به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

توجیهات بانک!!

قال الاستاذ:


ما فقط گفتیم ربا حرام است، اما این توجیهات بانک را قبول کردیم و ساکت شدیم، اینها مرتب در «محق» این مملکت دارند کار می‌کنند.

ما چه کار کردیم؟ گفتیم مضاربه باشد؛ ولی در سطح فاکتور حل شد و فاکتور مانده است.

هم بانک‎ها باید بدانند که این پایان کارش یک آبروریزی است یا «محق» حیثیت است که شما می‌بینید یکی پس از دیگری کشف خلاف می‌شود یا در دودمان اثر می‌کند........ما با مزدوری هم می‌خواهیم کشور را اداره کنیم، نمی‌توانیم.....
 
 

﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا﴾
را باور نکردیم، این آدم را محو می‌کند. این کشوری که به وسیله امام و شهدا شده «بدر», این را به «محاق» می‌برد.
ما فقط گفتیم ربا حرام است، اما این توجیهات بانک را قبول کردیم و ساکت شدیم، اینها مرتب در «محق» این مملکت دارند کار می‌کنند.

مشکل آن این است که این حرف‎ها را باور نکردیم. قرآن می‌خوانیم، زیارت می‌خوانیم، در لیالی قدر شد بالای سر می‌گذاریم؛ ولی باور نکردیم که این کمر مملکت را می‌شکند ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا﴾؛ حالا عذاب در جهنم‌ برای آن که یک درهم ربا که کذا و کذا در مکه حساب دیگری است.

ما چه کار کردیم؟ گفتیم مضاربه باشد؛ ولی در سطح فاکتور حل شد و فاکتور مانده است.

هم بانک‎ها باید بدانند که این پایان کارش یک آبروریزی است یا «محق» حیثیت است که شما می‌بینید یکی پس از دیگری کشف خلاف می‌شود یا در دودمان اثر می‌کند.

 آخر ما به چه ایمان آوردیم؟ «محق» می‌کند ﴿وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾.الآن سه نیرو در این مملکت دارند کار می‌کنند: یک عده کسبه هستند کاسب «حبیب الله» است و اجرشان با خداست، اما اینها هیچ‎کاره‌ هستند، این مغازه‌دارها، این وسائل حمل و نقل، کار اساسی برای اینها نیست. کار اساسی برای دو گروه است: گروه اول و گروه سوم، اینها گروه وسط ‌هستند. کار اساسی برای مغازه‌دار نیست، کار اساسی مال آن سرمایه‌دار با تدبیر است که سرمایه‌اش را برای تولید بگذارد. سوم برای یک کشاورز است که با زمین بجوشد و از زمین نان در بیاورد؛ بقیه این وسط‎ها تاجرند، در حمل و نقل‌اند، انباردارند، می‌خرند و می‌فروشند، اینها مثل این سیم‎ها و لامپ‎ها هستند که نور را از کارخانه می‌گیرند و به مردم می‌دهند، از اینها کاری ساخته نیست، اینها وسیله نقلیه‌اند؛ کار اساسی را آن سرمایه‌دار دلبسته به تولید انجام می‎دهد و این کشاورز عزیز که دست به کار می‌برد یا حالا مغنّی است که ته چاه می‌رود؛ این معدن‎ها که دویست متر سیصد متر این معدن‎چی‎ها و امثال اینها هستند که کاسب و «حبیب الله» هستند؛ آخر دویست متر سیصد متر زیر زمین می‌رود، چون می‌خواهد مشکل مملکت را حل کند، اگر وجود مبارک پیغمبر دست کسی را بوسید دست این را بوسید.

همه شما به لطف الهی با روایات فقهی مأنوس هستید، این چند تا روایت که مرحوم صاحب وسائل نقل کرده از باب تنزیه نقل کرده و جمعاً بین روایات است، وگرنه روایت تحریم کرده که آدم مزدور دیگری باشد، چون روایات مجوزه داشتیم وجود مبارک موسی(سلام الله علیه) اجیر شد اینها جمعاً به این روایت گفتند مزدوری حرام نیست، اما مکروه که هست.

آدم مزدور دیگران شود؟! ما با مزدوری می‌خواهیم کشور را اداره کنیم، نمی‌توانیم. آدم برای دیگری کار کند؟ ما قبول نکردیم که اسلام می‌خواهد با کرامت جامعه را اداره کند، ما خیال کردیم اسلام فقط می‌خواهد اطعام کند و شکم مردم را سیر کند؛ می‌فرماید ﴿لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ﴾شما یک‎جا نشان دهید که وجود مبارک پیغمبر دست مزدور را بوسیده باشد؛ دست کارگر را بوسید، چون او برای خودش کار می‌کرد.

چرا مکروه است؟ در روایات تعلیل هم هست که انسان محصول کار خودش را بدهد به دیگری؛ این تعاونی‎ها را برای همین گذاشتند؛ اینها که پول دارند اگر ـ ان‌شاء‌الله ـ عقل داشته باشند بالأخره این «محق» می‌کند و این تهدید جدی است؛ به صورت فعل مضارع هم فرمود؛ یعنی استمرار دارد، تدریج است و این کار را من می‌کنم ﴿یَمْحَقُ اللّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ﴾ پایان کارهای بانکی هم همین است و با فاکتور‎سازی هم مشکل واقع حل نمی‌شود؛ این همه نعمت در این مملکت هست!


بخشی از سخنان حضرت استاد در انتهای درس خارج فقه در تاریخ 13اسفند 92