به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

اشکال عمیق و تند حضرت استاد برشیخ انصاری.........اگر فلسفه میدانست چنین فتوایی نمی فرمود.....+دانلود صوت جلسه

قال الاستاذ:
......می‌فرماید اقویٰ این است که نگاه حرام نیست، این یک فتوای تعجّب‌برانگیز است آن هم ازیک قطب فقهی و زهدی مثل مرحوم شیخ انصاری!
......یعنی هر کسی آن دین را بخواهد بفهمد مقدورش نیست، خیلی‌ها باید تقلید کنند، آن دین اساسی فقط یک سلسله کارشناسان می‌خواهد، از موی باریک، باریک‌تر است. ......او درست است که در فقه خیلی ماهر و هنرمند است، اگر این فرق را می‌دانست هرگز این‌طور فتوا نمی‌داد.
......این همان است که «أدقّ مِن الشَّعر» است، این کاری است که از شیخ انصاری ساخته نیست؛
آدم نتواند بین انسانیت و حیوانیت فرق بگذارد، همین‌طور درمی‌آید
  

ایشان در صفحه 53 می‌فرماید به اینکه اگر بار اوّل نگاه کرد که فرمود به نظر ما جایز است؛ امّا بار دوّم و سوّم چطور؟ «ثم أن الأخبار المجوّزة مطلقة»، ما که گفتیم نگاه جایز است و به ادلّه‌ای تمسک کردیم؛ نظیر صحیحه علی‌بن‌سُوید و مانند آن، اینها مطلق است، «و تشمل النظرة الاولیٰ و الثانیه»؛ با اینکه محقق در متن شرایع گفت: «مرة واحدة علی کراهیة» و تکرار نکند، «و استدلّ مَن خص الجواز بالأولیٰ بأدلة ضعیفة لاتنهض لتقیید تلک الأخبار»، روایات مجوّزه مطلق است؛ هم بار اول را شامل می‌شود و هم بار دوم را؛ یعنی کسی که رفته در مغازه چیزی بخرد، آن صاحب مغازه دو بار سه بار هم می‌تواند نگاه کند یا در مراکز دیگر، این امر عادی است؛ برخی‌ها که گفتند جوازِ نگاه فقط مخصوص بار اول است، این مطلقات را بدون اینکه مقیّد خاص و معتبر داشته باشند، تقیید زدند، «و استدل من خص الجواز بالأولیٰ بادلة ضعیفة» که «لاتنیهض لتقیید تلک الأخبار»، کم‌کم تعجّب از این‌جا شروع می‌شود «ثم إنک قد عرفت أن النظر إذا کان بقصد التلذّذ فهو حرام إجماعا»؛ چه وجه و کفّین، چه ماعدای آنها، «کما ادّعاه» این اجماع را «غیر واحد»، «و علیه أو علی خوف الفتنه یحمل ما ورد من ذمّ النظر فی الأخبار»؛ روایاتی که نگاه به نامَحرم را مذموم می‌داند برای جایی است که همراه با لذّت باشد یا خوف وقوع در گناه، «و أما إذالم یَقصد به التلذذ» یا «لم یُقصد به التلذذ»، «و أما إذا لم یقصد» آن ناظر «به التلذذ و لکن عَلِم بحصول لذة بالنظر أو لم یعلم به و لکن تلذذ فی اثناء النظر فهل یجب الکفّ أم لاالظاهر الثانی»؛ اگر به قصد لذّت نگاه نمی‌کند؛ ولی می‌داند که نگاه کند لذّت حاصل می‌شود، آیا این‌جا نگاه حرام است یا نه؟ می‌فرماید اقویٰ این است که نگاه حرام نیست، این یک فتوای تعجّب‌برانگیز است آن هم ازیک قطب فقهی و زهدی مثل مرحوم شیخ انصاری! عبارت را ملاحظه بفرمایید در صفحه 53، «و أما إذا لم یقصد به التلذذ و لکن علم بحصول اللذة بالنظر أو لم یعلم به و لکن تلذذ فیأثناء النظر فهل یجب الکفّ أم لا الظاهر الثانی»؛ به قصد لذّت نگاه نکرد؛ ولی در اثنای نگاه لذّت حاصل شد، فوراً باید غَضِّ بَصَر کند، چشم بپوشد یا نه می‌تواند نگاه را ادامه بدهد؟ می‌فرماید می‌تواند نگاه را ادامه بدهد.حالا نگاه کنید کجا خلط کرده این قطب فقهی؟ «لإطلاق الأدله و لأن النظر إلی حسان الوجوه من الذکور و الإناث لاینفکّ عن التلذّذ غالباً»؛ نگاه به کسی که زیباست؛ چه مرد را آدم نگاه کند، چه زن را، این «لاینفک غالباً عن التلذذ»، این یک؛ «بمقتضی الطبیعة البشریّة المجبولة»؛ یعنی جبلّی است «علی ملائمة الحسان فلو حرم النظر مع حصول التلذذ لوجب استثناء النظر إلی حسان الوجوه مع أنّه لاقائل بالفصل بینهم و بین غیرهم»؛ نگاه زن به زن، نگاه مرد به مرد، هر جا نگاه به چهره زیبا باشد لذّت هست و شارع مقدس جلوی این نگاه را نگرفته و نگفته شما به مردهای زیبا نگاه نکنید، به زن‌ها هم نگفته شما به زن‌های زیبا نگاه نکنید، معلوم می‌شود این حرام نیست. حالا کجا این بزرگوار خلط کرده باید مشخص شود و آن بیان این است که اگر چنانچه این دو مطلب که هیچ‌کدام برای مرحوم شیخ حل نشد؛ آن روان‌کاوی و روان‌شناسی و شئون نفس و تجرّد نفس و خاصیت و فرق جوهری بین نفس مسوّله، نفس مُلهمه، نفس لوّامه و نفس امّاره برای مثل او حل نشد،یک؛ آن عشق ظُرَفایی که در فلسفه مطرح است با این لذّت غریزی و جنسی که فقیه مطرح می‌کند، برای این بزرگوار حل نشد، دو؛ اگر هر دو برای او حل می‌شد، هرگز چنین فتوایی نمی‌داد.

بیان ذلک این است که دین فرمود صراط مستقیم، امر عوامی نیست که هر کسی صراط مستقیم را بخواهد بفهمد، این صراط مستقیم در بخش اندیشه و شناخت، «ادقّ من الشّعر» است؛ در بخش انگیزه و کار «احدّ من السیف»، این تعبیر که در روایات ما هست که «صِّراطٌأَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ أَحَدُّ مِنَ السَّیْفِ»؛
یعنی هر کسی آن دین را بخواهد بفهمد مقدورش نیست، خیلی‌ها باید تقلید کنند، آن دین اساسی فقط یک سلسله کارشناسان می‌خواهد، از موی باریک، باریک‌تر است.
اینکه می‌بینید در کتاب‌های رجالی یا غیر رجالی می‌گویند فلان شخص «ممن شقّق الشّعر» یا در ادبیات فارسی ما می‌گوییم «موشکاف» است؛ یعنی همین. این موی باریک که به زحمت با چشم دیده می‌شود، یک وقت انسان با قیچی وسطش را قطع می‌کند که این کار ساده است،یک وقتی عمودی این موی باریک که به زحمت تازه دیده شد بخواهد از بالا این را نیم کند، خیلی سخت است! این را می‌گویند: «ممن شقّق الشّعر»؛ از کسانی است که «موشکاف» است، این جان کَندنِ علمی می‌خواهد، مقدور هر کسی هم نیست. فهم دین «ادَقّ مِنَ الشَّعر» است،یک؛ رفتن روی آن «احدّ من السّیف» است، دو؛آن لبهٴ تیز سیف و شمشیر را که نگاه بداری، رفتن روی آن سخت است نه روی سینه‌اش که یک آهن صافی است؛ عمل به دین سخت‌تر از رفتن روی لبهٴ تیز شمشیر است؛ فهم دین از موی باریک، باریک‌تر است، این برای دین است.

یک بیانی درباره نگاه به «حسان الوجوه» است که در روایات ما هست که «اطْلُبُوا الْخَیرَ عِنْدَ حِسَانِ الوُجُوه»؛مشورت بخواهید کنید با «حسان الوجوه»، در روایات تعلیل است که ذات اقدس الهی به اینها عنایت کرده، به اینها زیبایی داده، فکر خوب هم آن‌جاست، عطای خوب هم آن‌جاست، همّت بلند هم آن‌جاست، این روایات کم نیست؛ ولی بین لذّت از نگاه «حسان الوجوه» که لذّت محمود و ممدوح و فرشته‌خویی است، از لذّتی که فقیه بحث می‌کند، بین آسمان و زمین فرق است!

آدم باید بفهمد و قدرت کنترل داشته باشد آن‌طوری که از گُل لذّت می‌برد، از تابلو لذّت می‌برد، از یک خط زیبا لذّت می‌برد، از یک فرش دستباف زیبا لذّت می‌برد، از یک کاشی‌کاری و معرّق لذّت می‌برد، آن‌طور از یک مرد زیبا یا زن زیبا لذّت می‌برد؛بین این لذّت با لذّت حیوانی، بین آسمان و زمین فرق است!

یک پسر زیبا که مادر وقتی او را نگاه می‌کند، گذشته از اینکه فرزند اوست لذّت می‌برد؛یک دختر زیبا که پدر وقتی به او نگاه می‌کند لذّت می‌برد، این لذّت غیر از آن است که نامَحرم را دارد نگاه می‌کند. آدم نتواند بین انسانیت و حیوانیت فرق بگذارد، همین‌طور درمی‌آید. یک پسر زیبا مادر وقتی او را نگاه می‌کند با بچّه‌های دیگر یقیناً فرق می‌کند، لذّت می‌برد، خیلی خوشش می‌آید و مدام او را می‌بوسد؛یک دختر زیبا وقتی پدر او را نگاه می‌کند، لذّت می‌برد، این لذّت، لذّت فرشته‌خویی است، چکار به لذّت فقهی دارد؟! اگر شیخ انصاری فرق می‌گذاشت، این‌طور فتوا نمی‌داد. مرحوم صاحب جواهر عبارتش را آن روزهای قبل خواندیم، گفت این جان کَندن می‌خواهد تا آدم بین این دو فرق بگذارد، گرچه مقدورش نبود که این‌طور تحلیل کند، گفت این جزء مکائدِ نفس است؛ امّا حالا راهش چیست؟ مرزش چیست؟ این را مشخص نکرد.

بنابراین اگر کسی بداند که لذّت حیوانی دامنگیر او می‌شودیا نداند؛ ولی در اثناء لذت حیوانی دامنگیر او می‌شود، فوراً باید چشمش را بپوشاند! این جهنّم است. اگر کسی فرشته است، می‌فهمد آن‌طوری که مادر از پسر زیبا لذّت می‌برد، پدر از دختر زیبا لذّت می‌برد، مثل یک تابلو فرش، آن‌طور است، بله عیب ندارد، ده بار هم نگاه کند عیب ندارد، چون یک فرشته‌ای است دارد نگاه می‌کند، مگر هیچ احتمال حرمت می‌دهید. پسر خیلی زیباست مثل یوسف است، مادر از نگاه به چنین پسری لذّت می‌برد، ده بار هم نگاه کند مشکلی ندارد، این لذّت، لذّت محرَّم نیست، لذّت حیوانی نیست که حرام باشد. او درست است که در فقه خیلی ماهر و هنرمند است، اگر این فرق را می‌دانست هرگز این‌طور فتوا نمی‌داد.

غالب حکما در این زمینه یا رساله مستقل نوشتند یا در اثنای کتاب مطرح کردند. مرحوم بوعلی یک رساله مستقلی در عشق ظُرَفاء و فِتیان نوشته است. مرحوم صدر المتألهین در جلد هفت اسفار عشق ظُرَفاء و فِتیان را بیان کرده است. آنهایی که فلسفی حرف می‌زدند؛ ولی فقهی فکر می‌کردند بر این بزرگوارها اشکال کردند که نگاه به ظُرَفاء که شرعاً حلال نیست، اینکه نگاه حیوانی ندارد، بحث حیوانی ندارد. اگر فلسفی حرف می‌زنید، فلسفی فکر کنید؛ عقلی حرف می‌زنید، عقلی فکر کنید، نه عقلی حرف بزنید و نقلی فکر کنید!

اصل این کار در جلد دوم اصول کافی ـ جلد اول آن که مربوط به عقل است و جهل، بعد علم، بعد کتاب الحجّة که برای ائمه اطهار و چهارده معصوم(علیهم السلام) است ـ که مربوط به ایمان و کفر است، آن وقت عناوین فراوانی دارد. در بحث عبادتِ جلد دومِ اصول کافی، نه فروع، که در ایمان و کفر است در مبحث عبادت، این روایت نورانی را نقل می‌کند؛ این روایت را ما حالا از مرآة العقول مرحوم مجلسی می‌خوانیم برای اینکه شرحش آسان باشد، شما به این شرحش هم مراجعه کنید،مرآة العقول مرحوم مجلسی، جلد هشتم، صفحه 83 «بَابُ الْعِبَادَة»، در «بَابُ الْعِبَادَة» ـ به همان روال اصول کافی است ـ حدیث سومِ «بَابُ الْعِبَادَة»کافی، مرحوم کلینی «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ عَمْرِو بْنِ جُمَیْعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)» نقل می‌کند که «قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى یُسْرٍ»، این خصوصیت عشق است هر کسی عاشق شد همین است؛ وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) از پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرد که افضل مردم کسی است که به عبادت، عشق بورزد؛بعضی عبادت را تکلیف می‌دانند،یک ابن‌طاووس(رضوان الله علیه) می‌خواهد که عبادت را تشریف بداند، این جشن تشریف از ایشان است، این سنّت حسنه را ایشان گذاشته است. ایشان از عده‌ای دعوت کرده به عنوان شرکت در جشن که در این مراسم شرکت کنید، به ابن‌طاووس گفتند که میلاد کسی نیست، این جشن به چه مناسبتی است؟!

گفت: جشن تشریف من است نه تکلیف، من به شکرانه اینکه نمردم، تا دیروز لایق نبودم که خدای سبحان به من خطاب بکند و بگوید:﴿کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ﴾ یا﴿أَقِیمُوا الصَّلاَةَ﴾ و مانند آن، امروز به این حد رسیدم که ذات اقدس الهی مرا مخاطب قرار داده و من مشرّف به حکم الهی شدم، چیزی بر من واجب کرده و از من خواست، به شکرانه این تشریف من دارم جشن می‌گیرم؛ از آن به بعد دیگر جشن تشریف به برکت تلاش امام(رضوان الله علیه) و خون‌هایپاک شهداء در ایران هم رواج پیدا کرد، این سنّت را ابن‌طاووس گذاشته است، این می‌شود جشن تشریف. او به نماز عشق می‌ورزد و دوست دارد نماز را، به روزه عشق می‌ورزد،

وجود مبارک پیغمبر بی‌صبرانه منتظر بود که چه وقت آفتاب از دایره نصف النهار خارج می‌شود تا نمازشان را شروع کنند؛ مثل اینکه آدم برادرش را دوست دارد و مدت‌ها او را ندید چقدر به او علاقمند است، این نماز برای آنها این‌طور بوده است، روزه برای آنها آن‌طور بوده است. حضرت طبق این روایت می‌فرماید که افضل مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد، عبادت را تشریف بداند نه تکلیف و با آن معانقه کند:«أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا»، «عانق»؛ یعنی عُنُق به عُنُق، اینکه می‌بینید بعضی‌ها معانقه می‌کنند؛ یعنی گردن به گردن، این را می‌گویند معانقه، «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا»، به این فکر نیست که چه چیزی دارد و چه چیزی ندارد، فقط منتظر این است که ظهر شود به نماز مشغول باشد، او عاشق نماز است. «فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَی مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَی عُسْرٍ أَمْ عَلَی یُسْرٍ‌»،او به این فکر نیست که دارد یا ندارد، نماز دوستش است، روزه دوستش است، حج و عمره دوستش است.

شما در بیانات وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) قبل از جریان کربلا که از حضرت صفّین برمی‌گشت، بیست سال قبل از جریان کربلا، وجود مبارک حضرت از اسب پیاده شد با دستان مبارکشان اشاره کردند «هاهنا هاهنا هاهنا»؛ همین جاست، همین جاست، مقداری خاک گرفتند بو کردند، دو رکعت نماز خواندند، عرض کردند یا امیر المؤمنین چیست؟ فرمود: «هَاهُنَا مَصَارِعُ عُشَّاق» یک عده عاشقان این‌جا سر بریده می‌شوند. این عشق چکار به کار حیوانی دارد؟ این چکار به لذّت حیوانی دارد؟ آنکه در فلسفه رساله جدایی نوشته به نام مرحوم بوعلی با این عشق کار دارد، آن عشقی که مرحوم صدر المتألهین در جلد هفت اسفار آورد با این عشق کار دارد؛ منتها این عشق از جمادات شروع می‌شود، از حیوانات شروع می‌شودف از انسان‌ها شروع می‌شود تا به «افضل الناس»، یک روح لطیفی می‌خواهد. شما ببینید بعضی‌ها وقتی این خط زیبا را دیدند متحیّرانه نگاه می‌کنند، این یک روح لطیف می‌خواهد، یا شعر لطیفی را شنیدند متحیّرانه گوش می‌دهند، یا یک آهنگ خوبی را که دیدند متحیّرانه گوش می‌دهند، این نشانه آن لطافت روح است این چکار به آن امر حیوانی دارد؟ این همان است که «أدقّ مِن الشَّعر» است، این کاری است که از شیخ انصاری ساخته نیست؛ لذا خیال کرده که آن روایاتی که می‌گوید شما «اطْلُبُوا الْخَیرَ عِنْدَ حِسَانِ الوُجُوه» با این بحث فقهی یکی است،

آنکه صاحب جواهر می‌گوید حرام است، شما هم باید بگویید حرام است یا لااقل احتیاط وجوبی کنید. آدم می‌داند که وقتی نگاه به این پسر یا به این دختر بکند، لذّت پیدا می‌شود باید پرهیز کنید! یا در اثنای نگاه لذّت پیدا شده فوراً باید چشم بپوشاند! آن نگاهی که در تابلوفرش یا خط زیبا پیدا می‌شود، بله آن از بحث فقهی بیرون است، آن کار حیوانی نیست، آن که لذّت حیوانی نیست، لذّت غریزی نیست. آن را مرحوم صاحب جواهر شنیده و گفته این جزء مکائدِ نفس است، خیر، آن‌چه که شنیدی درست است جزء مکائدِ نفس نیست. شما می‌بینید وقتی که تابلو فرش دارد یا خط زیبا دارد، بعضی‌ها مرتّب از راه دور می‌آیند تا این خط زیبا را تماشا کنند، بعضی‌ها هم از کنارش رد می‌شوند و بی‌تفاوت هستند. اینکه سعدی می‌گوید: «کژطبع و جانوری» برای اینکه شتر از آهنگ خوب لذّت می‌برد؛ امّا تو از زنگ لذّت نمی‌بری «کژطبع و جانوری».

.غزالی در احیاء العلوم نقل می‌کند که یکی از این بزرگان در بادیه وارد خیمه و چادر بعضی از این چادرنشین‌ها شدند و دیدند یک جوانی آن‌جا بسته استو آن جوان تا این بزرگوار را دید نگاه توقّع آمیزی هم داشت که شما وسیله شوید مرا آزاد کنند، یا یک چنین نگاهی نداشت؛ ولی این بزرگوار وقتی وارد خیمه اینها شد، دید یک جوانی بسته است، سؤال کرد این کیست؟ چرا بسته است؟! گفتند این به ما خیلی آسیب رسانده چند تا از شترهای ما را از بین برده است، گفت چطور؟ گفتند این ساربان ما بود، ما این شترها را می‌فرستیم به راه دور برای حمل و نقل کالای تجاری تا این کالاها را در این منطقه بیاورند، او کالاها را بارها کرده روی دوش این شترها و برای اینکه زودتر بیایند، رقصان بیایند، شروع کرد به حُدی خواندن ـحُدی آن حِداء آن‌طوری است که ساربان‌ها با آهنگ مخصوص می‌خوانند که شترها به وَجد می‌آیند با سرعت حرکت می‌کنند ـ گفتند او خوش آهنگ است، طرزی با آهنگش این شترها را به سرعت آورد که اینها در کوتاه‌ترین مدت اصلاً احساس نمی‌کردند زیر بار سنگین‌اند، همین که آمدند دیگر از پا درآمدند و خیلی‌هایشان مُردند،او به ما آسیب رسانده است،

 این را غزالی در احیاء العلوم در بحث سماع نقل می‌کند. بعضی‌ها منتظرند که صدای اذانِ مرحوم مؤذن‌زاده اردبیلی را بشوند، بعضی برایشان بی‌تفاوت است، این به لطافت روح برمی‌گردد. اگر یک چنین نگاهی و یک چنین لذّتی برای کسی پیدا شد که معادل با لذّت پدر هست از پسر زیبای خود؛ معادل لذّت مادر است از پسر زیبای خود، بله آن عیب ندارد، آن که بحث فقهی نیست، آنکه لذّت حیوانی نیست تا شما روی آن بحث کنید. آنکه بزرگان گفتند و مرحوم صاحب جواهر نتوانست حل کند، آن را می‌گویند نگاه دوم و سوم، وگرنه نگاهی که نگاه حیوانی باشد حق با محقق است، حق با صاحب جواهر است، شما که می‌دانید چنین لذّت حیوانی عارض می‌شود نباید نگاه کنید.پس بنابراین این «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ»این است.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد