به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی
به یاد استاد

به یاد استاد

علامه ذوفنون حکیم متاله جوادی آملی

پزشک یا دام پزشک؟

طب کف دانشهای بشری است بشر دانشهای فراوانی دارد که کفی دارد و میانه‌ای و سقفی و بامی, حوزه نفوذ طب فقط همین بدن است و بس! همین که در تالار تشریح قطعه قطعه می‌شوند بعد هم در سردخانه می‌ماند بعد هم به گور می‌افتد و دیگر هیچ! اما آن مرغ باغ ملکوتی که انسان قفس طبیعت را می‌شکند و پرواز می‌کند آن در قلمرو طب نیست چون طب کاری با روح ندارد لذا وقتی از طبیب بپرسید این شخص منافق قلبش مریض است یا نه؟ می‌گوید من آزمایش کردم فشار سنجیدم درجات نبض را ارزیابی کردم این قلبش سالم است ولی محصول قرآن‌پژوهی این است که ﴿فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) این در اختیار طب نیست آن کسی که بداندیش است و نیّت پاک ندارد در فرهنگ قرآن قلبش مریض است ولی طب از تشخیص چنین بیماری ناتوان است یعنی حوزه دید او نیست. اگر از طب سؤال بکنید آن کسی که به نامحرم نگاه نامحرمانه می‌کند سالم است یا نه؟ او با فشارسنج و دماسنج و اینها بررسی می‌کند می‌بیند که این شخص مرضی ندارد ولی محصول قرآن‌پژوهی برابر آیات سورهٴ مبارکهٴ احزاب این است که به زنها دستور می‌دهد صدایشان را رقیق نکنند ﴿فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوفاً﴾ آن قدر مردی که قلبش مریض است نگاه نامحرمانه دارد و طمع نامحرمانه, طمع به نامحرم مرض است این مرض از حوزه تشخیص طب بیرون است.


اینکه شما می‌بینید بسیاری از موارد همایشهای مشترکی برای تشخیص بیماریهای انسان و دامها برگزار می‌کنند همین است که بسیاری از پزشکان ما دامپزشک‌اند و نه طبیب چون فقط بدن را درمان می‌کنند این بیماریهای بدن در دام هم هست اینکه می‌بینید این گونه از همایشها بررسی می‌شود و پاسخ مثبت می‌دهد برای اینکه آن طبیب در حقیقت دامپزشک است نه پزشک, چرا؟ چون اگر پزشک بود می‌توانست تشخیص بدهد که منافق قلبش مریض است کافر قلبش مریض است می‌توانست تشخیص بدهد که کسی که نگاه نامحرمانه به اجنبیه دارد این قلبش مریض است. قرآن‌پژوهی برای آن است که پزشکی را از دامپزشکی جدا کند و طبیب را از دامپزشک ممتاز کند دست او را بگیرد بالا بیاورد بگوید آنچه را که شما در دوران تحصیلتان آموختید این کف دانش شماست شما اولاً خود را باید بشناسید که انسان با مردن نمی‌پوسد از پوست به در می‌آید باید بدانید آن طرف آب چه خبر است بعد از مرگ چه خبر است این در قلمرو طب نیست. خاصیّت قرآن‌پژوهی آن است که اولاً طبیب را از دامپزشک جدا می‌کند او را به مرز طبّ روحانی می‌رساند وقتی به مرز طبّ روحانی رسید بینش او عوض می‌شود, دانش او عوض می‌شود, درمان او هم عوض می‌شود.

دعای ما مستجاب است یا نفرین علی‌بن‌ابی‌طالب؟!


قال الاستاذ:

ما موظفیم جلوی فقر اقتصادی را بگیریم وگرنه دعاها مستجاب نیست. هر کدام ما چند روزی مسئولیت داریم .   «از این سر آمد این کاخ دلآویز که تا جا گرم کردی گویندت خیز» چرا دنیا همیشه سرد است برای اینکه آدم تا می‌رود جا گرم بکند می‌گویند شما تشریف ببرید دیگری باید بیاید این عزل و نصبها هر روز همین است دیگر. بنابراین تا مسئولیت داریم و اینکه وجود مبارک حضرت امیر فرمود آن زن یهودیه یا آن زن مسیحیه نباید گرسنه بماند همین است دیگر این کاری به اسلام ندارد, ولو غیر مسلمان .

مطلب بعدی آن سخن نورانی وجود مبارک امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است که در غالب جوامع روایی ماست مرحوم صاحب وسائل هم این را در قسمت مکاسب نقل کرده و آن بیان نورانی حضرت امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) این است که «مَن وجد أرضاً و ماءً فافتقر فأبعده الله» اگر مردمی, ملّتی, مملکتی آب به اندازه کافی دارند خاک به اندازه کافی دارند اما خودکفا نباشند نیازمند باشند اینها از رحمت خدا دورند, حالا دعای ما مستجاب است یا نفرین علی‌بن‌ابی‌طالب؟! این بیان صریح حضرت است دیگر. این کشور آب به اندازه کافی دارد, خاک به اندازه کافی دارد مع ذلک مردم ما طوری باشد که از خارج بخواهند کالا وارد کنند این درست نیست نه مردم ما باید این کار را بکنند نه کمبود باید باشد خب چرا؟! این بیان, بیان خوبی بود که کالای خارجی مصرف نکنیم دیگر. «مَن وجد أرضاً و ماءً فافتقر فأبعده الله» این بیان است این به ما می‌گوید مرتب درس بخوانید, مرتب نوآوری داشته باشید, اگر رفتنی نبود بر ما واجب نمی‌کردند یعنی اگر کسی نداند که و نتواند بفهمد که درآمد و منابع معدنی و غیر معدنی, زیرزمینی, روزمینی چقدر است خب بر ما واجب نمی‌کردند از اینکه واجب کردند معلوم می‌شود ممکن است ما بفهمیم دیگر. اینکه به ما نگفتند برو مریخ که تا ما بگوییم نمی‌شود که, به ما گفتند بدانید چقدر آب دارید, چقدر نزولات الهی دارید, چندتا سد باید بزنید این آبهایتان را مهار کنید نه سیل شما را ببرد نه فقر شما را از پای در بیاورد. اینکه می‌بینید در کشورهای دیگر می‌شنویم فلان جا پارسال متأسفانه در پاکستان آن سیل ویرانگر آمد خب اگر اینها به جای ترور کردن و طالبان تشکیل دادن و القاعده تشکیل دادن و مشکلات داخلی کردن, مهندسان آنجا را تقویت می‌کردند همین بودجه را می‌گرفتند سد می‌ساختند همه فقرها و فقرا تأمین می‌شدند و برطرف می‌شد دیگر سیل ویرانگری نمی‌آمد.

استعمار مقدس

منظور از دنیا آن چیزی نیست که محبت آن «راس کل خطیة» است. مقصود از دنیا حیات دنیا در برابر حیات آخرت است که هر دو مخلوق خدا وآیت الهی اند. عمران دنیا می تواند زمینه آباد کردن آخرت باشد.

انسان ٬ مامور به مرمت دنیا و عمران آخرت است و هرگز نمی تواند درباره  آباد کردن این دو تسامح بورزد.

ماموریت جامعه بشری به عمران دنیا  را می توان از ادله فراوان عقلی ونقلی به دست آورد وبارزترین آنها آیه (هو انشاکم من الارض واستعمرکم فیها)سوره مبارکه هود آیه ۶۱خداوند شما را از زمین آفرید واز شما خواست که آن را آباد کنید استعمار الهی از مقدسترین واژه های دینی است زیرا همه عناصر محوری آن را خداوند تامین می کند چون خدا اولا تمام لوازم سپهری وزمینی را وآنچه بین آسمان وزمین است آفرید ثانیا همه آنها را مسخر جامعه بشری قرار داد ثالثا به آنان تمام امکانات آباد کردن زمین را از جهت علوم تجربی وتجریدی وصنایع حسی وتجربی ونیروی اجرایی اعطا کرد رابعا از ایشان خواست که این کره خاکی را با همه معادن ذخایر سلسه جبال دریاها وصحراهایش را آباد کنند واز آن بهره مند شود.

واژه استعمار که از پاکترین کلمات دینی است به دست تبهکاران غارتگر به صورت منحوس وپلید در آمده است زیرا مستکبران چپاولگر جامعه محروم را وادار میکنند که از تمام امکانات اقلیمی و تاریخی  خویش برای سوداگران رایگان کار کنند واز طرف آنان مامور آبادانی زمین خود به سود آنها باشند.

سعادت خانواده

قال الاستاذ:

عناصر محوری تاسیس خانواده بعد از انتخاب صحیح واصطفای درست ٬دو چیز است:


 یکی دوستی عاقلانه به یکدیگر ٬ و  دیگری اغماض رئوفانه از لغزش همدیگر .

جواب بدی

قال الاستاذ:

اگر کسی بخواهد بدی را با بدی جواب دهد ، یا کسی فحش گفته است و انسان هم همان فحش را بدهد نتیجه‌اش همین چند میلیون پرونده در دستگاه قضایی خواهد شد. 

با مردانگی و گذشت می توان جامعه را اداره کرد و در این میان تنها عدل کافی نیست ،عدل کف تمدّن است اما آنچه سطح تمدّن است احسان است و جامعه را با احسان می‌شود اداره کرد.

غیرت وامنیت جامعه

اگر جامعه بخواهد به امنیت برسد و غیور باشد باید خانواده را درست تاسیس کند چرا که در اسلام هیچ بنایی به عظمت بنای نکاح نیست. جامعه را خانواده‌های اصیل تشکیل می‌دهند و عنصر محوری خانواده عفاف است که ذات اقدس اله فرمود "وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً "اگر کسی این حریمِ عفاف را رعایت نکرد اهل غیرت نیست ، غیرت حقیقتی است که سه عنصر محوری معرفتِ هویّت خود ،عدم دخالت در امور غیر و اجازه ندادن دخالت غیر در امور را در بردارد که آن غیرزدایی را غیرت می‌گویند.

اگر کسی بخواهد در حریم دیگری وارد نشود و اگر کسی بخواهد دیگری را در حریم خود راه ندهد که چنین انسانی را می‌گویند غیور می بایست هویّت خودش را بشناسد چرا که اگر کسی انسانیّت و قلمرو هویّت خودش را شناخت, توان مرزبندی را دارد بنابراین نه از مرز خود بیرون می‌رود نه اجازه می‌دهد کسی وارد مرز او بشود نه خانهٴ کسی را نگاه می‌کند نه اجازه می‌دهد کسی خانهٴ او را نگاه کند نه نامحرمی را نگاه می‌کند نه اجازه می‌دهد نامحرمی او را نگاه کنند.

غیرت تنها این نیست که انسان غیر را به حریم خود راه ندهد وگرنه گرفتار دیاسَت خواهد شد ، غیور آن است که به حریم دیگری هم راه پیدا نکند.

دنیای کاذب دنیای صادق

چلّه‌گیری به معنای جدا شدن از جامعه نیست ، جدا شدن از دنیا است نه از خلق دنیا  ، در متن مردم بودن  ، مردمی بودن ،  برای مردم کار کردن ، دنیا نیست ،  آخرت است.  از دنیا فاصله گرفتن چلّه‌گیری است نه از خلق خدا نه از مردم. اربعین‌گیری از بهترین راههای دریافت فیوضات است که "مَن أخلص لله أربعین صباحا تنفجر ینابیع الحکمة مِن قلبه علی لسانه" اگر سخن می‌گوید از چشمه جوشان دل خودش حرف می‌زند اگر دست به قلم می‌کند چیز می‌نویسد از چشمه جوشان قلب خودش حرف می‌زند این راه برای همه است منتها غذای پاک و حلال, حرف پاک, نگاه پاک, قیام و قعود پاک و مانند آن.

‎حیات حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء

قال الاستاذ:


اولاً حیات طولانی امام زمان(علیه السّلام) بر خلاف عادت است نه بر خلاف علّیت. ‏یعنی به طور عادی کسی نمی‌تواند هزار یا ده هزار سال زندگی کند اما به صورت غیر ‏عادی (خرق عادت) این کار ممکن است‎.‎ ثانیاً اگر بدانیم انسان چیست و بدنش را چه کسی اداره می‌کند، این سؤال اصلاً برای ‏ما مطرح نیست. برای عرفا و حکمای بزرگ چنین سؤال‌هایی اصلاً مطرح نیست‎.‎

بنده یک وقتی به داندانپزشک محترمی مراجعه کردم، او می‌گفت بعضی‌ها هستند که ‏دندان‌هایشان صد سال دوام دارد و نمی‌پوسد؛ ولی اگر فولاد صد سال شب و روز کار ‏بکند فرسوده می‌شود. چون فولاد و آهن اگر فرسوده شد دیگر جایگزین نمی‌شود اما ‏دندان هر روز عوض می‌شود، مرتب سلول‌های جدید جای سلول‌های مرده و قدیمی را ‏می‌گیرند. با این توضیح اگر تمام ذرات بدن در حرکت و تعویض هستند و روح آدمی ‏حرکات تمام این ذرات را دقیقاً تحت کنترل دارد در این صورت اگر روح انسان کاملی، بر ‏خلاف عادت (نظم عادی) بهترین سلول‌های را جایگزین کند، و دقیق‌ترین کنترل‌ها را روی ‏قسمت‌های مختلف بدن داشته باشد، یک انسان کامل می‌تواند حتی میلیون‌ها سال ‏نیز زنده بماند (و این مطلبی است که علم پزشکی امروز به اثبات رسانده است).‏ این مثلی که مُلای رومی ذکر می‌کند که اگر شما روز یا شب در کنار نهر روانی که آب ‏آن خیلی آرام در حرکت است بنشینید و تصویر خورشید یا ماه در این جوی آب بیفتد و ‏مانند آینه‌ای باشد که شما تصویر خود را در آن می‌بینید صدها عکس می‌آید و می‌رود و ‏شما خیال می‌کنید ساعت‌ها با عکس خود روبرو بوده‌اید در حالی که آینه‌ها و ‏عکس‌های متعدد در هر لحظه آمدند و رفتند‎.‎

شد مبدل آب این جو چند بار ‎                    ‎عکس ماه و عکس اختر بر قرار

همین بزرگوار در جای دیگر می‌گوید‎:‎ ای برادر تو همان اندیشه‌ای ‎ ‎ما بقی خود استخوان و ریشه‌ای بنابراین اگر کسی روح و سلطه آن را بر بدن خود بشناسد، سَیَلان و حرکات و تعویض ‏ذرات بدن را تحت کنترل روح بداند و قدری با حکمت و عرفان آشنا شود، اصلاً این اشکال ‏که چطور یک انسان می‌تواند یک میلیون سال، دو میلیون سال یا بیشتر بماند برایش ‏مطرح نیست. اگر روح پیوندش با خالق جهان هستی به حدی بود که قدرت خاصی ما ‏فوق قدرت افراد عادی پیدا کرد می‌تواند همان طوری که بدن خود را می‌گرداند، خارج از ‏بدن خود را هم اداره کند. زیرا خارج از روح او حکم بدن او را دارد.‏

وجود مبارک حضرت امیر‌(سلام اللّه علیه) در نهج البلاغه ضمن روایتی نورانی در خطبه ‏قاصعه می‌فرماید من در حضور پیامبر اکرم علیه آلاف التحیة والثناء ایستاده بودم، ‏مشرکین حجاز به پیامبر‌اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند اگر تو پیغمبر هستی ‏یک معجزه حسّی بیاور تا تو را بپذیریم. فرمود چه کنم؟ گفتند: دستور بده نیمی از ‏درختی که روبروی توست از نیمه دیگر جدا شود و به حضور تو بیاید. حضرت فرمود اگر ‏این کار را انجام دادم ایمان می‌آورید؟ گفتند: بلی. حضرت علی(علیه السّلام) در ادامه ‏می‌گوید: من دیدم این درخت دو نیم شد، نیمی از آن در جای خود ایستاد و نیم دیگر ‏حرکت کرد و جلو آمد بطوری که شاخه‌هایش روی دوش ما قرار گرفت. مشرکین گفتند: ‏دستور بده نیمه دیگر آن هم از جای خود حرکت کند و نزد تو بیاید. پیامبر اکرم‌(صلی الله ‏علیه و آله و سلم) این کار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده این دو نیمه درخت ‏به هم متصل شود و سرجای اول برگردد با وجود این، مشرکین باز ایمان نیاوردند.

 ‏کرامات همه محال عادی هستند، نه محال عقلی محال عقلی کرامت بردار نیست مثل ‏‏5=2×2 این شدنی نیست، اعجاز بردار هم نیست. به هر حال حیات حضرت ولی ‏عصر(عجل‌اللّه تعالی فرجه الشریف) محال عادی است نه محال عقلی.‏