خدا، هم از گذشته های شما میگذرد: (واللهُ غَفورٌ حَلیم) و هم از بی حوصلگی هایتان، پس او دو تحمل و دو حلم دارد.
در قرآن کریم معمولاً اگر مغفرت کنار (حَلیم) یا (رَحیم) ذکر شود، بر این دو مقدّم است، چون اگر کسی بخواهد مثلاً لباس یا دیواری را خوب رنگ آمیزی کند، نخست لکه گیری و غبارروبی می کند؛ آنگاه به آن رنگ و جلا میدهد. مغفرت الهی در حکم غبارروبی و لکه گیری است و پس از آن انسان با رحمت صبغه الهی پیدا میکند:(ومَن اَحسَنُ مِنَ اللهِ صِبغَة).
اگر صبغه الهی بر انسانی بیاید که مصداق (کَلاّبَل رانَ عَلی قُلوبِهِم ما کانوا یَکسِبون) است، در نهایت، اثر سوء آن خواهد ماند، زیرا ضمّ طیّب به خبیث، طیّب را خبیث میگرداند، چون خبیثْ مهلک است نه مستهلک، پس تا مغفرت و لکهگیری نباشد و گناهان زدوده نشوند، رحمت الهی تحقق نمییابد.
راز اینکه مستحب است کسی که بار اول به حج و مسجد حرام مشرف میشود، از ذات اقدس الهی آمرزش گناهان را بخواهد نیز آن است که فیوضات ضیافت رحمانی وقتی بهره انسان میشود که با مغفرت، از گناه پاک و لکه گیری شود؛ آنگاه رحمت الهی بر او افاضه میشود. در نماز هم راز آوردن جمله السلام علیکم قبل از و رحمة الله و برکاته ـ دعا باشد یا تحیت ـ آن است که نخست باید سلامت قلب، حاصل گردد و پس از سلامت قلب ـ که از بهترین ظرفهاست: إنّ هذه القلوب أوعیة فخیرها أوعاهاـ مظروفِ مناسب برای این قلب سالم درخواست میشود و این مظروف، همان رحمت الهی است: و رحمة الله و برکاته که در قلب پاک و سالم جای میگیرد.
(غَفورٌ حَلیم). حلیم از آن کلمات برجسته عربی است که شاید معادل فارسی نداشته باشد و ناچار باید از دو واژه مرکّب «بردبار» بهره گرفت تا محتوای حلیم را بفهماند. بردبار یعنی کسی که بار مصیبت یا بارهای دیگر را می برد و این بار را به زمین نمی گذارد؛ در عربی کلمه بسیط «حلیم» به همین معنا است. خدا هر باری را که در جهان فرض شود تحمّل میکند. او حلم مطلق دارد و همه قدرتها از وی است.