به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

شرط مدینه فاضله فقط الفبای دین است

قال الاستاذ: خدای سبحان به همه در همه حال نزدیک است چون او محیطِ مطلق است ﴿بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیمٌ﴾ است ولی در بعضی از موارد قُرب الهی بیشتر است یا احساس قرب الهی آسان‌تر است و آن در حال احتضار است در حال احتضار چرا انسان بیشتر قرب الهی را احساس می‌کند برای اینکه می‌فهمد یک مهاجر و مسافری است که باید به سفر ابد برود و کسی هم همراه او نیست تصوّر مرگ هم یک کار آسانی نیست چون انسان همه چیزهای مورد تعلّق خود آنچه در تمام مدّت عمر فراهم کرده است از زمین و زمان، بستگان خود، پدر و مادر خود، فرزندان خود، عائله خود، دوستان خود، قبیله خود، محیط کار خود، همه را رها می‌کند به جایی می‌رود که معلوم نیست کجاست چون انسان نمی‌شناسد اینجا کجاست به تعبیر سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی(رضوان الله علیه) می‌فرمود خیلی‌ها اصلاً بعد از مرگ نمی‌فهمند که چطور شد مدّت‌ها باید بگذرد تا بفهمد مُردند دفعتاً می‌بیند صحنه عوض شد آنهایی که می‌دید الآن اینجا نیستند اینهایی که اینجا هستند این نمی‌شناسد نه این جا را می‌داند نه افراد را می‌شناسد بعد از مدّت‌ها می‌فهمد تازه مُرد اینکه در قبر به این مُرده می‌گویند بدان «إنّ الموت حقٌّ» یعنی تو مُردی بدان این مرگ حق است ما هم می‌میریم این را برای دیگران نمی‌گویند که موعظه باشد چون این تلقین میّت مستحب است ولو هیچ کس هم نباشد فقط آن مُلقِّن باشد باید به این بیچاره گفت این حالتی که به تو دست داد حالت موت است بدان این مرگ حق است «حقٌّ» یعنی «موجودٌ»، حق در نظام عالَم ثابت است مرگ در نظام عالم ثابت است پیش از تو هم مُردند بعد هم تو هم می‌میرند و تو الآن مرده‌ای «إنّ الموت حقّ» و برنامه هم این است که «إنّ سؤال منکر و نَکیرٍ حق» به ما هم که گفتند شما شب‌های جمعه یا غیر جمعه در فرصت‌های مناسب حالا اختصاصی به روز و شب جمعه ندارد بروید قبرستان، قبرستان مدرسه است بسیاری از ماها نمی‌دانیم اصلاً قبرستان رفتن برای آ‌ن درس‌گیری است خیال می‌کنیم برای آمرزش اموات است البته آمرزش اموات در آن هست موعظه هم در آن هست اما قبرستان مدرسه است یعنی مثل درس و بحث از اینکه قبرستان مدرسه است از آن دعا و دستور قبرستان مشخص می‌شود ما سلامی داریم عرض ادب می‌کنیم برای اینکه اینها زنده‌اند یک حمد و سوره‌ای می‌خوانیم برای اینکه برای آنها و دیگران طلب مغفرت بکنیم اما قبرستان سه دستور دارد یکی «اَلسَّلامُ عَلی‏ اَهْلِ الدِّیارِ مِنَ‏ المسلمین و الْمُؤْمِنینَ اَنْتُمْ لَنا فَرَطٌ وَنَحْنُ اِن‌شاءَ اللَّهُ بِکُمْ لاحِقُونَ»[1] یکی هم آن حمد و سور‌ه و قرائت قرآن و اینهاست این دو کار را همه ما بلدیم اما دستور سوم قبرستان دستور اصلی و رسمی است که ما به این مُرده‌ها سلام عرض می‌کنیم می‌گوییم شما را به خدا قسم بگویید آنجا چه خبر است «اَلسَّلامُ عَلی‏ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ یا اَهْلَ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ بِحَقِّ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ‏ قَوْلَ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ»[2] شما را به خدا قسم بگویید آنجا چه خبر است؟! خب می‌بینید شرح حال خیلی از آقایان را می‌بینید مثل مرحوم آقای قاضی، بزرگان دیگر اینها حداقل شب و روز یک ساعت می‌رفتند قبرستان ما خیال می‌کنیم برای فاتحه می‌روند اگر گفتند فلان حکیم یا فلان فقیه می‌رود داخل اتاقش دارد مطالعه می‌کند یعنی برای اینکه چیز یاد بگیرد این می‌رود آنجا قسم می‌دهد می‌گوید شما را به خدا قسم آنجا چه خبر است ما که نمی‌توانیم بنشینیم «آن را که خبر شد خبری باز نیامد» خب شما نرفتید از آنها خبر بگیرید بله آنها نمی‌آیند وقتی بروید به سراغ آنها قسم بدهید حالا یا در رؤیا یا در رؤیت چیزی به آدم می‌فهمانند خیلی‌‌ها هستند که در رؤیا مطالبی برایشان کشف شده یا در حال منامیّه و رؤیت چیزی برایشان کشف شده این آدم را زنده می‌کند این جامعه را جامعه ابراهیم می‌کند جامعه امام زمانی می‌کند جامعه معقول می‌کند جامعه‌ای که هیچ کسی راه دیگری را نبندد بیراهه هم نرود خب شما کسب را می‌‌گویید کسب حلال است اما چرا می‌گویند گندم‌فروشی، برنج‌فروشی و اینها مکروه است برای اینکه منتظر است گران بشود خب دینی که می‌گوید گندم‌فروشی، برنج‌فروشی که از پاک‌ترین شغل‌هاست مکروه است این دین اجازه می‌دهد کسی ارز بگیرد و بازار آشفته درست کند نظام را آسیب برساند؟! برای اینکه ما اصلاً آینده‌مان را فراموش کردیم خب برنج‌فروشی، گندم‌فروشی اینها از پربرکت‌ترین و حلال‌ترین کسب اسلامی است این شخص منتظر است که گران بشود و او استفاده کند چرا می‌گویند «الزرّاع کُنوز الرحمن» کشاورزان، گنج الهی‌اند تولید کردن، عاقلانه مصرف کردن، عرضه کردن و کالا را معتدل فروختن، اما کسی اینها را بخرد منتظر باشد که گران بفروشد نان مردم را کم بکند این در فقه نگاه کنید می‌گویند کسب مکروه است چرا کفن‌فروشی مکروه است کسی شغلش این باشد که کفن بفروشد خب این منتظر است کسی بمیرد خب یک وقت است کسی بزّاز است پارچه می‌فروشد کفن‌فروش نیست یک وقت می‌آیند از او پارچه کفنی می‌خرند اما کسی مغازه‌اش کفن‌فروشی است این شغل مکروه است مغازه‌اش برنج‌فروشی است این شغل مکروه است برای اینکه منتظر است گران بشود. این دین، معطّر است اینها مطالب عالیه دین نیست آن مطالب عالیه جای دیگر است اینها الفبای دین است این با تمدّن اینکه گفته می‌شود تمدّن ما در تدیّن ماست همین است! اگر در صدر اسلام وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) آن مدینه را توانست مدینه فاضله بکند بر اساس همین بدیهیّات دین است مردم عادی کوی و برزن که آن معارف فلسفی و کلامی را درک نمی‌کنند برای آنها هم لازم نیست برای خواص است برای توده مردم همین حرف‌هاست. به ما گفتند بروید قبرستان از آنها بخواهید که به شما بگویند چه خبر است آن را که خبر شد خبری هم باز خواهد آمد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد