به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

چرا خدا را نمی بینیم!! (درس تفسیر آیت الله جوادی آملی)


ما غرق در توحیدیم ولی غافلیم......


این‌چنین نیست که ما بی‌ملکوت باشیم؛ فرمود ملکوت دارید, یک؛


ملکوت شما به دست خداست, دو؛   از این بهتر و شیرین‌تر؟!


اگر ﴿فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾ هست هیچ ارزشی ندارد که حالا من جلو بیفتم یا او جلو بیفتد یا ـ خدای ناکرده ـ بد کسی را بخواهیم.


«اگر دل ز یاد تو غافل نشیند ٭٭٭ خدنگ بلا بر دلِ دل نشیند»


مگر همه مسلمان هستند؟ مگر همه شیعه‌ هستند؟.................


  

مشکل اساسی ما این است که ما غرق در توحیدیم؛ ولی غافل هستیم. این کتاب ما را محفوف به توحید می‌داند، متأسفانه ما غافل هستیم؛ کور معنایش همین است، کور که حقیقت شرعیه ندارد، کسی نمی‌بیند کور است. در سوره مبارکه «حدید» فرمود: ﴿هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ﴾؛ هر جا باشید با شماست، ﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ﴾، بالاتر از همه آنها در سوره «انفال» فرمود: ﴿یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ﴾، رهبری ما را هم در پایان سوره مبارکه «یس» دارد ﴿فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾؛ یعنی ما ملکوتی داریم, این جبهه ملکوتی ما زمام آن به دست اوست و همسایه ما هم که است ﴿هُوَ مَعَکُمْ﴾, ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ﴾ هم که هست, در درونِ درون ما حضور دارد.


«اگر دل ز یاد تو غافل نشیند ٭٭٭ خدنگ بلا بر دلِ دل نشیند»


در درون دل ما هم که او حضور دارد و افسار ما هم که به دست اوست ﴿فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾ اما مع‌ذلک ما غافل هستیم این چه کوری است این چه کری است؟! ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ﴾ این چه خطری است؟! واقعاً خطر است، الآن ما غرق در توحیدیم، جای خالی نیست؛ اما ما هیچ‌جا او را نمی‌بینیم، این است که بد کسی را می‌خواهیم و این خاطراتی که در قلب ما هست از همین‌جاست؛ خدای ناکرده بد کسی را می‌خواهیم, عیب کسی را می‌خواهیم, نقص کسی را می‌خواهیم, خودمان را می‌خواهیم که جلو بیفتیم، همه اینها بر خلاف رضای اوست. اینکه می‌خواهیم جلو بیفتیم و دیگری عقب بیفتد، ما مطرح شویم و دیگری مطرح نشود این نشانه ندیدن اوست، چون او برای ما جای خالی نگذاشت؛ همه جا گفت من هستم، این ﴿مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ﴾ که می‌گوید هر جا باشی من هستم ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ﴾ که است, ﴿یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ﴾ که است.



منشا ظلمات شدید گناه است ، این « رِیْن » در تعبیرات قرآن کریم هست ﴿کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ﴾ «رِیْن» یعنی چرک، بد گفتن, بد خواستن, غیبت کردن, تهمت زدن, «حُبُ‏ الدُّنْیَا رَأْسُ‏ کُلِّ خَطِیئَةٍ» من باید بالا بنشینم و مانند آن واقعاً چرک است, واقعاً غبار است؛ اینکه قرآن کریم فرمود: ﴿کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی‏ قُلُوبِهِمْ﴾ «رِیْن» یعنی چرک, خدا به ما آینه شفاف داد و آینه نشان می‌دهد؛ منتها ما دو کار کردیم: یا «مانعةالجمع» یا «مانعةالخلو»; یا این آینه را غبارآلود کردیم و نگذاشتیم که حق در آن منعکس شود یا نه, این غبار را روی آینه روا نداشتیم، اما این آینه را به جای اینکه به طرف شمس و قمر داشته باشیم بردیم در باغ‌وحش نزد گرگ و گراز، این آینه‌ای که آدم برود در باغ وحش و تماشا کند به طرف این گرگ و گراز بگیرد، این گرگ و گراز را نشان می‌دهد، جای دیگر را که نشان نمی‌دهد. انبیا آمدند به ما گفتند این آینه را به طرف شمس و قمر نگه بدار, بالا نگه بدار تا آن آفتاب و نور در آن بتابد، چرا باغ‌ وحش می‌روی که گرگ را به شما نشان بدهد؟! ما مشکلمان یا این است یا آن یا هر دو; او که به ما این فطرت را داد واقعاً آینه داد، این شفاف است؛ منتها حالا ما باید بدانیم که به کدام طرف نگه بداریم، هم سعی کنیم که غبارآلود نشود و هم ﴿فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾ اینکه هست.



اگر ﴿فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ﴾ هست هیچ ارزشی ندارد که حالا من جلو بیفتم یا او جلو بیفتد یا ـ خدای ناکرده ـ بد کسی را بخواهیم.

این تعبیراتی که ائمه(علیهم السلام) فرمود: «یَا کَرِیمُ اغْفِرْ لِمَنْ‏ فِی‏ مَشَارِقِ‏ الْأَرْضِ» یا این دعاهای نورانی ماه مبارک رمضان «اللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ» این «کُلَّ»؛ یعنی همین که کسی بد کسی را نخواهد، مگر همه مسلمان هستند؟ مگر همه شیعه‌ هستند؟ «اللَّهُمَّ أَغْنِ کُلَّ فَقِیرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ » همین است. آن سِعه صدر, آن عظمت و آن جلالی که اهل بیت به ما آموختند این باعث می‌شود حداقل درون ما غبارآلود نشود, یک; بعد بدانیم آینه را به کدام طرف نگه بداریم, دو; فرمود هر کدام شما ملکوتی دارید،

این‌چنین نیست که ما بی‌ملکوت باشیم؛ فرمود ملکوت دارید, یک; ملکوت شما به دست خداست, دو;


از این بهتر و شیرین‌تر؟!


﴿فَسُبْحانَ الَّذی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ﴾.