قال الاستاذ: {در جریان نبوت حضرت موسی (ع) } : حضرت موسی(ع) به خدا عرض کرد چند مشکل دارم، سابقه قتل دارم، با اژدها نمی شود مردم را هدایت کرد، اژدها مردم را ساکت می کند ولی ساکن نمی کند، من حرف های خوب می زنم ولی خوب حرف نمی زنم برادرم هارون از من فصیح تر است، تا کی جامعه را با ترس اداره کنم، برای اثر در جامعه باید حرف های عالمانه بزنم به گونه ای که آنها خسته نشوند، این هنر و گفتار سخن و نظم و نثر خوب است که می تواند جامعه را ساکن و ساکت کرده و خوب اداره کند، خدای متعال هم این مشکلات را برای او حل کرد.