ابتدایی ترین درجه ایمان، ایمان قلبی تقلیدی است که انسان
بر اساس تقلید از بزرگان مکتب خاص یا کسان دیگری که به آنها اطمینان دارد
ایمان میآورد و مطمئن می شود که جهان، مبدئی به نام خدا، پایانی به نام
معاد، رهبرانی به نام انبیای الهی و کتابی مثلاً به نام قرآن دارد.ترس نفسی،
از این حقیقت سرچشمه میگیرد که انسان میداند کار به دست ربّ العالمین
است و انسان از خود مطمئن نیست و میترسد به سبب خلافی که کرده است خدا او
را در دنیا یا آخرت و یا در هر دو نشئه، گرفتار کند؛ یا میترسد اگر خلاف
کند، به جهنم گرفتار شود یا از بهشت محروم شود. انسانی که از خود مطمئن
نیست، در صورتی میتواند بدون خوف باشد که بگوید: مبدئی در عالم نیست و یا
هست و کاری به جهان ندارد و یا هست و کار دارد ولی کار او به روش مستقیم
نیست؛ در حالی که هر سه مطلب، باطل است.
در نتیجه وقتی که یاد و نام حق
مطرح میشود مؤمن میترسد ولی بعد کم کم میبیند خدا به او توفیق داد تا او
در مسیر، مستقیم حرکت کند و از این جهت خدا را شاکر است تا مشمول نعمت حق
واقع شده به بیراهه نرفته است و آنگاه بر اساس این شکرگزاری قلبش آرام
میگیرد: (الله نزّل أحسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانی تقشعرّ منه جلود
الّذین یخشون ربّهم ثم تلین جلودهم وقلوبهم إلی ذکر الله) البته اینها
مراحل ابتدایی و متوسط خوف است و مرحله بالاتر این است که انسان میترسد از
یاد حق محروم بماند.
بنابر این مؤمن نه گرفتار شک و تردید قلبی است
و نه گرفتار تعدّی و تجاوز بدنی. البتّه چون مؤمن می داند قیامت و حساب
هست و می داند که ناقد، بصیر است در صحّت و سقم عمل خود، شکّ دارد و چنین
انسانی در بخش ریاضت، اهل ترس است؛ ولی درباره اصل حساب و قسط و عدل بودن
آن هیچ گونه، شکّ ندارد.