به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

پدر آمرزیده! انسان مجبور است که آزاد باشد!

قال الاستاذ:

پدر آمرزیده!  انسان مجبور است که آزاد باشد!


  

 

مادامی که انسان کار را انجام نداده، سه قضیه هست: یک قضیه، قضیه ضروری و دو قضیه، قضیه ممکن است؛ زیدی که بین اطاعت و عصیان ایستاده و هنوز به کاری اقدام نکرده است سه قضیه در اینجا هست:


«زیدٌ مطیعٌ بالامکان»، «زیدٌ عاصٍ بالامکان» و «زیدٌ مختارٌ بالضرورة»؛ زید مجبور است که آزاد باشد!


خیال کرده مرحوم آخوند صاحب کفایه که اگر ما بگوییم اختیار او جبر است، پس فعل جبر است؛ پدر آمرزیده! اختیار او جبر است، نه فعل! انسان مجبور است آزاد باشد، خدا آزاد «بالذات» است! آزادی انسان را خدا به او داد و او نمی‌تواند بگوید که من آزاد نیستم؛ اگر بخواهد آزادی را از خودش سلب کند «مستحیل» است؛ مثل اینکه دو دوتا بخواهد پنجتا شود! چون خدای سبحان این آزادی را به او داد، چه کسی می‌تواند در برابر خدا بگوید که من این آزادی را پَس دادم و من نمی‌خواهم آزاد باشم!


آزادی، برای انسان ضروری است «الانسان مختارٌ بالضرورة»، مجبور است که آزاد باشد! مثل اینکه یک طرف آب گوارای طیّب و طاهر است و یک طرف هم شراب و این زید را آوردند وسط و شمشیر بالای سرِ اوست که یکی را باید انتخاب کنی؛ امّا از طرفی از درون با عقل او را هدایت کردند که آب را بگیر و شراب را نگیر!


انبیا آمدند گفتند که آب را بگیر و شراب را نگیر! مضرّات شراب را گفتند، خطرات شراب را گفتند، جهنم شراب را گفتند، همه را گفتند؛ ولی شمشیر بالای سر زید است که یکی را باید انتخاب کنی! او هر کدام را انتخاب کرد مسئول است! انسان مجبور است که آزاد باشد! این آزادی او را تأکید و تثبیت می‌کند! از درون و بیرون فریاد می‌آید که انسان آزاد است! پس جبر در آزادی غیر از جبر در فعل است.


اگر یک طرف شراب باشد و یک طرف آب گوارا باشد و از هر راهی هم به او بگویند که شراب ضرر دارد؛ عقل از درون و انبیا از بیرون بگویند که این شراب ضرر دارد؛ عقل از درون و انبیا از بیرون بگویند که این آب نافع است و برکت دارد و یک شمشیر هم بالای سرِ او باشد که حتماً باید یکی را انتخاب کنی، آن وقت چنین آدمی اگر هر یکی از دو طرف را انتخاب کند مختار است.