قال الاستاذ:
یکی از جملههای رسمی آن عهدنامه (عهد نامه مالک اشتر در نهج البلاغه) این است که شما باید به فکر توده مردم
باشید چراکه همانطوری که شریعت, ستونی دارد سیاست هم ستونی دارد, ستون
شریعت نماز است و ستون سیاست, مردماند، اگر شما بخواهید یک سیاست دینی
داشته باشید مردم باید هماهنگ باشند، خواسته مردم باید تأمین باشد، مردم
مسلمان هم جز دستورهای دین چیزی نمیخواهند جز فرمودههای انبیای الهی چیزی
نمیطلبند.
بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که فرمود اگر شما فکر سیاسی
دارید، فکر اجتماعی دارید، میخواهید کشور را اداره کنید، ستون اداره
کشور, رضایت مردم است، یک عده خواص را شما بخواهید راضی نگه بدارید توده
مردم میرنجند که رضایت خواص اثر ندارد یعنی اگر سیاستتان بخواهد دینی
باشد، فرهنگتان بخواهد دینی باشد، اجتماعتان بخواهد دینی باشد، اقتصادتان
بخواهد دینی باشد، باید خواسته مردم تأمین بشود یعنی مردم بتوانند
آبرومندانه بدون فقر و فلاکت زندگی کنند
دین نمیخواهد مردم با ننگ زندگی کنند میخواهد با صبغة الله زندگی کنند.
اینکه وقتی شب شد انسان غصه دارد که من چگونه دِیْنَم را ادا کنم وقتی
طلبکار را دید مُقرِض را دید خجالت میکشد با این وضع نمیشود جامعه را
اداره کرد, اینطور باشد رضای مردم تأمین نمیشود.
قال الاستاذ: در ابتدای سوره مبارکه لقمان فرمود «تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ»، در ادامه سوره نیز به بیان حکمتها پرداخت، چون قرآن کریم حبل متین است، اگر به آن اعتصام شود، جلوی هر گونه اختلاف را میگیرد، حالا اگر اختلافی بین امت اسلامی به وجود آمد یا به این دلیل است که یا اعتصام نشد، یا اعتصام ضعیف کردند یا به صورت اختلاطی و التقاطی اعتصام کردند وگرنه اعتصام به این کتاب جلوی هر گونه اختلاف را میگیرد، حقیقت ولایت و حقیقت قرآن یکی است، اکبر بودن قرآن در روایت ثقلین به این است که اولیا الهی به تبعیت قرآن عمل میکنند و بدنشان را تا مرز شهادت برای حفظ حقیقت قرآن فدا میکنند، از این رو قرآن در این دنیا اکبر و بزرگتر میشود.
قال الاستاذ: افراد از نظر تقرّب به خدای سبحان دو قسماند. خدای سبحان خود را به همه ما نزدیک معرفی کرد ولی افراد از نظر تقرّب به
خدای سبحان دو قسماند بعضی نزدیکاند بعضی دور، آنها که نزدیکاند
مقرّباناند آنها که دورند با اینکه خدا به آنها نزدیک است معذلک
﴿یُنَادَوْنَ مِن مَکَانٍ بَعِیدٍ﴾، قُرب و بُعد معنوی نظیر قرب و بعد مادی
نیست، قرب و بُعد مادی اضافه متوافقةالأطراف است یعنی اگر الف به باء
نزدیک بود باء هم به الف نزدیک است ولی در قرب و بعد معنوی ممکن است
متخالفةالافراد باشد یعنی الف به باءنزدیک باشد ولی باء از الف دور باشد
چون فاصله زمانی و زمینی و امثال ذلک نیست.
خداوند در قرآن اصلی را بیان کرد و آن اصل این است که انسان دارای یک هویّت
کریمانه است. نشان این اصل آن است که در جریان تبیین خلقت که به شیطان
فرمود چرا سجده نکردی در برابر کسی که من او را با دو دستم خلق کردم ﴿لِمَا
خَلَقْتُ بِیَدَیَّ﴾ با اینکه ذات اقدس الهی منزه از دست است فرمود من
انسان را با دو دست خلق کردم .
در روایت آمده که خداوند فرمود من اگر چیزی را بخواهم به بندگانم بدهم با
دو دست میدهم یعنی هم فراوان، هم با احترام، اگر ما خواستیم چیزی را به
کسی بدهیم خواستیم او را تکریم کنیم با دو دست عطا میکنیم
خدا وقتی چیزی را به بندگانش عطا میکند با احترام عطا میکند نه با تحقیر
نه با منّت گذاشتن، منّتهای الهی تنها درباره فرستادن انبیاست ، این همه
نعمتهایی را که خدا به ما داد و میدهد هرگز از آنها به عنوان منّت یاد
نکرده است .
ما موظفیم که این کرامت را حفظ کنیم اینها برای ما نیست ، آبروی مؤمن امانت
اوست ، مثل مال نیست که هر جا بخواهد صرف کند ، مرحوم کلینی(رضوان الله
علیه) از اهل بیت نقل کرد که فرمودند: خداوند مؤمن را آزاد آفرید اما به او
اجازه نداد که آبروی خودش را ببرد، خودش را ذلیل و فرومایه کند. آبروی ما
مثل مال نیست که هر جا بخواهیم صرف بکنیم آبروی ما حقّ الله است و ما
امینالله هستیم، آبروی مؤمن امانت الهی، کرامت الهی و عزّت الهی است نزد
ما.