قال الاستاذ:
از آنجا که دین، برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسانهاست، همآهنگی قوانین و مقررات آن با نیاز واقعی جامعه و مناسبت آن با تحولات اجتماع و مطابقت آن با سرشت و سیر جوهری انسان، میزان حق بودن آن است.
انسان، قافلهای است که راهی را طی کرده، نشئهای را پیموده و هدفی را در پیش دارد. و قانونِ همآهنگ با فطرت و سرشت او، قانونی است که با گذشته و حال و آینده او سازگار باشد.
تقنین قانون با چنین ویژگی، تنها از کسی ساخته است که با خصوصیت گوهر هستی انسان آشنا و از گذشته و حال انسان باخبر بوده و از آینده او نیز مستحضر باشد، کسی که گوهر انسان و نحوه سیر او را نمیشناسد و قصد راهنمایی وی را دارد همانند کسی که مدّعی راهبری مسافری ناشناس میشود، هرگز صالح نخواهد بود و راهنمایی آن همانند این راهبری چیزی جز راهزنی نیست.
قافله انسانیت جزئی جدا بافته از تافتههای اجزای جهان نیست، بلکه جزئی از اجزای منسجم جهان است که به اندازه خود در آن اثر میگذارد و از آن اثر می پذیرد. از اینرو کسی می تواند انسان را راهبری کند که او را بخوبی بشناسد و از رابطه او با جهان آفرینش باخبر باشد و چون تحقق ربط، فرع تحقق طرفین است، شناخت رابطه انسان با جهان نیز متفرع بر شناخت طرفین و از جمله متفرّع بر شناخت جهان است.
کسی که انسان و جهان را نیافرید، نه انسانشناسیْ راستین و نه جهانشناسی اصیل است. پس تنها آن کس که انسان و جهان را آفریده است، به انسان و جهان و ربط و پیوند این دو، شناخت و آگاهی تمام داشته و در نتیجه از توان هدایت و راهبری انسان برخوردار است. چنانکه همان مبدأ وحید تنها مصدر صالح برای هدایت مجموعه جهان و راهنمایی تمام اجزای آن خواهد بود، بگونهای که هیچ کدام از هدف خود محروم نشده و مزاحم رهیابی دیگران به هدف نگردد و آن کس جز ذات اقدس اله نیست.
با این مقدمه دانسته میشود، دین حق، دینی است که عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات آن از طرف خداوند نازل شده و دین باطل دینی است که از ناحیه غیر خداوند تنظیم و مقرّر شده باشد.
جمعه 25 بهمن 1392 ساعت 18:55