به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

اعتکاف در مرز جغرافیایی !! / هر وقت میشنوم منقلب می شنوم...

قال الاستاذ:


درست است نماز عمود دین است، اما قضا دارد؛ آن مرزداری که قضا ندارد زمان را از دست بدهی اسیر می‌شوی.


هر وقت من این قصه را می‌شنوم واقعاً منقلب می‌شوم ـ این عزیزان آن‌قدر در یخ ایستادند که یخ زدند و شهید شدند


در اعتکاف می‌گویند روزه بگیر و بخواب و در آنجا می‌گویند نخواب. نخواب یعنی نخواب که مبادا اسیر شوی.



 

 

 


 



 دین اعتکافی در مسجد دارد که همه ما می‌شناسیم, «مرابطه»‌ای دارد که اعتکاف در مرز است و آن را کمتر می‌شناسیم، برای اینکه کمتر آن کار را کردیم و کمتر کسی توفیق پیدا میکند که حداقل سه روز و حداکثر چهل روز برود مرزداری کند، مسجد چون آمدنش رایگان است جا پیدا نمی‌شود؛ اما مرزداری هم همین اعتکاف است، منتها در اعتکاف می‌گویند روزه بگیر و بخواب و در آنجا می‌گویند نخواب. نخواب یعنی نخواب که مبادا اسیر شوی.


اینکه در کتاب‌های جهاد مسئله «مرابطه» را در متن فقه ذکر می‌کنند، برای همین است؛ آنجا مشتری ندارد، اما مسجد چهارده هزار, پانزده هزار, شانزده هزار چون کار رایجی است و ارزان است مشتری دارد. مرزداری «مرابطه» اعتکاف سه روزه است؛ یعنی کمتر از سه روز مشروع نیست. یک وقت است کسی سرباز است، به او می‌گویند یک روز بمان یا دو روز پُست بده که حرف دیگری است؛


اما بخواهد این مستحبّ دینی را عمل کند، این قصد دارد، مستحب است، حساب و کتاب خاصّ خودش را دارد که باید بگوید من قصد «مرابطه» کردم, نیّت «مرابطه» کردم «لله سبحانه و تعالی»؛ این اگر در دو روز و نصف هم باشد مقبول نیست، مثل اعتکاف دو روز و نصف. این یک امر عبادی است، وقتی دین است و نظام اسلامی هست مرزداری هم مثل اعتکاف عبادت است که اقلّ آن سه روز است و اکثر آن چهل روز است، حالا اینجا در اعتکاف نگفتند که اکثر آن چهل روز است؛ اکثر آن بیش از سه روز است، حالا گاهی نظیر اعتکاف‌های وجود مبارک پیغمبر ده روز بود.



همه شهدا برای ما عزیز هستند، اما این چند نفری که بالای کوه‌های کردستان ـ هر وقت من این قصه را می‌شنوم واقعاً منقلب می‌شوم ـ این عزیزان آن‌قدر در یخ ایستادند که یخ زدند و همه این ثواب‌ها و برکاتی که نظام دارد, مسجدها دارند, قرآن عرضه شده به محضر جامعه آمده نهج‌البلاغه و اینها آمدند، اوّلین ثواب را امام و شهدا می‌برند و بعد دیگران, این چیزی است که آدم از نزدیک که بررسی کند واقعاً منقلب می‌شود؛ این چند نفر جوان آن‌قدر ایستادند و مرزداری کردند تا یخ زدند. همین‌ها بودند!


خدا بعضی از دوستان ما را غریق رحمت کند! میگفت ما یک مختصر آب بردیم که فقط به جهت جیره‌بندی تشنه نمیریم، می‌گفت همه ما وضو را در همان کوه‌های بالای کردستان با تیمّم می‌خواندیم، چون مسیر آب بردن بالای کوه در تیر رأس حمله منافقین بود، این سیّد بزرگوار از علمای بزرگ بود, از دوستان ما بود و از ائمه جماعات این شهر بود، حشر ایشان با اجداد گرامیشان! او صریحاً به من می‌گفت که ما فقط یک مقدار آب بردیم و جیره‌بندی بود که هیچکدام ما وضو نمی‌گرفتیم؛ یعنی نمی‌توانستیم وضو بگیریم و فقط با تیمّم نماز می‌خواندیم که از عطش نمیریم تا مرز را حفظ کنیم.


اگر در چنین فضایی بود و آدم یک بررسی کرد مقداری انجام فریضه نماز طول کشید، این به جایی برنمی‌خورد، اهمّی را بر مهم مقدم داشت؛ درست است نماز عمود دین است، اما قضا دارد؛ آن مرزداری که قضا ندارد زمان را از دست بدهی اسیر می‌شوی.