به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

سهم الموت و نکاتی درباره نجوم

سهم الموت و نکاتی درباره نجوم در درس تفسیر آیت اله جوادی آملی



  


 


 احکام نجوم مربوط به طالع «سعد» و «نحس» است که اگر فلان ستاره در فلان شرایط باشد «سعد» است و در فلان ستاره باشد «نحس» است؛ چه کسی می‌میرد؟ چه کسی به دنیا می‌آید؟ زندگی چیست؟ گرانی چیست؟ ارزانی چیست؟ سقوط چیست؟ ثبوت چیست؟ هبوط چیست؟ اینها را از حالات کواکب به دست می‌آوردند که این دو قسمت دارد.

 اولاً کار بسیار مشکلی است که آدم از اینها بفهمد, ثانیاً نمی‌توانیم ما نفی کنیم، برای اینکه نه ما نسبت به اینها بی‌ارتباطیم و نه آنها از ما, هم کارِ ما در نظام اثر دارد که فرمود اگر فلان گناه را کردید یا فلان معصیت را کردید، فلان زلزله یا طوفان می‌آید، پس هیچ نمی‌شود انکار کرد که چگونه حالا گناه ملّتی باعث زلزله و طوفان است. ما، یعنی جامعه بشری این هفت میلیاردی که روی کره زمین زندگی می‌کنیم، یک تافته جدابافته از نظام آفرینش نیستیم؛ حوادث روزگار در ما اثر می‌گذارد, فصول چهارگانه در ما اثر می‌گذارد, کار ما در حوادث اثر می‌گذارد، ما جزء این عالم هستیم و این حوادث عالم هم جزء این عالم است، اطاعت ما ﴿وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ﴾ و کذا و کذا برکات آنها نازل می‌شود، این چنین نیست که کارهای ما در کفر و ایمان نسبت به نزول و عدم نزول برکات بی‌اثر باشد، هرگز این‌طور نیست؛

گناهان ما اثر دارد, حوادث روزگار در طیّ کار ما اثر دارد، هرگز نمی‌شود اینها را انکار کرد و قرآن را هم بخشی از اینها را تأیید کرده است; منتها تشخیص اینکه فلان ستاره اگر در فلان وقت بود فلان کار بد است یا فلان کار خوب است، این کار آسانی نیست. صاحب شریعت فرمود اگر قمر در برج عقرب بود عقد نکاح روا نیست, مسافرت روا نیست؛ اما (( سِیرُوا عَلَی اسْم الله )) همان روز هم می‌توانید با صدقه و با توکل به خدا بروید؛ ولی اگر این کار را کردید ممکن است آسیب ببینید، این را صاحب شریعت باخبر است و گفته است و آدم اطمینان پیدا می‌کند؛ اما از قول دیگری بخواهد اطمینان پیدا کند بسیار سخت است، این هم یک مطلب.

 آن‌که مشکل فقهی و کلامی دارد این است که کسی در خیال او این باشد که فلان کوکب اگر در فلان برج بود آن اثر دارد؛ بله، این با توحید سازگار نیست، چون همه اینها مخلوق ذات اقدس الهی هستند و ربّ کل دارد اداره می‌کند، اما اگر بگویند این علامت است به تعبیر سید مرتضی و فقهای ما که از این علامت ما پی می‌بریم به «سعد» و «نحس»، بله این عیب ندارد؛ قمر در عقرب بودن همین‌طور است, در فلان وقت مسافرت کردن یا ازدواج کردن یا عقد کردن این اثر را دارد؛ «نحس» و «سعد» را انسان با این کشف کند که ذات اقدس الهی اینها را علامت قرار داد، این هم محذوری ندارد.

بنابراین در نجوم آ‌ن مسئله ریاضی یک مسئله عمیق علمی قوی است و مثل فقه و اصول نیست که با بنای عقلا و فهم عرف حل شود، این جان کندن علمی می‌خواهد که آدم بفهمد فلان ستاره چه وقت غروب می‌کند و چه وقت طلوع می‌کند، خسوف و کسوف چیست، این جدول‌ها و زیج‌هایی که بیان کردند چیست، این با فهم عقلا و بنای عرف و لغت حل نمی‌شود. علم ریاضی هم یک علم فرّاری است که به آسانی به ذهن کسی نمی‌آید، مخصوصاً بحث‌های نجوم که سه بُعدی است، طول و عرض و عمق دارد که با نقشه هندسی دایره‌ای حل نمی‌شود؛ در آنجا شما با مکعب و کره کار دارید، آنکه در کاغذ می‌کشند دایره است و مربع, آنکه در واقع است کره است و مکعب، آن بُعد سوم به آسانی در ذهن نمی‌آید، گرچه با پیشرفت وسایل این بُعد سوم را تأمین کردند. غرض آن است که آن یک کار عمیق علمی است و ریاضیدان باید بفهمد. بحث ریاضی کاملاً جداست بحث خسوف و کسوف و اول ماه و اوقات لیل و نهار و شب و نصف شب و چه وقت نماز قضا می‌شود، اینها کار ریاضی است؛ اما احکام نجوم که مربوط به «سعد» و «نحس» است، راه علمی آن بسیار پیچیده است، چون راه ریاضی ندارد و بخشی به حدس و گمان برمی‌گردد، اگر صاحب شریعت بفرماید فلان کار «نحس» است «سمعاً و طاعةً»؛ نظیر قمر در عقرب و مانند آن و دیگری بگوید در حد احتمال است.

برهان حضرت امیر در نهج‌البلاغه همین است، وقتی منجّم به حضرت گفت شما اگر امروز برای جنگ وارد جبهه شوید شکست می‌خورید، برای اینکه ستاره این‌طور است که حضرت فرمود: «فَمَنْ صَدَّقَکَ بِهَذَا فَقَدْ کَذَّبَ‏ الْقُرْآنَ» و بعد یک نقض را وارد کردند و فرمودند آن رقیب من هم امروز وارد صحنه جنگ می‌شود، اگر کسی وارد صحنه جنگ شود و شکست بخورد او هم امروز وارد می‌شود، چرا من شکست بخورم؟! این استدلال حضرت است در نهج‌البلاغه که دو برهان اقامه کرد: یکی اینکه رقیب من هم امروز وارد صحنه می‌شود، دوم هم فرمود: «فَمَنْ صَدَّقَکَ بِهَذَا فَقَدْ کَذَّبَ‏ الْقُرْآنَ»؛ اگر کسی حرفِ تو را باور کند که این ستاره اثر دارد، این قُرب و بُعد کواکب اثر دارد و اینها منشأ اثرند این ـ معاذ الله ـ با ربوبیت ذات اقدس الهی سازگار نیست، البته اگر کسی اینها را علامت بداند که قمر در عقرب هم همین‌طور است، ما که نمی‌گوییم ـ معاذ الله ـ قمر در عقرب این اثر را دارد، می‌گوییم این علامت است که خدای سبحان فلان کار را خواهد کرد؛ مثلاً فلان روز «نحس» است و فلان روز «سعد» است.

وجود مبارک حضرت ابراهیم نگاه به ستاره کرد از باب «جدال أحسن»، چون آنها به علم نجوم خیلی بها می‌دادند که برخی‌ها این نجوم را می‌پرستیدند و برخی‌ها هم به این «احکام النجوم» خیلی احترام دارند؛

در این «احکام‌النجوم» می‌بینید که می‌گویند بعضی‌ها «سهم‌الموت» آنها خوب است. خدا شیخناالاستاد مرحوم علامه شعرانی را غریق رحمت کند! ایشان فرمود اگر در این «احکامالنجوم» گفته باشند که فلان شخص در طالع او آمده که «سهم‌الموت» خوبی دارد؛ یعنی طوری می‌شود که تشییع خوبی دارد، مجلس ترحیم خوبی دارد، یک سال, دو سال, سه سال، چهار سال برای او مجلس ترحیم می‌گیرند که به او می‌گویند «سهم‌الموت» خوبی دارد؛ یعنی مرگ خوبی دارد، اما «سهم‌الحیات» دارد یا نه معلوم نیست. برخی‌ها «سهم‌الحیات» آنها خوب است و «سهم‌الموت» آنها ضعیف است, بعضی‌ها از هر دو سهم محروم هستند و بعضی از هر دو سهم متنعّم‌ می باشند؛ اینها جزء «احکام‌النجوم» است، اگر گفتند فلان شخص «سهم‌الموت» خوبی دارد؛ یعنی تشییع خوبی می‌شود و ترحیم خوبی دارد و همچنین امور دیگر، پس اینها هم در حدّ احتمال است, یک; اگر هم ثابت شود در حدّ علامت است نه علت, دو.


وجود مبارک حضرت ابراهیم نگاهی به این نجوم کرد ﴿فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ﴾و بعد به آنها فرمود: ﴿إِنِّی سَقیمٌ﴾؛ خود حضرت ممکن است از این راه فهمیده باشد, همان‌ها که می‌گویند قمر در عقرب این‌طور است، از راه وحی می‌گویند و این هم که صاحب وحی است. اینکه فرمود: ﴿کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾خدا هم به صورت ارائه بیان فرمود. در بحث سوره مبارکه «انعام» گذشت که ما یک رؤیت داریم و یک نظر; در فارسی یک «دیدن» داریم, یک «نگاه»; از نگاه کار حل نمی‌شود، چون گاهی به تعبیر مرحوم علامه می‌گویند: «نَظَرتُ إلَی القَمَرِ وَ لَمْ أرَه» نگاه کردم و ندیدم, اما در دیدن, انسان شیء را مشاهده می‌کند. به ما در سوره «اعراف» فرمود چرا در ملکوت نگاه نمی‌کنید ﴿أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی‏ مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾؛ نگاه کنید شاید ببینید، اما درباره حضرت ابراهیم نفرمود که او نگاه کرد، فرمود ما به او  نشان دادیم ﴿کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾، چه محذوری دارد کسی که از ملکوت آسمان‌ها و زمین باخبر است و از مُلک آسمان و زمین هم یقیناً باخبر است, از اوضاع کواکب بفهمد که مریض می‌شود؟ این محذوری ندارد. اگر صاحبان شریعت می‌گویند قمر در عقرب آن اثر را دارد، این هم صاحب شریعت است و به عنایت الهی دارد این حرف را می‌زند؛ آنکه فعل ماضی نبود که بگوییم «قضیة فی واقعة»، این به صورت فعل مضارع است و فرمود ما مرتب ملکوت آسمان و زمین را نشان حضرت ابراهیم می‌دهیم ﴿کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾.
فتحصّل اگر ما یقین داشته باشیم که حضرت بیمار نبود، می‌گوییم این «توریه» است و اگر یقین داشته باشیم که این نگاه در نجوم, کاشف نبود می‌گوییم این «توریه» است، اما نه آن یقین اول است و نه یقین دوم, بنابراین ممکن است بیمار بوده و نتوانست با مردم بیرون برود.