به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

چرا آتش بر ابراهیم(علیه السلام) اثر نکرد؟ با توجه به قانون علیت !

نکات تفسیری زیبا در درس تفسیر آیت اله جوادی آملی (دامت برکاته) ؛

....... مستحضرید که معجزه خلاف عادت می‌کند نه خلاف علیّت, بر خلاف عرف و عادت کار می‌کند و نه بر خلاف عقل؛

....آیا خدا می‌تواند زمین را در پوست تخم‌مرغ جا دهد که نه زمین کوچک‌تر شود و نه پوست تخم‌مرغ؟

...مثل اینکه سؤال بکنید آیا خدا می‌تواند دو دوتا را پنج‌تا کند یا نه؟


 

یک سؤال مطرح است که آیا می‌شود معلول را از علت جدا کرد و علت را از علیّت باز داشت؟ می‌شود ذاتیِ یک شیء را از یک شیء گرفت یا نه؟

 اگر ما بتوانیم رابطه علت و معلول را قطع کنیم, رابطه ذاتی و ذات را قطع کنیم، آن وقت هیچ راهی برای معرفت اشیا نداریم، برای اینکه نظام علّی و معلولی را ما اگر از دست دهیم عالَم می‌شود هرج و مرج؛ یعنی هر چیزی ممکن است از هر چیزی پدید بیاید. روابط علت و معلول طبق عادت و مانند آن نیست، رابطهای ضروری است و غیر قابل انکار; منتها ثابت نشده که آتش علت حرارت است، ما آنچه تجربه کردیم و دیدیم, دیدیم که آتش می‌سوزاند، اما همه علل و عوامل آتش و سوختن آتش را تجربه کردیم که چطور می‌سوزاند؟ یک سلسله آتشی ذات اقدس الهی دارد که کارِ آب را می‌کند این شجره زقّومی که در همین سوره مبارکه «صافات»  بحث شد همین بود؛ آتشی است که درخت در آن سبز می‌شود، ما انواع و اقسام آتش را که نمی‌دانیم. طبق آن براهین عقلی ممکن نیست که چیزی علت شیئی باشد و منشأ ذاتی داشته باشد و عوض نشود.

 اگر ما علت و معلول را, برهان را, ذات و «ذی‌الذات» و اینها را از دست بدهیم که راهی برای اثبات مبدأ و معاد نیست؛ اما ما انواع و اقسام آتش عالم را بررسی نکردیم. خیلی از آتش‌هاست که کار آب را می‌کند، حالا شجره زقّومی که در سوره «صافات» بحث شد همین بود فرمود: ﴿إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فی‏ أَصْلِ الْجَحیمِ که اصل و ریشه آن در دل جهنم است، پس ما چنین آتشی هم داریم.

چطور می‌شود که آتش کار آب را کند و کدام آتش است که در آن درخت سبز می‌شود؟ ما انواع و اقسام آتش را که شمارش نکردیم. این آتش‌هایی که می‌سوزانند چه ذرّاتی در آنها هست؟ چه عنصری در آن هست؟ چه جِرمی در آن هست که حرارت تولید می‌کنند که اگر آن را ذات اقدس الهی بردارد دیگر آتش نمی‌سوازند. آن هم چه خصوصیتی در بدن وجود مبارک حضرت ابراهیم ایجاد کرده که آتش در او اثر نکرده است؟

سه فرضیه است: یکی اینکه در دستگاه آتش دستکاری شده باشد, یکی اینکه در دستگاه بدن وجود مبارک ابراهیم دستکاری شده باشد, یکی اینکه بین آتش و ابراهیم دستکاری شده باشد، راه‌های فراوانی است که هیچ کدام از اینها برای ما روشن نیست. بنابراین ما نمی‌توانیم بگوییم یک امر ذاتی از ذات جدا شده, معلولی از علت جدا شده و مانند آن، اینها نشانه آن باشد که علت گاهی هست و معلول نیست, ذات گاهی هست و «ذی‌الذات» نیست, انواع و اقسام حرارت و آتش‌سوزی‌هاست که ما تجربه نکردیم.



 معجزه ؛ مستحضرید که خلاف عادت می‌کند نه خلاف علیّت, بر خلاف عرف و عادت کار می‌کند و نه بر خلاف عقل؛ این دو روایت نورانی را مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید نقل کرد که بارها نقل شده است؛ افرادی که به حضور ائمه(علیهم السلام) مشرف میشدند یکسان نبودند «النَّاسُ مَعَادِنُ کَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ»، مرحوم صدوق(رضوان الله علیه) در کتاب شریف توحید نقل میکنند که کسی آمده حضور وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) و عرض کرد که آیا ممکن است خدای سبحان کُره زمین را در پوست تخم مرغ جا دهد به طوری که نه زمین کوچک‌تر شود و نه پوست تخم‌مرغ بزرگ‌تر؟ کسی که بسیط است، ساده‌لوح است و چنین سؤالی می‌کند، حضرت باید یک جواب درخوری به او عطا کند که «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ نُکَلِّمُ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» حضرت طبق همین روایتی که بارها ملاحظه فرمودید, فرمود: «فَانْظُرْ أَمَامَکَ وَ فَوْقَک» چشمت را باز کن آسمان را ببین, زمین را ببین, اطرافت را ببین؛ عرض کرد دیدم, فرمود خدا بزرگ‌تر از زمین را که آسمان است در کوچک‌تر از تخم‌مرغ که چشم توست جا داد و شما همه اینها را دیدی.

 این روایت را وقتی یک سخنران و یک منبری می‌گوید هم خودش صلوات می‌فرستد و هم مردم صلوات می‌فرستند. یک محقّق دیگری آمده خدمت همین امام صادق(سلام الله علیه) طبق نقل مرحوم صدوق و عرض کرد که آیا خدا می‌تواند زمین را در پوست تخم‌مرغ جا دهد که نه زمین کوچک‌تر شود و نه پوست تخم‌مرغ؟ وجود مبارک حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْز»؛ خدا قدرتش نامتناهی است، اما «وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُونُ»  آن چیزی که تو سؤال کردی امر محالی است؛ خدا بر شیء قادر است، اینکه «لاشیء» است. محال, معدوم, عدم, این کلمه عدم این «عین و دال و میم» لفظی است که می‌گوییم و مفهومی است که در ذهن داریم، اما زیرش خالی است و چیزی نیست که مصداق عدم باشد؛ محال این‌چنین است، ممتنع این‌چنین است ﴿وَ اللَّهُ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ﴾؛ فرمود که خدا بر هر شیئی قدیر است «وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُونُ»؛ ـ این «کان», «کان» تامّه است و دیگر خبر نمی‌خواهد ـ فرمود اینکه تو سؤال کردی محال است، وقتی محال بود شیء نیست و وقتی شیء نبود مشمول ﴿وَ اللَّهُ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ نیست؛ مثل اینکه سؤال بکنید آیا خدا می‌تواند دو دوتا را پنج‌تا کند یا نه؟ این جواب امام صادق با آن جواب امام صادق هر دو از خاندان وحی صادر شده، اما با مردم بودن به سبک فکر مردم حرف زدن است. ما یک محال عادی داریم و یک محال عقلی داریم، معجزه با محال عادی کار دارد؛ یعنی آنچه عادتاً نشدنی است او شدنی می‌کند؛ یک چوب شود اژدها عادتاً شدنی نیست؛ ولی عقلاً شدنی است و همه موجودات همین‌طور است که چیزی که محال عادی است آن را انجام می‌دهند، اما اگر محال عقلی را بخواهند به هم بزنند؛ یعنی برهان عقلی را به هم بزنند، ما راهی برای اثبات مبدأ نداریم.

ما به چه دلیلی بگوییم خدایی هست؟ بالأخره یا برهان حدوث زمانی است یا حدوث ذاتی است یا امکان ماهوی است یا امکان فقری است، از راهی می‌خواهیم بالأخره به خدا پی ببریم. اگر این راه‌های استدلال و برهان عقلی و اینها آسیب‌پذیر باشند که ما راهی برای اثبات مبدأ نداریم. حضرت فرمود خدای سبحان «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا یُنْسَبُ إِلَی الْعَجْز»، اما «وَ الَّذِی سَأَلْتَنِی لَا یَکُونُ» که این «کان», «کان» تامّه است؛ یعنی «لا یوجد»؛ یعنی «ممتنع‌الوجود» است و وقتی «ممتنع‌الوجود» شد شیء نیست، ما می‌گوییم ﴿وَ اللَّهُ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ﴾. شما اگر سؤال کردید که آیا می‌تواند خدا دو دوتا را پنج‌تا کند می‌گوییم دو دوتا پنج‌تا «لاشیء» است، نه شیء. بنابراین بین محال عادی که وقوعش ممکن است، منتها مأنوس نیست و عادت بر خلاف آن هست با محال عقلی خیلی فرق است. همه معجزات, ترک محال عادی است و بر خلاف عادت است، نه بر خلاف عقل.