به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

پیام حضرت استاد به همایش «گفتمان اسلام سیاسی امام خمینی‌(ره) و جهان معاصر

 همایش بین‌المللی گفتمان اسلام سیاسی امام خمینی‌(ره) و جهان معاصربا هدف تبیین مولفه‌های اساسی اسلام سیاسی امام خمینی‌(ره) درمقایسه با اسلام‌های سیاسی معاصر، در محل سالن همایش های بین المللی سازمان اسناد و کتابخانه ملی و با پخش پیام ویدیویی حضرت استادبرگزار شد.
  
 

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ
 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی‏ جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِین‏ وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِیِّین سِیَّمَا خَاتَمُ الْأَنْبِیَاءِ وَ خَاتَمُ الْأَوْصِیَاء (عَلَیْهِما آلَافُ التَّحِیَّةِ وَ الثَّنَاء) بِهِمْ نَتَوَلَّی‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».

مقدم شما فرهیختگان و نخبگان و دانشمندان و مهمانان بزرگ و بزرگوار را گرامی می‌داریم، از برگزارکنندگان این همایش وزین علمی حق‌شناسی میکنیم، از همه دانشمندان و بزرگوارانی که در ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این نشست افزودهاند، سپاسگزاریم!

 از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم، روح پُر فتوح بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را با انبیای الهی محشور بفرماید! نام و یاد آن بزرگ و بزرگوار را همچنان در جهان اسلام زنده نگه بدارد و بیت شریف ایشان به وسیله یادگاران گرامی و ارزشمند این بیت روحانی، همچنان نورانی باقی بماند!

آنچه که در مدار اسلام سیاسی از مکتب و منظر امام راحل(رِضْوَانُ اللَّهِ تَعَالی عَلَیْه) می‌شود بحث کرد، به طور اجمال عبارت از این است که امام را، قرآن و عترت به خوبی پروراند، آن عنصر پُر برکت در مشهد و محفل و محضر و مکتب وحی خوب تربیت شده است.

 قرآن کریم بقا را برای خدای سبحان و مظاهر اسمای حسنای او میداند، عالمانی را صاحبان بقا و ماندگار می‌داند: ﴿أُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الأرْضِ﴾،[1] فرمود چرا جامعه شما افراد ماندگار تربیت نکردهاند؟ بقا از ذات مخصوص خدای سبحان است، انسانی سهمی از بقا دارد که نام و یاد الهی در جان او و در بنان و بیان او زنده شود.

 از القاب پُر برکت حضرت مهدی موجودِ موعود، امام زمان(أَرْوَاحَنَا فِداه)، «بقیّة الله» است و این «بقیة الله» که ریشه قرآنی دارد، مشروط به یک سلسله شرایطی است که در هر کسی آن شرایط حاصل نیست. در کلمات نورانی امیر بیان امام علی بن ابیطالب(سَلامُ الله عَلَیْه) آمده است که «أَلعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهرُ».[2] همین علی بن ابیطالب(سَلامُ الله عَلَیْه) که عالمان را مظهر بقای الهی میداند و جزء شاگردان «بقیة الله» میداند، شرط بقا را هم مسائل سیاسی میداند، هم مسائل اقتصادی میداند، هم مسائل فرهنگی فرمود: «مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ‏ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ‏»؛[3] عالمانی که بر محور عقل و علم عدل حرکت میکنند و هرگز حاضر و راضی نیستند در جامعه آنها فقر و فلاکت دیده شود، ظلم و ستم پیدا شود، چنین عالمانی سهمی از بقا دارند، پس اگر یک جا فرمود: «أَلعُلَمَاءُ بَاقُونَ»، عناصر محوری بقا را هم عقل‌مداری، علم‌مداری، عدل‌محوری، ظلم‌ستیزی و مانند آن معرفی کرده است، اینها میشوند شاگردان «بقیة الله» و سهمی از بقا دارند که جلوی فساد را بگیرند. آنها که سهمی از بقا دارند و جلوی فساد را بگیرند، اسلام را با همه ابعاد آن به خوبی شناختند. مستحضر هستید دین و قرآن در عین حال که مردم را به علم دعوت می‌کند؛ امّا میگوید کار از هر عالِمی ساخته نیست، آنکه نشسته دین را میبیند، دین را هم در حال نشستن میبیند، همه ابعاد و عناصر دین را نگاه نمیکند و نمیبیند، چون خود نشسته است. آنکه ایستاده دین را میبیند، همه ابعاد و عناصر دین را می‌بیند، چون خود ایستاده است و سعی میکند دین را همواره نگه دارد و اقامه کند.

 سرّ نام‌گذاری حضرت امام زمان(أَرْوَاحَنَا فِداه) به آن قیام که این لقب پُر افتخار آن حضرت است، این است که او قائم به دین است. قرآن کریم در عین حال که برای همه مردم که در راستای توحید میاندیشند، حرمت قائل است، برای عالمان و محققان و اندیشوران و دانشمندان حرمت ویژه قائل است؛ امّا کار را در اختیار عالمانی میداند که قائم به علم باشند، کار را در اختیار عاقلانی میداند که قائم به عقل باشند، کار را در اختیار جامعهای میداند که در اثر پیروی از قائمان به علم و قائمان به عقل، قائمان به ایمان باشند. بنگرید، میبینید در عین حال که برای علما و مانند آن حرمت قائل است، در مطالب مهم و حساس میگوید، این کار برای کسی است که جزء ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾[4] باشد، ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾[5] باشد، ﴿لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾[6] باشد، ما نژاد تازی و فارسی و مانند آن داریم، افرادی که در قارههای پنج‌گانه به سر میبرند، نژادهای ویژهای دارند؛ امّا چه در شرق عالم چه در غرب عالم، ما یک نژادی نداریم بنام نژاد عالم، نژاد عاقل، نژاد ایمان؛ این قوم به معنای نژاد شناسنامه‌ای و اقلیمی نیست: ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾؛ یعنی قائم به علم باشد نه عالم، ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾؛ یعنی قائم به عقل باشند نه عاقل، ﴿لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾؛ یعنی قائم به ایمان باشند نه مؤمن. مؤمن، گرچه به مقصد میرسد؛ امّا توان آن را ندارد که دیگران را همراه کند، عالم و عاقل به مقصد میرسند؛ امّا مسلّم است که دیگران را به همراه نمیبرند، ولی اگر کسی قائم به علم بود، قائم به عقل بود، قائم به ایمان بود، همراهان فراوانی دارد.

 آنچه که در سوره مبارکه «حدید» آمده است: ﴿لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾؛[7] یعنی شاگردان ولیّ عصر باشند که نه تنها عدل‌مدار هستند؛ بلکه میکوشند عدل را به پا بدارند، «قائماً بالقسط»، «قوّام بالقسط» و مانند آن. امام راحل(رِضْوَانُ اللَّهِ تَعَالی عَلَیْهِ‏) گذشته اینکه جزء علما و عقلا بود، قائم به علم بود، قائم به عقل بود؛ لذا مؤمنین را اقامه کرد، فرمود: ﴿لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾، جامعه ایمانی در عهد امام راحل در پرتو مکتب امام راحل از ﴿یُؤْمِنُونَ﴾ بودن به ﴿لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾ بودن، منتقل شدند.

مطلب دیگر آن است که دین یک خیمهای است، یک کعبهای است، یک مطافی است که دیوارهایی دارد، باید قائم باشد؛ بخشهای دینی او و عبادی او را نماز و مانند آن تشکیل میدهد که نماز الگوی همه آنهاست و از نماز تعبیر شده است که «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّینِ»؛[8] نگهداری این ستون به وسیله عبادت و دیانت است از یک سو و سیاستِ سیاست‌مداران و سیاست‌ورزان است از سوی دیگر که مردان قائم به علم و عقل است از سویی دیگر.

امیرالمؤمنین(سَلامُ الله عَلَیْه) در آن عهدنامه معروف مالک، جامعه اسلامی را عمود دین معرفی کرد، فرمود: «إِنَّمَا [عَمُودُ] عِمَادُ الدِّینِ‏ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّة»؛[9] مردم ستون دین هستند، همانطوری که نماز ستون دین است، اگر نظام اسلامی بخواهد مستقر شود، چنانکه امام کرد؛ هم دین باید کار ستونی خود را انجام بدهد، هم دینداران کار ستونی خود را انجام دهند. یک معمار و مهندس قوی و غنی؛ مثل امام میخواهد که هم دین را به عنوان ستون، زیر خیمه لازم مستقر کند و هم جامعه را طرزی رهبری کند که کار ستون از آنها ساخته باشد؛ هم نماز و عبادت، ستون دین است، هم مردم متدیّن ستون دین هستند، لکن یک معمار ابراهیمی میطلبد، یک معمار خلیلی میطلبد که «خلیل من همه بت‌های آزری بشکست»،[10] با شکست بتهای آزری، هم این ستون را زیر خیمه دین نصب  کند هم آن ستون را.


مردم در برداشت دین از سیاست و سیاست و دین، تقریباً پنج گروه هستند، بنگرید این اقوام پنج‌گانه را چگونه امام شناخت و خود در قلّه این مراحل پنجگانه قرار گرفت. برخی منکر دین هستند، ملحدان کسانی که معرفت‌شناسی آنها فقط و فقط در مدار حس و تجربه حسّی است و تا ماده نباشد، نمیپذیرند، بیرون از قلمرو ماده را منکرند، اینها سیاست دارند، ولی دیانت ندارند. گروه خوارجِ خارجی‌اندیش که دیانت را پذیرفت با همان وضعی که خود میپذیرد و سیاست را منکر است، اینها میگویند: «لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّه‏»، آنچه در نهج البلاغه از وجود مبارک امیر بیان(عَلَیْهِ السَّلام) آمده است، این است که حضرت به این خوارج فرمود: درست است که «لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّه‏»؛ ولی شما برداشت بد دارید، میگویید: «لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ»، حکومت برای خداست، این سخن درست نیست![11] خدا هم حاکم است، هم حَکَم، جامعه اسلامی جامعهای است که باید حکومت داشته باشد، شما حکومت را منکر هستید؛ یعنی دیانت منهای سیاست، این گروه دوم. آنکه دیانت را میپذیرد و سیاست را نمیپذیرد، خارجی‌اندیش است.

گروه سوم کسانی هستند که نشسته دین را میبینند؛ لذا دین نشسته دارند و میگویند به اینکه دین از سیاست جداست، سیاست از دین جداست، سیاست کاری به دین ندارد، دین کاری به سیاست ندارد. اینها هم دین را قبول دارند، هم سیاست را لازم میدانند، میگویند ساز و کار سیاست چیز دیگر است ساز و کار دین چیز دیگر است، این گروه سوم.

گروه چهارم کسانی هستند که دین را با سیاست و سیاست را با دین، هماهنگ تلقی میکنند، میگویند دین سیاست دارد، سیاست باید دینی باشد، ولی اصل را سیاست قرار میدهند، چنگال خشن سیاست را روی چهره مقدس دین همواره میکشند، از دین به نفع سیاست و به نفع جناح خود، بهره سوء میبرند، سیاست را اصل و دیانت را به پای سیاست قربانی میکنند، اینها گروه چهارمی هستند.

بیان نورانی حسین بن علی بن ابیطالب(عَلَیْهِمَا أَفْضَلُ‏َََُُُُُُُِِّّ صَلَوَاتِ الْمُصَلِّین‏) این است که هیچ هدفی وسیله را توجیه نمیکند: «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ کَانَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِی‌ءِ مَا یَحْذَرُ»؛[12] اگر کسی بخواهد از راه باطل به مقصد برسد، «ابن السّبیل» خواهد شد؛ در بین راه سقوط خواهد کرد. راه کج انسان را به مقصد نمیرساند تا در آن مقصد کسی مقصود خود را مشاهده کند، مقصود در مقصدی است که از راه صحیح به آن برسند و هیچ ممکن نیست کسی از راه باطل به مقصد صحیح برسد. سخن نورانی حسین بن علی(سَلامُ الله عَلَیْهِما) این است اگر کسی به خیال واهی و باطل که هدف وسیله را توجیه میکند از راه باطل بخواهد به مقصد برسد، زودتر از دیگری به دام میافتد و آنچه که فکر نمیکرد، گرفتار آن خواهد شد: «کَانَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِی‌ءِ مَا یَحْذَرُ».

گروه پنجم کسانی هستند که دیانت را ضروری، سیاست را ضروری، رهبری سیاست را به دیانت میدهند، پیشوایی سیاست را به دیانت میدهند، تبیین عناصر اصلی سیاست را به دیانت میدهند. اینها همانند شهید مدرّس میاندیشند، اینها همانند امام راحل(رِضْوَانُ اللَّهِ تَعَالی عَلَیْهِما‏) میاندیشند که سیاست را با دیانت تدبیر میکنند و اداره می‌کنند و میشوند: ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾، میشوند: ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾.

 اگر از منظر قرآن بخواهید: ﴿فَلَوْلاَ کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّةٍ﴾،[13] مستحضرید که قرآن یک عدّهای را به عنوان اهل کتاب، یک عدّه را به عنوان مؤمنین، یک عدّه را به عنوان ﴿أُوْلِی الألْبَابِ﴾،[14] یک عده را به عنوان ﴿أُولِی الأبْصَارِ﴾،[15] برترین لقب و پخته‌ترین برکتی که از قرآن کریم نصیب مردان بزرگ الهی میشود، همین ﴿أُولُوا بَقِیَّةٍ﴾ است؛ یعنی بقا در اختیار اینهاست، اینها خود باقی هستند، جامعه را باقی نگه میدارند، از هلاکت نجات میدهند و دنیای کنونی نه تنها اهل هلاکت است بلکه ﴿وَ کُنتُمْ قَوْماً بُوراً﴾،[16] اینها قیامشان قیام بائر و هالک است، سیاست بدون دیانت همین است، ولو به نام دیانت باشد.

 امام راحل(رِضْوَانُ اللَّهِ تَعَالی عَلَیْهِ‏) در آن معارف عقلی‌ خود، در آن علوم عقلی‌ خود، در آن علوم نقلی‌ خود، در آن سیره‌ خود، در آن سنّت‌ خود، در آن سریره خود، الهی میاندیشیدند و الهی فکر میکردند و الهی سخن میگفتند و الهی قدم میزدند و الهی با بنان و بیان خود جامعه را احیا کردند؛ لذا جزء مصادیق بارز ﴿أُولُوا بَقِیَّةٍ﴾ هستند از یک طرف، جزء مصادیق بارز ﴿لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾ هستند، ﴿لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ﴾ هستند، ﴿لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ﴾ هستند، که امیدواریم این عقلمداری، این علم محوری، این بقامداری، این دیانتمداری امام راحل به وسیله امّت اسلامی که ﴿لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ﴾ هستند، همچنان محفوظ بماند و یادگاران بزرگ و بزرگوار امام راحل(رِضْوَانُ اللَّهِ تَعَالی عَلَیْهِ‏) بتوانند، این چراغ را تا ظهور صاحب اصلی خود همچنان روشن نگه بدارند و از خدای سبحان مسئلت میکنیم که نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت و ملت و مملکت ما را در سایه امام زمان، حفظ نگه بفرماید!

 روح مطهر امام راحل و شهدا را، با اولیای الهی مشهور بفرماید!

 خطر سلفی و تکفیری و داعشی را به استکبار صهیونیسم برگرداند!

 این نظام علوی و نبوی و فاطمی را تا ظهور صاحب اصلی خود، از هر گزندی محفظت بفرماید!

«غَفَرَ اللَّهُ لَنَا وَ لَکُمْ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه»

..............................................................................

[1]. سوره هود، آیه116.
[2]. نهج البلاغه(للصبحی صالح)، حکمت147.
[3]. نهج البلاغه(للصبحی صالح)، خطبه3.
[4]. سوره بقره، آیه230؛ سوره انعام، آیات97 و105.
[5]. سوره رعد، آیه4؛ سوره نحل، آیات12 و67.
[6]. سوره انعام، آیه99؛ سوره اعراف، آیات52 و188 و203.
[7]. سوره حدید، آیه25.
[8]. المحاسن(برقی)، ج1، ص44.
[9]. نهج البلاغه(للصبحی صالح)، نامه53.
[10]. دیوان سعدی، غزلیات، غزل شماره40.
[11]. نهج البلاغة(للصبحی صالح)، خطبه40.
[12]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج‌2، ص373.
[13]. سوره هود، آیه116.
[14]. سوره بقره، آیه179 و 197.
[15]. سوره حشر، آیه2.
[16]. سوره فتح، آیه12.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد