسان را به مقصد می‌رساند اما رؤیت آن مقصود, هدف نهایی است. در برابر این حبل متین چیزهای دیگری به ما نشان می‌دهند که آنها حبل مَنین‌اند, حبل منین یعنی طناب پوسیده, حبل متین یعنی طناب محکم و استوار قرآن گذشته از اینکه حبل متین است پوسیده نیست گسسته نیست پیوسته است متقن است، به جایگاه بلندی بسته است و آن «طرفه بید الله»[13] است بنابراین گرچه ماه مبارک رمضان در شُرف انقضاست ولی همان طوری که برای ماه مبارک استقبال هست، بدرقه هم هست که چند روز بعد از عید فطر انسان روزه بگیرد این ماه را بدرقه کند برای این قرآن کریم هم استقبال هست و هم بدرقه هست اعتصام به حبل متین ما را حفظ می‌کند از اینکه به سراغ حبل مَنین برویم مَنین یعنی مقطوع یعنی پوسیده، انسان غیر از مکتب خدا هر مکتبی را بپرستد حبل مَنین است و قرآن و عترت حبل متین است که امیدواریم همه ما هم در تحصیل ره‌توشه یعنی فقه و شریعت آن قدر کوشا باشیم که ما را به مقصد برساند و هم در تحصیل آن راه‌های دیگری که در قرآن کریم هست کوشا باشیم که ما را به مقصود آشنا کند و از مقصد به مقصود برسیم و مقصود را در مقصد بیابیم که هیچ لذّتی بالاتر از آن نیست «مَن ذا الّذی ذاق حلاوة محبّتک فرام منک بدلا»[14] در همین دعاهای ماه پربرکت رمضان به ما آموختند که بگویید «اللهمّ ... و أذقنی فیه حلاوة ذکرک»[15] شیرینیِ یادت را به من بچشان بعد سوگند هم که می‌دهد در دعای روز نهم میگوید: «بمحبّتک یا اٴمل المشتاقین»[16] ای خدایی که تو آرزوی مشتاقانی دیگران اگر آرزوی بهشت دارند دیگران اگر آرزوی حور و قصور دارند مشتاقین آرزوی لقای حق دارند «بمحبّتک یا اٴمل المشتاقین» این دعاهای ماه مبارک رمضان است این دستورها چقدر شیرین است چقدر دلرباست حیف است که ماه مبارک رمضان از دست ما برود و ـ خدای ناکرده ـ ما وظیفه‌مان را انجام نداده باشیم من مجدّداً از همه بزرگوارانی که در گرامیداشت و شکوهمند شدن این نمایشگاه تلاش و کوشش کردند حق‌شناسی می‌کنم از همه بزرگوارانی که در برگزاری این نمایشگاه سعی بلیغ داشتند حق‌شناسی می‌کنم ذات اقدس الهی را قسم می‌دهیم به برکت قرآن و عترت, نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, ملت و مملکت ما, آیین ما, دین ما, عقیده ما (همه) را در سایه قرآن و عترت حفظ کند!

مشکلات مملکت را در سایه عنایت ولیّ‌اش برطرف کند!
جوان‌های مملکت را, دخترانمان را, پسرانمان را در سایه لطف ولیّ‌اش حفظ بفرماید!
خطر بیگانگان مخصوصاً استکبار و صهیونیسم را به خود آنها برگرداند!
بیداری اسلامی خاورمیانه را به مقصد و مقصود نهایی برساند!
مسلمان‌های عزیز میانمار را از سلطه بیگانگان و بودایی‌ها نجات بدهد!
جوامع بین‌المللی را برای حفظ و حراست از این مسلمان‌های رنج‌دیده و زجرکشیده میانمار هدایت کند!
جهان بشریت را به عقلانیّت آشنا کند که نه بیراهه بروند نه راه کسی را ببندند و همگان منتظر ظهور منجی جهان بشریّت حضرت ختمی امامت مهدی موجود موعود(صلوات الله علیه و علی آبائه الأطیبین) باشند و باشیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد!
 
[1] . الکافی، ج1،ص32.
[2] . سورهٴ بقره، آیهٴ 197.
[3] . سورهٴ مائده، آیهٴ 8.
[4] . نهج البلاغه، حکمت 410.
[5] . الصحیفة السجادیة، دعای 47.
[6] . الامالی(شیخ صدوق)، ص345.
[7] . التوحید(شیخ صدوق)، ص25؛ عیون اخبار الرضا، ج2، ص135.
[8] . سورهٴ انفال، آیهٴ 17.
[9] . دیوان حافظ، غزل434.
[10] . سورهٴ آلعمران، آیهٴ 15.
[11] . سورهٴ قمر، آیات 54و55.
[12] . نهجالبلاغه، خطبهٴ 147.
[13] . الامالی(شیخ مفید)، ص135.
[14] . بحارالانوار، ج91، ص148.
[15] . اقبالالاعمال، ص136.
[16] . اقبالالاعمال، ص136.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد