............خدا مرحوم آیتالله ملکوتی را و آیتالله مروّج را غریق رحمت کند! اینها امام جمعه تبریز و اردبیل بودند. اینها خطبههایشان را به زبان آذری میخواندند، در زمان شوروی سابق اصلاً قرآن، یک صفحه قرآن مثل یک کیلو هیروئین اعدام داشت، هیچ ممکن نبود کسی یک صفحه قرآن داشته باشد و اعدام نشود. آنجا خبری نبود.
این مسلمانهای آذربایجان شوروی، اینها سالیان متمادی، تقریباً هفتاد سال بود که اصلاً قرآن ندیدند، هیچ یعنی هیچ! همین بلشویکها! وقتی انقلاب شد، خدا امام و شهدا را غریق رحمت کند! نماز جمعه شد و رادیو شد، مرحوم ملکوتی در تبریز، مرحوم مروّج در اردبیل، بعضی از روحانیونی که در آن منطقه رفت و آمد میکردند، میگفتند علمایی که از سابق مانده بودند، این دو تا امام جمعه برای آنها یکی به منزله کلینی شد، یکی به منزله صدوق. میگفتند ملکوتی اینطور گفت؛ مثل اینکه ما بگوییم کلینی چنین نقل میکرد. هفتاد سال اینها روایت ندیدند، هفتاد سال قرآن ندیدند.
مروّج چنین گفت؛ مثل اینکه ما بگوییم شیخ صدوق این چنین نقل کرد. اینها اصلاً نه کلینی دیدند، نه کتاب صدوق دیدند، نه قرآن دیدند، نه صحیفه سجادیه دیدند، نه مفاتیح دیدند. یک صفحه قرآن برای آنها اعدام داشت. کمونیستی اینطور بود. اینها حشرشان با اولیای الهی! اینها سعی میکردند که خطبه را آذری بخوانند، آن وقت آن علمای آذربایجان شوروی میگفتند ملکوتی اینطور گفت؛ مثل اینکه ما میگوییم کلینی نقل کرد. آن یکی که از اردبیل میآمد، میگفت که مروّج چنین گفت؛ مثل اینکه ما میگوییم شیخ صدوق چنین نقل کرد. آن بیچارهها، کفّار مستضعف هستند، آنها که به جهنم نمیروند. حالا عنایت الهی با آنها چه میکند؛
لطف الهی بکند کار خویش ٭٭٭ مژده رحمت برساند سروش
لطف خدا بیشتر از جرم ماست ٭٭٭ نکته سربسته چه دانی خموش...........بخشی از سخنان حضرت استاد در درس خارج تفسیر 8بهمن97
جمعه 12 بهمن 1397 ساعت 13:56