تبیین زیبای حدیث شریف: «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن» توسط آیت اله جوادی آملی در درس خارج.
هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ(سوره مبارکه حشر).
خدا مؤمن است یعنی ایمنی بخش است، امنیت بخش است، چون قلعه درست کرد و فرمود: «لا اله الا الله» حِصن من است, من هم دژبان آن هستم؛ اگر کسی وارد این قلعه شد در امان است، چون من امنیت و ایمنی او را تأمین میکنم: «کَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»مشابه این درباره ولایت حضرت امیر(سلام الله علیه) هم آمد.
پس خدا مؤمن است که در سوره «حشر» فرموده است: مؤمن, مهیمن, عزیز, جبّار و متکبّر است; یعنی امنیتبخش و ایمنیبخش است؛ ما هم که مؤمن هستیم یعنی باید امنیتبخش و ایمنیبخش باشیم و خودمان را در امان قرار بدهیم و امنیت خودمان را تأمین کنیم. ما چگونه امنیت خود را تأمین میکنیم؟ به وسیله ایمان آوردن به ذات اقدس الهی, اعتقاد صحیح, عمل صالح و اخلاق صالح، وگرنه مؤمن که به معنای ایمان آورنده نیست! «آمَنَ» که به معنای «اِعتَقَدَ» نیست! «آمَنَ» یعنی در امنیت رفت. اگر ما در حصن الهی رفتیم مؤمن میشویم، چطور میرویم؟ آن «بالاعتقاد» است و «الاخلاق» است و «العمل صالح» است که این لازمه معنای ایمان است, نه معنای ایمان.
بنابراین «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن» گفتند همان طوری که بندهها نسبت به یکدیگر آئینه هستند, بنده هم نسبت به خدا, خدا هم نسبت به بنده مؤمن است؛ البته همه اینها در فصل سوم است که منطقه فعل خداست و آن دو منطقه که منطقه ممنوعه است; یعنی «مقام ذات اقدس الهی» و «اکتناه صفات ذات» که دسترس احدی نیست, آنها منطقههای ممنوعه است؛ این «وجه الله, فیض الله و نور السماوات و الارض» و ظهور الهی که فعل خداست, محل بحث است.
این منطقه، هم مؤمن است برای ما و هم ما مؤمن هستیم برای او: «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن». او ما را نشان میدهد درست است، چون آئینه شفاف است؛ اگر کسی خدا را شناخت, کلّ خلق را میشناسد و کلّ عالَم را میشناسد؛ اگر کسی «الله» را که آئینه جهاننماست بشناسد, کلّ عالَم را میشناسد؛ جهانبینی مردان موحّد به این است که «الله» را شناختند. اما اگر ما بخواهیم «الله» را بشناسیم چه کار باید کنیم؟ باید در درون خودمان آئینهای باشد که آئینه ما «الله» را نشان بدهد و خدا را نشان بدهد؛ اگر خدا را نشان داد آیه الهی میشویم و «آیه» یعنی علامت و شفاف و روشن باشیم، علامت باشیم که او را نشان بدهیم؛ علامت هم علامت تکوینی است.
مستحضر هستید که علامتها گاهی قراردادی است، مثل اینکه پرچم یک مملکت علامت است یا فلان فلزی که بر دوش فلان ارتشی است علامت است, اینها علامتهای قراردادی است که برای هر سرزمین و زمانی فرق میکند. یک سلسله علامتهای تکوینی است و قراردادی نیست، مثل اینکه چمن علامت آب است، اما تا سبز است علامت است, وقتی پژمرده شد آب را نشان نمیدهد. یک چیزی که علامت تکوینی باشد و در جمیع شئون و حالات «ذی العلامه» را نشان بدهد که ما در عالم نداریم! اما درباره ذات اقدس الهی هر چیزی و در هر شرایط و زمان و زمینی, آیت خداست: ﴿سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی اْلآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ﴾همین است. مگر ما چیزی داریم که در یک شرایطی آیه حق باشد و در شرایط دیگر آیه حق نباشد!؟ نداریم, نه در تکوین داریم و نه در قراردادها.