به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

مراحل پنجگانه دروغ

قال الاستاذ:

 

 


(بخش های از تفسیر سوره مبارکه فصلت 18فروردین94)

....بنابراین ساختار عالَم، ساختار چند منظوره نیست، عالمَی نیست که مزاج این عالَم باطل بپذیرد!


نمونه این مطلب قبلاً بیان شد که انسان که خلیفه خداست، نمونه‌ای از خلقت جهان است. خدای سبحان به ما روحی داد که فطرت در آن نهادینه شده است، دستگاه بدن و طبیعت داد که دستگاه گوارش در آن تعبیه شده است، این دستگاه گوارش ما چند منظوره نیست که غذای مسموم و غیر مسموم هر دو را جا بدهیم جا بگیرد، این مثل تُنگ و ظرف خالی نیست.


ظرف خالی چند منظوره است؛ هم می‌شود در آن سَمّ ریخت و هم می‌شود در آن عسل ریخت؛ امّا «امعاء و احشاء» و روده و معده چند منظوره نیست، نمی‌شود هر چیزی را در آن ریخت؛


اگر ـ خدای ناکرده ـ یک غذای سمّی را در آن وارد کردید، این معده فوراً بالا می‌آورد؛ یعنی من قبول نمی‌کنم, این برای طبیعت بود، فطرت هم این‌چنین است؛ کسی که دروغ گفته بالأخره حقیقت روشن می‌شود!


این بحثی که کذب و دروغ به سرانجام نمی‌رسد، برای این است که انسان کاری که کرده، ولو به حسب ظاهر این کار را در میان پرونده پنهان کرده است؛ ولی کاری که انجام شده است، در نظام تکوین معطّل نیست،


ما یک چیز بیکار در عالم نداریم؛ اگر کاری کرده, حرفی زده و امضایی کرده این موجود شده، اولاً؛ این موجود بیکار نیست، بلکه در خطّ تولید قرار میگیرد، ثانیاً؛ علّتی دارد، معلولی دارد، لازمی دارد، ملزومی دارد، ملازمی دارد، مقارنی دارد، قافله‌ای او را همراهی می‌کند، ثالثاً؛ گوشهای از این قافله یک وقت سر در می‌آورد، رابعاً و این شخص مفتضح می‌شود، خامساً.


مگر می‌شود آدم کاری کند، بعد در میان پرونده پنهان کند؟! مگر موجود معدوم می‌شود؟! مگر ما چیزی نگفتیم آن کار خاموش می‌شود؟! کاری که موجود شد می‌افتد در خطّ تولید و نظام چون نظام صحیح است و درست حرکت می‌کند، طولی نمی‌کشد که این شیء آبروبَر می‌شود؛ لذا جهان و ساختار درون ما چند منظوره نیست.



بله! انسان به خیال خود می‌تواند چند منظوره کار کند؛ این همان است که قرآن از آنها به این صورت تعبیر می‌کند که اینها در زمین نیستند, در آسمان نیستند, با دریا و صحرا زندگی نمی‌کنند، اینها آیات الهی‌ میباشند! اینها فقط «لعب» و «لهو» و «زینت» و «تفاخر» و «تکاثر» هستند که صاحبان آن در محدوده خیالبافی زندگی می‌کنند. کسانی که احیاناً جهان‌بینی آنها سر از شک در می‌آورد و معرفت‌شناسی اینها سر از سفسطه در می‌آورد، برای این است که عمری را در دنیا زندگی کردند، نه در زمین! کسی که در دنیا زندگی می‌کند؛

مانند همین نمونه‌هایی است که این روزها ذکر شد؛ اگر یک جوان در دوران نوجوانی خود در خطّ ورزش افتاد, بعد هم شده سالمند و پیشکسوتی که هشتاد ـ نود ساله شد، او در تمام این مراحل در دنیا دارد زندگی می‌کند، برای اینکه بُرد و باخت یک امر حقیقی نیست, قوانین زمین فوتبال یک امر اعتباری است, فاصله این نود دقیقه امر اعتباری است، همه اینها قراردادی است و امر تکوینی که نیست! عرض دروازه باید این‌قدر باشد این تکوینی نیست، حقیقی نیست و امر قراردادی است! چقدر باید مساحت زمین باشد، اینها قراردادی است! پس این شخص در تمام مدت عمر در اعتبارات دارد زندگی می‌کند، اگر او یک وقت خواست در جهان‌بینی یا معرفت‌شناسی نظری بدهد، سر از سفسطه و شک در می‌آورد، برای اینکه با واقعیت سر و کار نداشت، او با اعتبارات سروکار داشت که اصلاً چنین چیزی وجود ندارد! بنابراین اگر زمین را نگاه می‌کند، زمین را به عنوان یک پارچه نگاه می‌کند، ﴿أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ﴾؛یعنی به عالم طبیعت از آن جهت که امر اعتباری است و ماندنی است و مادی است نگاه می‌کند، نه به عنوان اینکه آیتِ الهی است.