قال الاستاذ:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین والأئمة الهداة
المهدیین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء(علیهما آلاف التحیّة و الثناء) بهم
نتولّی و من أعدائهم نتبرّءُ الی الله!
«أعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین(علیه السلام) و جعلنا و إیّاکم من
الطالبین بثاره(علیه الصلاة و علیه السلام)»
مقدم حضّار ارجمند، نخبگان، فرهیختگان، شعرا، ادبا، حوزویان و دانشگاهیان را در این
همایش ملی شعر عاشوراییِ خطبههای نور و توضیح سخنرانیهای سالار شهیدان حسین بن
علی(صلوات الله و سلامه علیهما) گرامی میداریم از همه بزرگوارانی که در ایراد مقال
یا ارائه مقالت سعی بلیغ داشتند سپاسگزاریم و امیدواریم از ادیبان و شعرا خدای
سبحان به احسن وجه بپذیرد! از مسئولان و برگزارکنندگان این همایش وزین مخصوصاً
نماینده محترم ولیّ فقیه در استان گلستان آیت الله نورمفیدی حقشناسی میکنیم و از
مسئولان این استان تقدیر مینماییم و از همه برادران و خواهرانی که در بزرگداشت این
همایش کوشیدند سپاسگزاریم!
مطلب مهمی که درباره شعر عاشورایی سالار شهیدان خطبههای نورانی حسین بن علی(سلام
الله علیه) مطرح است آن است که محتوای خطبههای آن حضرت سه بخش است و ادیبان و شعرا
و سرایندگان هم بکوشند این بخشهای سهگانه را خوب شناسایی کنند و خوب با ادبیات و
شعر دلپذیر و دلاویز هماهنگ کنند. بخشی از سخنرانیهای نورانی آن حضرت مربوط به
مسائل اسلامی و قرآن و عترت است بخشی هم مربوط به مسائل منطقهای که از ملی و نِحله
بودن بالاتر است که حوزه دوم است یعنی شامل حال مسلمانها و مسیحیها و کلیمیها
میشود که موحّدند و خدا را قبول دارند، بخش سوم بیانات آن حضرت مربوط به جهان
انسانیّت است که بینالمللی است و نه محلّی و نه منطقهای، برای انسانیّت انسان است
خواه انسان موحد باشد خواه انسان ملحد یک سلسله مسائلی دارد. گفتههای آن حضرت خواه
شفاهی و خواه کتبی، خواه به صورت خطبه خواه به صورت خطابه خواه به صورت مصاحبه در
این عناصر سهگانه و محوری دور میزند.
مطلب بعدی آن است که وجود مبارک سیّدالشهداء از همان اول قصد عمره مفرده داشت نه
اینکه قصد حج تمتّع تا حج تمتّع را به عمره مفرده بدل کرده باشد گرچه مورّخان و
مقتلنویسان جریان عزیمت وجود مبارک سالار شهیدان در روز ترویه از مکه به عراق را
تبدیل حج به عمره تلقّی کردند لکن روایات فقهی ما اینچنین از ائمه(علیهم السلام)
نقل میکند که وجود مبارک حضرت از اول به قصد عمره مفرده حرکت کرد.[1]
مطلب دوم سخنرانیهای آن حضرت خواه در مدینه خواه در مکه خواه در بین راه خواه در
شب عاشورا خواه در روز عاشورا مربوط به جهان بشریّت است اگر در مکه فرمود: «خُطّ
الموت علی ولد آدم»[2] سخن از انسانیّت است که مرگ برای انسان زیور است زیرا در
فرهنگ قرآن، انسان مرگ را میمیراند نه مرگ، انسان را انسان مسلّط بر زینت است نه
زینت مسلّط بر انسان، اگر تعبیر لطیف قرآن کریم این است ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ
الْمَوْتِ﴾[3] یعنی هر کسی ذائقِ مرگ است و مرگ، مذوق اوست؛ همواره ذائق، مذوق را
هضم میکند نه بالعکس، انسان مرگ را میمیراند وارد برزخ میشود در برزخ مرگ نیست
وارد ساهره قیامت میشود در قیامت مرگ نیست ـ انشاءالله ـ وارد بهشت میشود دیگر
مرگ نیست مرگ را انسان میمیراند و برای ابد زنده میشود بنابراین مرگ، زیوری است
برای انسان زیر سرپلی است که انسان را به ابدیّت میرساند اگر فرمود: «صبراً بنی
الکرام فما الموت الاّ قنطرة»[4] ناظر به وجودی بودن مرگ است که مرگ یک امر وجودی
است همان انتقال است و انسان این انتقال را پشت سر میگذارد هجرت میکند از
منقولعنه به منقولالیه میرسد لذا در مکه فرمود: «خطّ الموت علی ولد آدم». مطلب
دیگر در جهانی بودن نهضت آن حضرت این است که فرمود مردم وطنی دارند شرقیها وطنشان
مشرق است غربیها وطنشان مغرب است این وطنِ خاکی است اما آن وطن اصلی که وطن روح
ماست نه وطن پیکر ما لقاءالله است انسان از جایی که آمده باید به همانجا برگردد
وطن اصلی انسان جایی است که از آنجا آمده و اینجا رهگذری است و مسافرخانه است و
مَمرّ است نه مقرّ، اگر خدای سبحان فرمود: ﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی﴾[5] و اگر
روح انسان منسوب به ذات اقدس الهی است و اگر از طرف خدای سبحان آمده وطنش لقاءالله
است؛ بازگشت به لقاءالله بازگشت به وطن اصلی است لذا در خطبههای نورانی مکه
اینچنین فرمود: «مَن کان باذلاً فینا مُهْجَته و مُوطّناً علی لقاء الله نفسه
فَلْیَرْحَل مَعنا»[6] یعنی کسی که خوب ادراک کند وطن او لقاء الله است و خود را
توطین کند یعنی به وطن برگرداند و اشتیاق به وطن را در خود احیا کند این باید
کربلایی بشود پس نهضت سالار شهیدان آن است که هر مسافری را به مقصد برساند هر کسی
را به وطنش آشنا کند وطن مألوف همه ما هم لقاءالله است.
مطلب دیگر آن است که انسان فاصله بین نفس و بدن را که به نام مرگ است باید مغتنم
بشمارد این یک سرمایه است ما چه بخواهیم چه نخواهیم این فاصله رخ میدهد چه بهتر که
این را برای رسیدن به وطن صرف کنیم لذا در آن خطبه مکه فرمود: «مَن کان باذلاً فینا
مُهْجَته و مُوطّناً علی لقاء الله نفسه» یعنی کسی که خونِ قلبش را، حیات خودش را
در راه رسیدن به وطن صرف میکند این باید کربلایی بشود و همراه ما بیاید کربلا،
بنابراین اگر کسی بخواهد از این سرمایه اصیل بهره صحیح ببرد راهش راهِ نهضت سالار
شهیدان است این مطالب به اندازهای که بلند است میتواند شعرهای بلند و شعرهای ناب
و شعرهای تر انگیزد چون خاطرههای خوبی را به همراه دارد مستحضرید که انسان تنها با
اندیشه زندگی نمیکند بخشی از حیات انسان را انگیزه او تشکیل میدهد کسی خوب شعر
بگوید و شعرِ خوب بگوید، کسی حرف خوب بزند و خوب حرف بزند یعنی محتوا خوب، الفاظ
زیبا و هنری باشد این جامع بین اندیشه و انگیزه است جامع بین نظر و بصر است هم
بصیرتافزاست هم انگیزه را تشویق میکند، تشدید میکند و راهاندازی میکند آثار
شعر به مراتب بیشتر از آثار نثر است شما ملاحظه کنید بخش وسیعی از تأثیر الغدیر به
برکت اشعاری است که درباره ولایت وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) سروده
شده است بنابراین اگر ادیبان ما و شعرای گرانقدر ما که ذخیرههای ما هستند این ذوق
الهی را در پرورش آن محتواهای بلند حسینی(صلوات الله و سلامه علیه) احیا کنند اینها
جمع کردند بین اندیشه و انگیزه.
مطلب دیگر آن است که سالار شهیدان(سلام الله علیه) چون جهانی فکر میکرد و جهان به
حق زنده است مصالح ساختمانی جهان حق است و خود مُحقِّق این نظر و متحقّق به این عمل
بود لذا جهان را به حقمداری و حقمحوری دعوت کرد فرمود: «هیهات هیهات مِنّا
الذلّة» یعنی ذلّت از ما دور است نه ما از ذلّت دوریم یعنی ما در حدّی زندگی
عزیزانه داریم که ذلّت به خودش اجازه عبور به حرم و حریم ما را نمیدهد حضرت
نفرمود: «هیهات مِن الذلّة» بلکه فرمود: «هیهات مِنّا الذلّة» ذلّت از ما دور است
نه ما از ذلّت دوریم ما نیازی نداریم که از ذلّت دور باشیم ما عزیزیم ذلّت به خودش
اجازه نمیدهد که به حرم امن ما راه پیدا کند همانطوری که بیان نورانی علی بن ابی
طالب(سلام الله علیه) این است که «لا یَرقی الیّ الطیر»[7] شما دیدید این قلّههای
خیلی بلند هر پرندهای قدرت پرواز ندارد فرمود پرندهها توان آن را ندارند که به
اوج قلّه ما برسند «لا یَرقی الیّ الطیر» اینجا هم سالار شهیدان میفرماید ذلت به
طرف ما نمیآید از ما دور است نه ما دور از ذلّتیم این بیان، ریشه قرآنی دارد ذات
اقدس الهی در قرآن کریم مسلمانها را به ستبری و عزّت و قدرت و قوّت و شوکت
فراخواند فرمود: ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾[8] کفار در شما غلظت احساس کنند
این امر غایب است در صحنه نبرد و جنگ میگویند: ﴿اغْلُظْ عَلَیْهِمْ﴾[9] ولی در
حالت صلح میگویند: ﴿وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً﴾ این امر غایب ناظر به
بیگانههاست یعنی حتماً آنها باید در شما قدرت و صلابت احساس کنند و بیابند شما
میبینید اگر کسی ابزار تخریب در دست اوست بیل و کلنگ در دست اوست این هرگز به نبرد
قلّه دماوند نمیرود چون میداند با بیل و کلنگ نمیشود به قلّه دماوند آسیب رساند
این ﴿وَلْیَجِدُوا﴾ که امر غایب است پیامش این است یعنی حتماً آنها در شما عظمت و
جلال و شکوه و استقلال احساس بکنند که به سراغ شما نیایند این در سایه وحدت شما،
عقل شما، درایت شما، عدلمحوری شما، حقمداری شما خواهد بود و این را حسین بن
علی(صلوات الله و سلامه علیه) به دیگران آموخت لذا فرمود: «هیهات مِنّا الذلّة
یَأبَی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجورٌ طابت و طَهُرَت»[10] نه قرآن اجازه
ذلت میدهد و نه عترت اجازه ذلت میدهد ذلت از ما دور است به خود اجازه نمیدهد که
به حریم ما راه پیدا کند این امر یکی از مطالب بلند خطبههای نورانی وجود مبارک
حسین بن علی(سلام الله علیه) است. حضرت سعی میکرد که بگوید بشر با سنّت الهی باید
زندگی کند زیرا کلّ نظام را خدا با سنّت تکوینی خود اداره میکند همانطوری که ذات
اقدس الهی در قرآن کریم نسبت به سه بخشِ محلّی و منطقهای و بینالمللی رسول
گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) را آگاه کرد تا آن حضرت جوامع را در
این سه ضلع و سه بخش هدایت کند خطبههای نورانی حسین بن علی هم این سه فراز را دارد
اگر در قرآن کریم آمده ﴿قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً﴾[11] با مردم حرفِ خوب بزنید
اختصاصی به محلّی و منطقهای ندارد اگر فرمود: ﴿لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ
أَشْیَاءَهُمْ﴾[12] هیچ از حقّ مردم را کم نگذارید اختصاصی به محلّی و منطقهای
ندارد یک امر فراملّی است فرامنطقهای است یعنی بینالمللی است و اگر میبینید مشرق
عالَم، مغرب عالم نام حسین بن علی(سلام الله علیه) میدرخشد برای جهانی بودن اوست و
طبق زیارت اربعین اول کسی که در همان صحنه به این خطبه نورانی خود عمل کرد خودش بود
در مکه فرمود: «مَن کان باذلاً فینا مُهْجَته» در زیارت اربعین که به ما دستور
دادند قرائت کنیم عرض میکنیم خدایا حسین بن علی کسی بود که «بَذَلَ مُهْجَتَهُ
فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ»[13] فرمود
او خون جگرش را داد خون گلوی خود را داد خون رگهای بدن و حیات خود را داد تا
بندگانتان را از نظر اندیشه عالِم کند از نظر انگیزه عاقل کند سخن از مسلمین نیست
سخن از کلیمیها و مسیحیها نیست سخن از بندگان خداست این بندگان خدا اگر در بخش
سوماند وارد بخش دوم و اول بشوند و اگر فقط انسانی فکر میکنند سعی کنند الهی،
انسانی فکر کنند «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ
وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ» مهمترین بصیرت را خطبههای نورانی و نامههای نورانی آن
حضرت به عهده داشت مردم را در مدت کوتاهی بیدار کرد یعنی کلّ خاورمیانه را وجود
مبارک حسین بن علی با بدن خودش با سر مطهّر خودش با خواهر و فرزندان خودش بالأخره
بیدار کرد و این بیداری خاورمیانه در مدت کوتاهی که حسین بن علی(صلوات الله و سلامه
علیه) این راه را طی کرد نصیب جامعه اسلامی شد و ملت اسلام آن سنّت الهی را باز
یافت و بدعتی که امویان احیا کرده بودند را اماته کرد. وقتی هم که در قتلگاه
میفرماید اگر دین ندارید در دنیا آزاد باشید این ناظر به بخش سوم است.
بنابراین از شعرهایی که محتوای نازل دارند پرهیز کنید از شعرهایی که از عزّت آنها
میکاهند پرهیز کنید از شعرهایی که آنها را در حدّ انسانهای عادی قرار میدهد
پرهیز کنید بکوشیم مقام والای ولایت اینها را، مقام والای کرامت اینها را، مقام
والای امامت اینها را به صورت نظم و ادبیات شعری ارائه کنیم حضرت در شب عاشورا همه
را که جمع کرد فرمود: «اللهمّ إنّی أحمدکَ علی أن أکرمتنا بالنبوّة و علّمتنا
القرآن و فقّهتنا فی الدین» کرامت ما در این است که در دودمان ما نبوّت قرار دادی،
«و جعلتَ لنا أسماعاً و أبصاراً و أفئدة فاجعلنا من الشّاکرین»[14] اینکه حقشناسیِ
عقل، حقشناسی سمع، حقشناسی بصر در بصیرت است از بیانات نورانی آن حضرت است.
مطلب پایانی که قابل توجه است آن است که بیانی سیدناالاستاد مرحوم علامه
طباطبایی(رضوان الله علیه) داشتند و آن این است که اینکه در روایات آمده است که
حضرت لحظاتی خوابیدند در آن حال شنیدند که کسی میگوید این قافله در حرکت است مرگ
آن را تعقیب میکند[15] یا فلان حالت را از جدّم دیدم[16]، ایشان میفرمودند این
حالتهای منامیه است نه نوم، خواب نبود که وضو باطل بشود برای مردان الهی، انبیای
الهی، اولیای الهی حالتی دست میدهد که در عین حال که بیدارند شبیه خواب تمثّلاتی
بر آنها پیدا میشود در عین حال که بیدارند وضوی آنها محفوظ است حالتی به آنها دست
میدهد که شبیه نوم است و رؤیا دارند و صحنههایی را میبینند از آن جهت که خودش
معصوم است و شیطان در حرم امن امامتِ امام معصوم راه ندارد و از آن طرف که وجود
مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را مشاهده میکند که شیطان متمثّل به
صورت آن حضرت نمیشود[17] آنچه را حضرت در این حالتها دیده است خواه در بین راه
خواه در کربلا و مانند آنها غالب اینها به صورت حالت منامیه بود نه به حالت نوم.
نتیجه اینکه شعرای عزیز ما جریان کربلا را خوب ارزیابی کنند در مقاطع گوناگون این
را با هنر شعر و با هنر نظم و با هنر ذوق و عاطفه هماهنگ کنند و ارائه کنند که ـ
انشاءالله ـ ذات اقدس الهی از همه اینها به احسن وجه میپذیرد و اشعار اینها را
دلپذیرتر میکند!
من مجدّداً از همه حضّار، فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی، مسئولان بلندپایه سیاسی،
فرهنگی، اجتماعی گلستان و نماینده محترم ولیّ فقیه و امام جمعه گرگان حقشناسی
میکنم از ذات اقدس الهی مسئلت میکنم همان دعایی که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله
و سلّم) نسبت به حسّان در رابطه با شعر حسّان در باب غدیر از خداوند مسئلت کرد[18]
همان دعا را خدای سبحان درباره ادیبان و شاعران ما ـ انشاءالله ـ مستجاب بفرماید!
از ذات اقدس الهی میخواهیم که نظام ما را تا ظهور صاحب اصلیاش از هر خطری محافظت
بفرماید!
رهبر ما را، مراجع ما را، ملت و مملکت ما را، حوزه و دانشگاه ما را همه را در سایه
ولیّاش حفظ بفرماید!
امام راحل و شهدای انقلاب و جنگ را با انبیای الهی محشور بفرماید!
بیداری اسلامی خاورمیانه را به مقصد و مقصود نهایی برساند!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
. [الکافی، ج4، ص535.[1
[2] . کشف الغمّة, ج2, ص29; اللهوف, ص60 و 61.
. [سورهٴ آل عمران، آیهٴ 185؛ سورهٴ انبیاء، آیهٴ 35؛ سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 57. [3
. [معانی الاخبار، ص289.[4
. [سورهٴ حجر، آیه 29؛ سورهٴ ص، آیهٴ 72.[5
[6] . اللهوف, ص61.
. [نهج البلاغه، خطبه3.[7
.[ سورهٴ توبه، آیهٴ 123.[8
. [سورهٴ توبه، آیهٴ 73. سورهٴ تحریم، آیهٴ 9.[9
. [اللهوف، ص97.[10
.[سورهٴ بقره، آیهٴ 83. [11
. [سورهٴ اعراف، آیهٴ 85؛ سورهٴ هود، آیهٴ 85؛ سورهٴ شعراء، آیهٴ 183.[12
[13] . تهذیب الأحکام, ج6, ص113.
. [الارشاد(شیخ مفید)، ج2، ص91.[14
. [الارشاد(شیخ مفید)، ج2، ص82.[15
.[اللهوف، ص64 و 65.[16]
. [من لایحضره الفقیه، ج2، ص585.[17
. [کنزالفوائد، ج1، ص268.[