به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

پیام حضرت استاد به مراسم چهلمین روز ارتحال حاج آقا مجتبی تهرانی

قال الاستاذ:....

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین والأئمة الهداة المهدیین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء(علیهما آلاف التحیّة و الثناء) بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّءُ الی الله!
 
ارتحال عالم ربانی و فقیه بزرگوار حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی(رضوان الله تعالی علیه) را به پیشگاه ولیّعصر(ارواحنا فداه)، جامعه روحانیّت، حوزههای علمیه مخصوصاً حوزه علمیه تهران و مردم بزرگوار تهران و بیت مکرّم آن عالم ربانی و شاگردان و ارادتمندان خاص آن جناب تعزیت عرض میکنیم. از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم حشر این عالم ربانی را با اولیای الهی قرار بدهد و به بیت مکرم و آقازادههای گرامی و برادر بزرگ و بزرگوار ایشان آیت الله جناب آقای حاج آقا مرتضی تهرانی(دامت برکاته) تسلیت و تعزیت عرض کرده و تسلّی خاطر این بزرگواران را از خدای سبحان مسئلت میکنیم امید است این مصباح هدایت در این خاندان کریم به دست بزرگواران این بیت شریف همچنان افروخته و روشن باشد!
 
مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی عمری را صرف علم دینی کرد علم را همانطوری که مستحضرید طبق این روایت مرسل, وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) به دو قسم تقسیم کرد فرمود: «العلم علمان: علم الأدیان و علم الأبدان»[1] که بسیاری از ما این را مکرر شنیدهایم نکتهای که باید مورد عنایت قرار بگیرد این است که برخیها بر آن‌اند که علم را به حسب موضوع باید تقسیم کرد و تمایز علوم به تمایز موضوعات است برخی بر آن‌اند که علم را به لحاظ غایت و هدف باید توزیع کرد و تمایز علوم به حسب تمایز اغراض و اهداف است. خواه طبق نظر اوّل، خواه طبق نظر دوم، آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی عمر پربرکت را در علوم دینی صرف کرده است. آنها که بر این باورند که تقسیم و تمایز علوم به تمایز موضوعات است میگویند مثلاً تفسیر و فقه علم دینی است طبّ و داروسازی و مانند آن علم بدنی است, اگر تمایز علوم به تمایز موضوعات باشد این بزرگوار در بحث اخلاق از آیات و روایات مطالب فراوانی استفاده میکرد و به مخاطبان خود منتقل میکرد و در فقه معارف فراوانی را از کتاب و سنت استفاده میکرد و به شاگردان خود میآموخت و عمر را در علم دینی صرف کرد و اگر تمایز علوم به تمایز اغراض و اهداف باشد این بزرگوار عمری را در علم دینی صرف کرد زیرا غرض از فقه, عالم شدن خود شخص، باور کردن خود شخص, مهذّب شدن خود شخص و عمل کردن خود شخص است اوّلاً و انذار امّت اسلامی است ثانیاً. غرض فقه این نیست که کسی استاد یا مدرّس یا مصنّف یا سخنران و مانند آن بشود آن آیه کریمه سوره «توبه» که ﴿فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ﴾ بعدش این نیست که «و لِیُدرّسوا و لِیُصنّفوا و لِیُعلّموا» و مانند آن, بلکه فرمود: ﴿وَلِیُنذِرُوا﴾[2] هدف اصلی فقه آن است که انسان به جایی برسد که وقتی از خوف خدا سخن میگوید خواه خوف نفسی که از جهنم بترسد و بترساند خواه خوف عقلی که ﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنْ الْهَوَی﴾,[3] هم بهراسد و هم بهراساند این هدف این کار است; اگر کسی بعد از تفقّه به جایی نرسد که حرف او در جامعه اثر بگذارد و از قیامت بترساند این به هدف حوزه بار نیافته است.
 
فقیه بزرگوارمان آیت الله تهرانی(قدّس سرّه الشریف) به جایی رسیده بود ـ به لطف الهی ـ که بعد از تفقّه در دین, ضمن تعلیم و تصنیف و تربیت شاگردان, به ﴿وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ﴾ رسیده است. مستحضرید حرف هر گویندهای در شنونده انذار ایجاد نمیکند با حرف هر سخنران و سخنگویی, مخاطب از جهنم نمیهراسد. اگر تمایز علوم به تمایز اهداف و اغراض باشد این بزرگوار عمری را به علم دینی گذراند. فرق اساسی این دو مکتب آن است که اگر گفتیم تمایز علوم به تمایز موضوعات است طبیبی که درباره صحّت و سلامت و بیماری و درمان بدن میکوشد داروسازی که درباره کیفیّت تنظیم و تألیف دارو و ترکیب دارو برای تأمین سلامت سعی بلیغ دارد چون موضوع علم اینها بدن است علم اینها دینی نخواهد بود امّا اگر گفتیم تمایز علوم به تمایز اغراض و اهداف است ممکن است گاهی نتیجه به عکس باشد آن فقهیی که درس خوانده است برای اینکه به جاه و مقامی برسد علم او علم بدنی است آن طبیبی که درس خوانده است که جامعه را از بیماری برهاند «قربةً الی الله» مشکل فقرا را برطرف کند «قربةً الی الله» علم این طبیب علم دینی است پس گاهی ممکن است کسی عمرش را به فقاهت بگذراند و علم او بدنی باشد و کسی عمری را به فراگیری طبّ و داروسازی بگذراند و علمش، علم دینی باشد آن طبیب جراحی که قسمت مهم عمرش را در جبههها گذرانده یا در پشت جبههها سرگرم شفابخشی بیماران زخم‌خوردهٴ جبهههای حق علیه باطل بود علم او علم دینی است زیرا او درس را برای درمان جامعه اسلامی خوانده است «قربةً الی الله». به هر تقدیر اگر تمایز علوم به تمایز موضوعات باشد این فقیه بزرگوار عمری را در علم دینی گذراند و اگر تمایز علوم به تمایز اهداف و اغراض باشد این بزرگوار عمری را در علم دینی گذراند او عالماً و متدیّناً در فضای دین نفس میکشید و عدّهای را هم به همراه خود از این فیض و فوز برخوردار کرده است حشرش با اولیای الهی باشد!
 
مطلب دیگر آن است که در تقسیم علوم عدّهای بر آن‌اند که علم یا آلی است یا اصالی یعنی بعضی از علوماند که ابزار دانش دیگرند بعضی از علوماند که مقصد و مقصودند میگویند ادبیّات جزء علوم آلی است یعنی ابزار این است که ما قرآن و روایات و متون دینی‌مان را که به لسان عربی مبین است بفهمیم منطق یک علم آلی است برای اینکه در استدلالهای عقلی، کلامی و مانند آن ما گرفتار مغالطه و مانند آن نشویم درباره منطق گفتند: «آلةٌ قانونیّه» که فکر را از خطا حفظ میکند درباره ادبیات هم بشرح ایضاً میشود گفت که آلتی است وضعی و قراردادی تا گفتار و نوشتار را از خطای در گفتن و نوشتن حفظ کند اینها میشود علوم آلی، علوم برتر میشود علوم اصالی و نیز گفتهاند اصول, علم آلی است برای اینکه ابزار استنباط احکام شرعی فقه است فقه میشود اصیل و اصول میشود ابزار کار. این یک تقسیم رایج است که در حوزهها و دانشگاهها علوم را به آلی و اصالی تقسیم کردهاند امّا نزد اهل معنا همه علوم آلی است آنچه اصالت دارد معرفت خدا و اسمای حسنای او، وحی و نبوت و رسالت و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت و مانند آن است اگر کسی به این مقام برسد که آنها را مشاهده کند آنها را با جان ببیند که «فجَّرَ الله یَنابیع الحکمة من قلبه علی لسانه»[4] آن میشود اصل و این علوم میشود ابزار به هر تقدیر ما چه طبق تعریف اوّل علم را به آلی و اصالی تقسیم کنیم چه طبق تعریف دوم که دقیقتر و عریق و عمیقتر است, فقیه بزرگوار آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی(رضوان الله تعالی علیه) سعی بلیغ او این بود که هم علوم ابزاری را به خوبی فرا بگیرد و به شاگردانش بیاموزد و هم به علوم اصالی برسد مخصوصاً به اصلیترین علم که هم خود را واصل و نایل به آن مقام ببیند و هم دوستان و شاگردانش را به آن مقام دعوت کند که ﴿أَدْعُو إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنْ اتَّبَعَنِی﴾.[5] وقتی آن علم در فضای دل وارد شد چون نور است فضای دل را روشن میکند و هرگونه گرد و غباری هم که باشد برطرف میکند هم فروغ است و هم نسیم هم روشن میکند و هم گردگیری میکند هم آب طهور است چون در حقیقت آن معرفت ناب, کوثر است, از کوثر بهشت همه چیز ساخته است تنها برای رفع عطش نیست رفع گرسنگی هم است رفع خستگی هم است رفع ملال و حزن و اندوه هم است از کوثر صدها خیر و برکت برمیآید از علم خاص الهی صدها برکت برمیآید. وقتی از وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) سوال کردند که آن علم که نور است اگر وارد فضای دل بشود آیا علامتی دارد فرمود آری، نشان آن علم اصیل این است «الإنابة إلی دار الخلود و التجافی عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزول الموت»[6] از دار غرور تجافی کردن جا خالی کردن آماده برخاستن بودن، از فریب که انسان بیراهه برود یا راه کسی را ببندد جداً پرهیز کند اینها, «التجافی عن دار الغرور» است; «و الإنابة الی دار الخلود» دار جاودانه الهی بهشت است حالا یا ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الانْهَارُ﴾[7] یا بالاتر از آن «جنّةُ اللقاء» که ﴿وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ﴾[8] هم از این جنّت برخوردار است هم از آن جنّت گرچه ﴿وَمِنْ دُونِهِمَا جَنَّتَان﴾[9] بهشتهای فراوان بوستانهای بیشماری در معاد مطرح است کسی که به قرب الهی بار یافت همه این بهشتها به او ارزانی میشود به هر تقدیر «الإنابة إلی دار الخلود» داشته باشد. این «انابه» که در قرآن از بهره‌مندان آن به عنوان ﴿مُنیب﴾[10] و ﴿مُنِیبین﴾[11] یاد شده است که ثلاثی مزید است، ثلاثی مجرّد آن یا «ناب, ینیب» است یا «ناب, یَنوب»; اگر «ناب, یَنیب» باشد یعنی «إنقطع, ینقطع» یعنی انسان منیب کسی است که از دنیا منقطع باشد و انابه کامل در کمال انقطاع است و اگر «ناب, ینوب» باشد انسان منیب کسی است که مرتب نوبت قرار میگیرد در نوبت است پشت سرهم در پشتِ درِ رحمت الهی که آن در همواره باز است در نوبت است تا اذن دخول بگیرد; به هر تقدیر «الإنابة إلی دار الخلود» یکی از علامت‌های شرح صدر و آن علم اصیل است.
 
سومین علامت «و الاستعداد للموت قبل نزول الفوت» است انسان قبل از اینکه رحلت کند باید رهتوشه را تهیّه کند. امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(علیه افضل صلوات المصلّین) هر شب بعد از نماز عشا به نمازگزاران میفرمود: «تجهّزوا رحمکم الله»[12] جهازها را ببندید بارها را ببندید آماده رحیل و کوچ کردن باشید. این فقیه بزرگوار ما ـ به لطف الهی ـ عمری را در آن علم اصیل صرف کرده است که ـ إنشاءالله ـ مشروح الصدر باشد و سیره او و سریره او و سنّت او نشان داده است که از دار غرور تجافی داشت و به دار خلود انابه داشت و برای رحلت به سوی ذات اقدس الهی آماده بود(رضوان الله تعالی علیه حین ولد و رضوان الله تعالی علیه حین مات و رضوان الله تعالی علیه حین یبعث حیّا).
مجدّداً حضور همه شما بزرگواران و مردم شریف تهران, شاگردان آن جناب, بیت مکرّمهشان, آقازادههای گرامیشان و برادر بزرگ و بزرگوار ایشان آیت الله جناب آقای حاج آقا مرتضی تهرانی(حفظهم الله تعالی) تعزیت عرض میکنم. امیدوارم خدای سبحان این نظام ما را این ملت و مملکت ما را این رهبر ما را این فوز و فیض عظیمی که نصیب ملت ایران شده است را در سایه ولیّاش حفظ کند و همه شما و ملت بزرگوار ایران را مشمول ادعیه زاکیه ولیّ عصر قرار بدهد و جوانانمان را در سایه ولیّاش از هر گزندی محافظت بفرماید و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت قرار بدهد!
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


[1] . کنزالفوائد, ج2, ص107.

[2] . سورهٴ توبه, آیهٴ 123.
[3] . سورهٴ نازعات, آیهٴ 40.
[4] . عدة الداعی, ص232.
[5] . سورهٴ یوسف, آیهٴ 108.
[6] . مجمع‌البیان, ج4, ص561.
[7] . سورهٴ بقره, آیهٴ 25.
[8] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 46.
[9] . سورهٴ الرحمن, آیهٴ 62.
[10] . سورهٴ هود, آیهٴ 75.
[11] . سورهٴ روم, آیات 31 و 33.
[12] . الامالی (شیخ صدوق), ص498; نهج‌البلاغه, خطبه 204.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد